به گزارش
خبرنگار باشگاه خبرنگاران مرکز زنجان، هلال بن نافع ، كه
از سربازان دشمن بود، مى گويد: من پيشاپيش صف ايستاده
بودم . ديدم
امام حسين عليه السلام ، پس از وداع با اهل بيت خود، به سوى ميدان مى آيد در
اين هنگام ناگاه چشمم به دختركى افتاد كه از خيمه بيرون
آمد و با گامهاى لرزان ، دوان دوان به دنبال امام حسين عليه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانيد. آنگاه
دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:
بابا جان ، به من بنگر، من تشنه ام
سخن او آنچنان امام
حسين عليه السلام را منقلب ساخت كه بى اختيار اشك از ديدگانش جارى شد. با چشمى
اشكبار به
آن دختر فرمود:
الله يسقيك فانه وكيلى . دخترم ، مى دانم تشنه هستى خدا
ترا سيراب مى كند ، زيرا
او وكيل و پناهگاه من
است .هلال مى گويد: پرسيدم
اين دخترك كه بود و چه نسبتى با امام حسين عليه
السلام داشت ؟
به من پاسخ دادند: او رقيه عليها السلام دختر سه ساله
امام حسين عليه السلام است . (سرگذشت
جانسوز حضرت رقيه عليها السلام ص 22 به نقل از الوقايع و الحوادث محمد باقر
ملبوبى ج 3 ص 192)
به ياد لب تشنه پدر آب نخورد!
عصر عاشورا كه دشمنان براى غارت به خيمه ها ريختند، در
درون خيمه ها مجموعا
23 كودك از اهل بيت
عليه السلام را يافتند. به عمر سعد گزارش دادند كه اين 23
كودك ، بر اثر شدت تشنگى در خطر مرگ هستند. عمر سعد اجازه داد به آنها
آب بدهند.
وقتى كه نوبت به حضرت رقيه عليه السلام رسيد آن حضرت ظرف
آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حركت كرد.
يكى از سپاهيان دشمن پرسيد: كجا مى روى ؟ حضرت رقيه)سلام
الله علیها) فرمود: بابايم تشنه بود. مى خواهم او را پيدا كنم و برايش آب ببرم.
او گفت : آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهيد كردند!
حضرت رقيه عليها السلام در حالي كه گريه مى كرد، فرمود: پس
من هم آب نمى آشامم.
كناره سجاده ، چشم به راه پدر بود
از كتاب سرور المومنين نقل شده
است : حضرت رقيه
عليه السلام هر بار هنگام نماز، سجاده
پدر را پهن مى كرد، و آن حضرت بر روى آن نماز مى خواند. ظهر عاشورا نيز
،
طبق عادت ، سجاده پدر را پهن كرد و به انتظار نشست . ولى
پس از مدتى ،
ناگهان
ديد شمر وارد خيمه شد.
رقيه عليه السلام به او گفت : آيا
پدرم را نديدى ؟ شمر بعد از آنكه آن كودك را در كنار سجاده ، چشم به راه پدر ديد، به
غلام خود گفت : اين دختر را بزن . غلام
به اين دستور عمل نكرد. شمر خود پيش آمد و چنان سيلى به
صورت آن نازدانه
زد كه
عرش خداوند به لرزه در آمد.