میتوان گفت از نظر خاطره نویسی کتاب خاطرات علم جالبترین نوع خاطرات در ایران است. جزئیاتی که علم در خاطرات خود به آن اشاره کرده است بیانگر طرز تفکر محمد رضا پهلوی و خود وی در برخورد با رخدادها مختلف است.
صحبت والاحضرت همایونی ولیعهد شد که قرار است تابستان تشریف ببرند انگلستان را ببینند. مدتی صحبت کردیم که ماشاءالله چه بچه باهوش و ملایم و متعادلی است. شاهنشاه فرمودند من خیلی خوش وقت هستم. عرض کردم فقط باید ایشان را از شر این زن فرانسوی آزاد کرد. این همه زن نباید ایشان را احاطه داشته باشند. علیا حضرت شهبانو، مادر بزرگ، مادمازل ژوئل، رئیس مدرسه، معلم پیش آهنگی، اغلب معلمین، و ... این که نمی شود. عرض کردم ایشان چنان که مکرر عرض کرده ام یک لله مرد، بلکه یک نظامی خشن لازم دارند که پیشکارشان باشد. فرمودند در این فکر هستم. عرض کردم دو سه سال است می فرمایید و عمل نمی شود. فرمودند آخر گرفتاری دارد. بعد هم باید فکر یک دختر بازی هم برایش بکنم . عرض کردم هنوز خیلی زود است. فرمودند نه من در این سن ها کاملا احساس این مطلب را می کردم. من عرض کردم من که تا هفده سالگی هیچ سر در نمی آوردم چون عشق من ورزش و به خصوص اسب بود و آن قدر در این راه افراط می کردم که فکر چیز دیگری نبودم. فرمودند من که کاملا احساس می کردم ، حتی عاشق ایران تیمور تاش شده بودم...