به گزارش
حوزه حقوقي قضايي باشگاه خبرنگاران، زنگ خطر افزایش رو به رشد پدیده «فرزند آزاری» در جامعه ایرانی و تحلیل جرم شناختی اين پديده موضوعي است كه اين روزها دستمايه خبري رسانههاي مختلف و تحقيقات كارشناسان مسايل خانواده است.
اهميت اين مساله و واكاوي آن در شرايط فعلي طي يادداشت ذيل دنبال شده است كه در پي ميآيد.
چیستی و چرایی پدیده فرزند آزاری
فرزندآزاری میرود تا پدیدهای شایع از سوی والدین در کشور شود و اين در حالي است كه حمایتی بایسته و شایسته دیده نمیشود.
این نبود حمایت هم از کم کاری مسئولين ذيربط بر ميخيزد و هم از کاستی جامعه مدنی، یعنی جمع خانوادهها و جامعه متشکل از شهروندان ایرانی.
در واكاوي جريان زندگي يك مادر فرزندآزار، مي بينيم كه خود قربانی پدیدههایی اجتماعی نظیر اعتیاد و طلاق بوده و تحت تاثیر عواقب ناخوشایند اعتیاد و طلاق، ارضای خواستههای نفسانی و عقدههای روانی خود را بر علقه عاطفی و مادریاش مقدم داشته است.
اما فرزندآزاری محصول چیست و راهکار برون رفت از این بحران عاطفی که هر روز رو به رشد است، کدام است؟ به نظر نگارنده، فرزندآزاری نیز مانند سایر پدیدههای جنایی، رهاورد علل و عوامل گوناگون است.
با این حال، بدون ورود به مصادیق این علل و عوامل، تحت دو عنوان کلی، به پارهای از علل و عوامل بنیادین وقوع این پدیده مجرمانه اشاره میشود.
غلبه اندیشههای سنتی در فرزنددار شدن و عدم سنجش شرایط موجود و آتی
عدم درک درست خانوادهها و زوجین از فرزنددار شدن. متاسفانه همچنان در جامعه ایرانی، آنچه بیش از همه در فرزنددارشدن زوجین اهمیت یافته و به چشم میآید همان تصورهای فرهنگ سنتی چندین هزار ساله است که بدان سان فرزند بسان ابزار تحکم بخش رابطه زناشویی و حفظ آن برشمرده شده و زوجین تنها به قصد فرار از برخی شایعات معمول در بافت سنتی فرهنگ ایرانی تن به این خواسته میدهند، بدور از این که مسائل پس از فرزندداری و به ویژه شرایط مالی و اقتصادی و نیز شرایط عاطفی خود را برای فرزندداری سنجیده و ارزیابی نمایند.
از آنجا که شرایط مالی و اقتصادی سنجیده نمیشود، هزینههای گزاف فرزندداری منجر به عوارض و عواقب ناخوشایند رفتاری والدین نسبت به هم و نسبت به فرزند میشود که گفتن ندارد. هزینه داشتن و تربیت فرزند در جامعه ایران امروزه با گذشته بس متفاوت است و نرخ تورم رو به رشد در جامعه ما مزید بر این عامل بوده و رشد بی رویه این تورم چندان است که حتی تا اندازهای هرگونه ارزیابی و تخمین در این زمینه را با شکست مواجه میسازد.
صرفنظر از این تورم، ایده سنتی «خدا بزرگ است و روزی را خود میرساند» عامل بارزی برای ورود به عرصه پدر و مادر شدن زوجین بوده و با این دستاویز روانی، تمامی مشکلات ناشی از فرزنددارشدن به آینده موکول میشود و این مساله باعث میشود که زوجین تازه پدر و مادر شده با موجی از هزینهها مواجه شده و به ناگاه تحت تاثیر این موج به جای تدبیر اندیشی، خود را بدان سپرده و راهی رودخانهای نا معلوم شوند که بعضاً عاقبت آن، اعتیاد و طلاق و بزهکاری و از جمله کودک آزاری و همسر آزاری و از این قبیل است.
از آنجا که زوجین یا والدین شرایط عاطفی خود را پیش از فرزنددار شدن نمیسنجند، پس از این واقعه به سادگی و بدون توجه به فرزند علقه زوجیت را منقطع میسازند و موجب میشود که فرزندشان، فرزند طلاق لقب بگیرد و عواقب نا مبارک این واقعه بر خود و بر فرزند را برای رهایی از این وضع تحمیل نمایند.
یعنی برای رهایی از یک درد باعث میشوند که گرفتار چند درد شوند. فرزندی که محصول طلاق است، فرزندی بهنجار و هنجارمند نیست و این فرزند بدان سان که هنجارمند نیست، بسادگی نقض ارزش و هنجار میکند و وارد گردونه بزهکاری میشود. این فرزند طلاق چون در محیطی بدون پدر یا مادر شخصیت اش شکل گرفته، در آتیه و زمانی که به علقه زوجیت درمیآید، استعداد ابتلا به طلاق داشته و آستانه پذیرش این پدیده را در قیاس با سایر کودکانی که همراه والدین تربیت و رشد یافته اند، بیشتر و بیشتر است.
از آنجا که زوجینی این چنین شرایط عاطفی خود را نمیسنجند در صورت اختلافات شدید و حفظ رابطه زوجیت به خاطر فرزندشان، به واسطه دوری عاطفی از هم و به اصطلاح، وقوع طلاق عاطفی، بعضاً نارضایتی زندگی زناشویی موجب روی آوری طرفین به مسیرهای غیر اخلاقی شده و عوارض نامطلوب آن که پوشیده نیست. چنین عواقب مخربی با وقوع بزهکاری و بعضاً بزه دیدگی های متنوع ظاهر میشود.
همه این مسائل گویای یک چرخه و دور دارد که با گذشت زمان و تغییر بازیگران آن، تکرار و تکرار میشود و عامل ماندگاری و پیوستاری پدیدههای جنایی میشوند.
تاثیر انکارناپذیر عصر مادی گرایی بر اندیشههای والدین امروزی و پیامدهای آن
در عصر بیست و یک زندگی میکنیم و تحولات جهانی و تغییرات فکری انسانی در این دنیایی که بیش از همه اندیشههای مادی گرا و دوری از علقههای احساسی و عاطفی نمود بارز یافته، خواسته یا ناخواسته بر جوانان و والدین امروزی تاثیر خود را گذاشته و پیامد بارز آن را میتوان در شکل رابطه والدین با فرزندان خود به نظاره نشست.
اگرچه به هیچ روی چنین نکتهای مبین این مساله نیست که در گذشتههای دور و نزدیک والدین رفتارهای نابهنجار نسبت به فرزندان نداشتهاند بلکه ضمن تایید این واقعیت در گذشتههای دور تا نزدیک، آنچه مدنظر است فزونی این پدیده در وضعیت امروزی و دنیای امروزی و ایران امروزی است و اندکی از این فزونی به تحولات فکری جهان انسانی برمیگردد.
مادی محوری در کنار توسعه و سلطه مقولههای مالی و اقتصادی بر جهان امروزی موجب شده است که اعضای جامعه انسانی در قیاس گذشته بیش از پیش به مسائل مالی و اقتصادی توجه کرده و بیش از گذشته نیز در تنگناهای مالی و اقتصادی قرار گیرند. این تنگناهای مالی و اقتصادی از یک سو و اندیشههای مادی در دنیای مادی محور موجب شده است که عنصر عاطفه و احساس انسانی نسبت به هم به شکل چشمگیر تنزل یابد و این تنزل عاطفی و احساسی تا اندازهای دامن خانواده را نیز گرفته و به گونه ای خانوادهها و والدین تحت تاثیر این روند از آن مطلوبیت عاطفی گذشته نسبت به فرزندان برخوردار نباشند. در نتیجه، در صورت ایجاد شرایط خشونت رفتاری، بی محابا نسبت به فرزندان از این مفر پرخاشگرانه برای ارضای خواسته های روانی خود بهره گرفته و فرزندان خود را قربانی عقدههای روانی خود می کنند.
این مساله باعث میشود که محیط خانواده که امن ترین محیط برای فرزند محسوب میشود مبدل به محیطی خشونت مدار و ناامن برای او می شود، چندان که فرزندان این مرز و بوم زیر بد رفتاریها و پرخاشگریهای والدین یا یکی از والدین قرار میگیرند و این فرزندان درمانده راهی برای بیان این حقایق ندارند.
بزهکار؛ فرزند امروز و مادر يا پدر فردا
فرزندی که در این شرایط رشد و نمو مییابد، چگونه شخصیتی دارد و خانواده و جامعه چه انتظاری از نظر رفتاری در وضعیت کنونی و آتی از او خواهند داشت؟ چنین فرزندی آیندهای تاریک دارد و اتفاقاً مادر معتاد و فرزندآزار امروزی، فرزندی محصول این شرایط نامناسب است؛ به واقع، مادر امروزی، همان بزه دیده شرایط نامناسب دیروزی است که خود امروز بزهکار شده است و با این کار، اندکی از زخم های دوران گذشتهاش را مرهم مینهد و هیچ واقف بر این مساله نیست که کاری که میکند و رهگذری که برای ارضای عقده روانیاش برگزیده موجب میشود برای تکرار سناریوی زندگی دیروزی و امروزی خود در آینده. زیرا که فرزند او نیز به احتمال زیاد در آتیه همین رهگذری را بر میگزیند که او برگزیده است و این مساله همان تکرار حوادث دلخراش امروزی در آینده دور و نزدیک خواهد بود.
این حوادث و تکرار این حوادث نامطلوب محصول و رهاورد شخصیتی است که در زمان شکل گیری سازگار با بایستههای انسانی و اخلاق شکل نگرفته است. فرزندی که در فضای پرخاشگری و خشونت رفتاری گذران عمر میکند، چون تحت بد رفتاری است، شخصیتش، بیمارگونه شکل میگیرد و در زمانی که اندک قدرتی در بازو و جسم خویش میبیند به همین صورت در روند خانواده و جامعه وارد عمل میشود و سعی دارد تا برای رفع خواستههای مشروع یا نامشروع خود از این رهگذر بهره گرفته و به نتیجه برسد، زیرا تنها راه این مساله را از همان کودکی در بطن و متن خانواده بدین وسیله دریافته و آموخته است.
این فرزند، چون شخصیتی روانی بیمار دارد، هم مساله ساز است و هم آسیب پذیر. از یک سو به راحتی وارد گردونه بزهکاری میشود و هم به سهولت میتواند قربانی برخی پدیدههای اجتماعی نظیر اعتیاد یا حتی طلاق شود. چون شخصیت متزلزلی دارد و به نحو مطلوبی امکان برقراری روابط اجتماعی با همسالان و شهروندان ندارد، برای رفع نیازمندیهای خود به راه حلهای نامناسب در انزوا و گوشه گیری روی میآورد و به راحتی در دام اعتیاد و مواد مخدر گرفتار میآید. چون شخصیت بهنجاری ندارد نسبت سازگاری اش با همسالان و دوستان و بستگان و بکل انسانها ندارد و در صورت ازدواج با کوچکترین تعارض یا تفاوت های رفتاری همسرش برآشفته می شود و چون این آشفته حالی و پرخاشگری متعاقب آن در زندگی زناشویی شکل حاد به خود گیرد، موجب جدایی و طلاق شده و در نتیجه، قربانی پدیده اجتماعی طلاق میگردد.
چه باید کرد و راه حل کدام است؟
اما مادر معتاد امروزی که قربانی برخی مسائل خانوادگی و اجتماعی است همان فرزند دیروزی است که تحت شرایط نامناسب تبدیل به مادر معتاد و کودک آزار امروزی شده است. بنابراين همه كودكان امروزی نیز از اگر تحت شرایط مناسب و حمایت خانوادگی و اجتماعی قرار نگیرند، سرنوشتی بسان مادر و مادرانشان خواهند داشت و این مساله به معنای تکرار حوادثی دلخراش نظیر فضیه حاضر در امروز و فرداها خواهیم بود و این سناریوی نامبارک در تاریخ حیات اجتماعی ما همچنان پایدار و مستمر.
راستي چه باید کرد؟ راه حل چیست؟ آموزش و آموزش و آموزش. آموزش زوجین و بازکردن گوش و چشم آنان پیش از هر اقدامی برای فرزنددارشدن. آموزش والدین پیش از فرزنددارشدن در زمینه شرایط موجود زندگی و سنجش آن از یک سو و شرایط پیش رو و آتی پس از فرزنددارشدن از سوی دیگر. آگاه نمودن زوجین بر مشکلات کم و بیش مالی و اقتصادی در صورت پدر و مادر شدن؛ آگاه نمودن زوجین در مورد ضرورت بهره مندی از شرایط عاطفی مطلوب میان طرفین و شناخت کافی از هم برای ادامه زندگی زناشویی در کنار یک فرزند و سنجش وجود یا عدم این شرایط؛ آگاه کردن زوجین بر ضرورت آموزش و تربیت فرزندان به نحو مطلوب و سازگار با بایستههای اخلاقی-اجتماعی یا فرهنگی-سیاسی جامعه امروزی ایرانی و بسیاری دیگر از مسائلی این چنین.
حمایت از کودکان امروزی و والدین فردا، از سوی نظام سیاسی و جامعه مدنی ضرورت بسيار دارد و اين تكليف دولت است تا برای برون رفت از این معضل و بحران دست بکار شود و با سیاست گذاری مناسب در اين زمينه و با مشارکت جامعه مدنی فرزند آزاري را از جامعه حذف كند.
جامعه مدنی خود و به صورت خودانگیخته باید در این مسیر گام بردارد و بدون توجه به تدبیر اندیشی و بدون منتظر شدن چاره اندیشی دولت باید مسیر برون رفت را هموار سازد و با آموزش فرزندان خود از همان کوچکترین واحد اجتماعی از بروز چنین حوادث دلخراشی در آینده پیشگیری کند.
همه این تدبیرها و راه حلها در پیشگیری اجتماعی جای میگیرد و پیشگیری اجتماعی برای تحقق مستلزم تمامی ارکانها و ارگانهای یک جامعه اعم از نهادهای حکومتی و مردم بنیاد است و باشد این مهم بزودی زود محقق گردد و ما دیگر شاهد یا دست کم کمتر شاهد حوادثی اینگونه باشیم.
محمد جعفر ساعد؛ دکترای حقوق کیفری و جرم شناسی
انتهاي پيام/