به گزارش
باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومي مركز گسترش سينماي مستند و تجربي؛ در نخستین برنامه از هفته چهارم «شب ستاره ها» که مروری بر آثار برگزیده ششمین جشنواره بین المللی فیلم مستند ایران (سینما حقیقت) است، جلسه نقد و بررسی فیلم های مستند «خانه سنگ ندارد» به کارگردانی فائزه عزیزخانی، «راز یک مجسمه» و «مجنونی از اسکاندیناوی» ساخته فرشاد اکتسابی با حضور کارگردانان آثار، امین خرمی (مجری و کارشناس)، محمدرضا باباگلی (منتقد) و جمعی ازعلاقمندان سینمای مستند، در سالن سینما حقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار شد.
فائزه عزیزخانی کارگردان "خانه سنگ ندارد" درباره شکل گیری سوژه و ساخت مستندش اظهار داشت: موضوعات زیادی هستند که بشود به آنها پرداخت و طی ماه ها و سالهای مختلف اتفاقات زیادی برای همه افراد می افتد و اینطور نیست که همه چیز یک شبه اتفاق بیفتد. یک زمانی وقتش می رسد که این اتفاق ها را یا داستان کنیم یا از آنها فیلم بسازیم که در خاطرمان بماند. به نظرم حالا وقت این رسیده بود که من سراغ این قصه بروم.
وی همچنین در پاسخ به سوال خرمی کارشناس برنامه مبنی بر اینکه تا چه اندازه می توان اجازه داشت که وارد حریم خانواده شویم، گفت: فکر می کنم این اتفاق تا جایی می تواند بیفتد که فصل مشترکی بین خود و خانواده های دیگر که درد و دل هایشان را شنیدیم و مشکلاتشان را لمس کردیم پیدا کنیم. در واقع تا جایی می توانیم به آنها نزدیک شویم که اشتراکشان را با آدم های دیگر دیدیم. وقتی پدر می آید و درد و دل خصوصی اش را جلوی دوربین می گوید، دیگر آن درد و دل فائزه عزیزخانی نیست، درد و دل خیلی از افرادی است که فیلم را می بینند و با آن وجه اشتراک دارند.
محمدرضا باباگلی منتقد این نشست نیز سخنانی را پیرامون این اثر اظهار داشت و گفت: جسارتی که فیلمساز داشته و سراغ خانواده خودش رفته و فیلمش را حول محور موضوعی که نسبت به آن شناخت نسبی و یا کاملی دارد ساخته، تحسین برانگیز است. این اتفاق به دلیل نوع فضایی که ما در جامعه مان داریم معمولا کمتر می افتد و دلیلش هم این است که ما شفاف نیستم و نگران اما و اگرهای حاشیه ای کاری که می کنیم هستیم. صراحت و در لفافه حرف نزدن یکی از ویژگی های برجسته این مستند است، اما متاسفانه کلیت فیلم خام باقی مانده و برعکس نظر کارگردان اثر که معتقدند وقت ساخت این فیلم رسیده، من فکر می کنم هنوز زمان ساخت این فیلم نرسیده بود. ایده اولیه این فیلم خام به نظر می رسد و اینطور استنباط می شود که تکلیف فیلم با خودش روشن نیست.
باباگلی همچنین در ادامه تصریح کرد: این روزها با توجه به گسترش رسانه های مختلف نمی توان بدون شناخت از قواعد و اصول و شناخت مخاطب سراغ انجام کاری، آن هم ساخت یک اثر هنری برویم. به نظر فیلمساز این اثر دغدغه های خودش را در این فیلم حمل می کند و به مخاطب بروز می دهد و طرح و برنامه مشخصی برای اینکه چه چیزی را به ما نشان دهد، ندارد.
در ادامه، نشست دوم با حضور فرشاد اکتسابی کارگردان دو مستند «راز یک مجسمه» و «مجنونی از اسکاندیناوی» برگزار شد. وی درباره شگل گیری فیلم «راز یک مجسمه» گفت: ابتدا قرار بود ما فیلم بلندی درباره شوش و پژوهشگران و کاوشگران فرانسوی که در آنجا بودند بسازیم؛ اما حجم این کار آنقدر زیاد بود که امکان ساخت آنها در یک فیلم وجود نداشت و به همین دلیل ما تصمیم گرفتیم هر یک از این شخصیت ها را در اثری مستقل معرفی کنیم.
اکتسابی همچنین به موضوع «مجنونی از اسکاندیناوی» هم اشاره کرد و گفت: ایده و طراحی این اثر هم با عبدالحمید ارجمند بود. البته پرداختن به زندگی اریک هرملین سخت بود، چون او کسی نبود که در کشور خودش زیاد شناخته شده باشد و از آنجایی که فرد شوریده حالی بوده، نصف عمرش را در گشت و گذار در کشورهای مختلف سپری کرده است. ضمن اینکه یک سری تناقضات در شخصیت این فرد وجود دارد که کمتر کسی از آن اطلاع کافی داشت. تنها کسی که از او اطلاعاتی داشت نوه برادرش بود که او نیز نگاهش به اریک طوری بود که نمی خواست بگوید او مجنون است. البته ما خودمان هم با این تناقض روبرو بودیم که آیا اریک واقعا یک بیمار اسکیزوفرنی است یا یک شوریده حال. اما بعدها به این نتیجه رسیدیم کسی که به چنین بیماری مبتلا باشد خیلی نمی تواند روی کارهایش متمرکز شود و ده هزار صفحه از اشعار کلاسیک شاعران ایران را ترجمه کند؛ در نتیجه باید که فرد عارف مسلک باشد.
محمدرضا باباگلی هم درباره این دو اثر اظهار داشت: این دو فیلم به عقیده من فیلم های خوبی هستند چون نشان از شناخت سازندگانشان داشته است. ضمن اینکه ساختمان هر دو فیلم بسیار حساب شده و شسته رفته است و نشان دهنده سلیقه هنری سازندگانش است. معمولا در این نوع از فیلم ها روی یکسری از اطلاعات سرپوش گذاشته می شود. در مستند «مجنونی از اسکاندیناوی» هم با توجه به اینکه خود کارگردان به کم بودن اطلاعات از اریک هرملین اشاره کرد، محتوایی که قرار است در فیلمش نشان بدهد مهمترین چالش است که همه آنها در فیلم درآمده است. ضمن اینکه با وجود همین کم بودن اطلاعات تنوع بصری در اثر مشاهده می شود و مخاطب اذیت نمی شود. ضمن اینکه اطلاعاتی که از طریق نریشن به بیننده ارائه می شود هم کم نیست و می تواند تصویرسازی در ذهن او به وجود آورد. البته به نظر می رسد ذکر نشدن برخی از منابع در تیتراژ خدشه ای به فیلم وارد می کند، اگر این اتفاق می افتاد سندیت فیلم هم بالا می رفت و این ذهنیت به وجود نمی آمد که نویسنده متن را با ذهنیت و تخیل شخصی اش نوشته است.
این منتقد سینما ادامه داد: البته این اتفاق در مستند «راز یک مجسمه» بیشتر می افتد و انیمیشن هم خیلی خوب وارد فضای این فیلم شده و برخی عناصر را به خوبی بازسازی می کند؛ اما موسیقی دو فیلم به نظرم یکنواخت و شبیه به هم بود و شاید این اتفاق به این دلیل افتاده که سازنده هر دوی آنها یک نفر بوده است.
اکتسابی در پاسخ به سوالی مبنی بر حواشی پیرامون پژوهش فیلمش (راز یک مجسمه) با مستند «منم داریوش» وحید باقرزاده که به عنوان پایه اصلی فیلم «راز یک مجسمه» طرح ریزی شده، اظهار داشت: من خودم از قبل اطلاعی از ساخته شدن این مستند نداشتم، اما اطلاعاتی که ما در این فیلم نمایش دادیم، اطلاعاتی بود که از خود ژان پرو (کاوشگر فرانسوی) گرفتیم. البته خودمان هم دو کارشناس و باستان شناس داشتیم. بقیه اطلاعات را هم خود آقای ارجمند در تحقیق و پژوهش هایشان به دست آوردند.
گفتني است؛ در انتهای این نشست جلسه پرسش و پاسخ حضــــار با کارگردانان مستندهای «خانه سنگ ندارد»، «راز یک مجسمه»، «مجنونی از اسکاندیناوی» و کارشناس و منتقد برنامه برگزارشد و علاقه مندان نظراتشان را درباره این آثار بیان کردند. در پایان نیز هدیهای به رسم یاد بود از طرف اکبر حر معاون پژوهشی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به کارگردانان و منتقدان حاضر در نشست اهدا شد./ص