هر وقت اسلحه ی ژ3 را روی دوشش می انداخت،نوک اسلحه روی زمین سائیده می شد.

به گزارش مجله شبانه  باشگاه خبرنگاران، وبلاگ پرواز تا یکی شدن در جدیدترین نوشته خود آورده است:

هر وقت اسلحه ی ژ3 را روی دوشش می انداخت،نوک اسلحه روی زمین سائیده می شد.

بهنام محمدی نوجوان سیزده ساله ای است که در تمام روزهای مقاومت از 31شهریور تا 28

مهر 59در خرمشهر ماندو به قول تمام بچه های خرمشهر ،باعث دلگرمی رزمنده ها بود.

اینکه نوجوانی در آن سن و سال و با آن قد و قواره ی کوچک ،در شهری که بیشتر از اینکه

بوی زندگی بدهد ،بوی مرگ و خون می دهد،مانده ؛شاید امروز برای من و تو باورپذیر نباشد...

با خودم فکر می کنم چه می شود نوجوانی که تا قبل از 31شهریور در کوچه با

هم سن و سال های خود زندگی می کرد و آماده ی شروع سال تحصیلی جدید می شد،

بعد از 2الی 3 هفته به مدافعی تبدیل می شد که بعد از رفتنش ،همه ی مدافعان

بی تابند و از همه بیشترسید صالح موسوی..

سید صالح را صالی صدا می کرد.سید صالح می گفت: شب ها که روی پشت بام

می خوابیدیم،از من در مورد شهادت و بهشت می پرسید .

باز فکر می کنم  مگر نوجوان سیزده ساله از مرگ و شهادت چه تصویری دارد ؟؟!!!!

و باز می گفت:که هر بار او را به بهانه ای از خرمشهر بیرون می بردیم تا سالم بماند، باز

 غافل که می شدیم،می دیدیم به خرمشهر برگشته و در مسجد جامع مشغول کمک است....

"شادی روح شهیدان..

       شهید سیدحمیدمیرافضلی..

                            شهدای یگان ویژه ی صابرین

                                                                         صلوات"
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار