وبلاگ شهيد حسن باقري نوشت:گلوله های توپ و خمپاره بود که پا به پای ماشین می آمد پایین..... چند کیلومتر عقبتر ، حسن با ماشین سوراخ سوراخ منتظرمان بود

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران اولین بار بود کنارم خمپاره منفجر میشد . همه از ماشین پریدیم بیرون .
 
حسن گفت : " رودخونه رو بگیرید و برید عقب ،

 من میرم ماشینو بیارم ."

تانک های عراقی رو قشنگ می دیدیم.

حسن فرز پرید پشت فرمان و دور زد ،

گلوله های توپ و خمپاره بود که پا به پای ماشین می آمد پایین.

چند کیلومتر عقبتر ، حسن با ماشین سوراخ سوراخ منتظرمان بود...

« اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم »

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.