
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران
ستون يادداشت روز روزنامه کیهان به نوشته حسين شريعتمداري با این عنوان اختصاص یافت:
... ولي هرگز نمي بارد !
در آخرين ساعات روز شنبه- 11/9/91- آقاي رئيس جمهور با صدور چند حكم جداگانه، اسفنديار رحيم مشايي را به رياست دبيرخانه جنبش عدم تعهد، سيدحسن موسوي را به رياست دفتر رئيس جمهور و محمد شريف ملك زاده را به رياست سازمان ميراث فرهنگي منصوب كرد و همزمان با اين تغييرات، دكتر تقي پور وزير ارتباطات و فن آوري را عزل و سرپرستي اين وزارتخانه را با حفظ سمت به مهندس نيكزاد، وزير دو وزارتخانه ادغام شده راه و شهرسازي واگذار كرد. خبر اين اقدام پرشتاب آقاي احمدي نژاد بلافاصله پس از اعلام در صدر اخبار رسانه هاي داخلي و برخي از رسانه هاي فارسي زبان خارجي جاي گرفت و با تحليل ها و تفسيرهاي متفاوتي روبرو شد... و در اين باره گفتني هايي هست؛
1- اگرچه رئيس جمهور محترم در متن احكام ياد شده- مخصوصا حكم انتصاب آقاي مشايي- اصرار دارند اين تغيير و تحولات را برخاسته از دلايل حساب شده اي معرفي كنند كه با نگاه ايشان به منافع اسلامي و ملي صورت پذيرفته است ولي با عرض پوزش بايد گفت برخلاف تصور ايشان در تغيير و تحولات مورد اشاره نه فقط كمترين نشانه اي از توجه به منافع اسلامي و ملي ديده نمي شود بلكه شواهد و قرائن فراواني حكايت از آن دارند كه آقاي احمدي نژاد بار ديگر و براي چندمين بار در دوره دوم رياست جمهوري خويش پاي در چنبره فريب حلقه انحرافي پيرامون خود نهاده اند و بي آن كه متوجه باشند دست به اقدامي زده اند كه نمي تواند غير از تنش آفريني در شرايط حساس كنوني، نتيجه ديگري داشته باشد. اين اقدام هرچند كه خوشبختانه با بي اعتنايي و كم محلي نيروهاي اصيل و انقلابي روبرو شد ولي متاسفانه سوژه اي به دست بدخواهان مي دهد تا هوشمندي و مردم دوستي و خدمات فراوان رياست محترم جمهوري طي ساليان متمادي را زير سؤال ببرند. يعني دقيقا همان نقطه مشتركي كه در پيوند نانوشته اما غيرقابل انكار حلقه انحرافي و عوامل فتنه 88 دنبال مي شود. ولي چرا...؟!
2- بايد از جناب رئيس جمهور و يا مشاوران ايشان پرسيد براساس كدام توجيه و يا دليل منطقي، تغيير و تحولات اخير را بر ده ها اولويت اصلي و حياتي كشور كه مبارزه با گراني و برنامه ريزي براي مقابله با تحريم ها، از جمله آنهاست، ترجيح داده اند؟! متاسفانه مدتي است كه آقاي احمدي نژاد نيز در پاسخ به اين پرسش كه چرا دولت براي مقابله با مشكلات و دغدغه هاي معيشتي مردم دست به اقدام چشمگيري نمي زند؟ همان پاسخ رئيس دولت مدعي اصلاحات را ارائه مي كند كه «مي خواستيم ولي نگذاشتند»! و باز هم، مانند آقاي خاتمي توضيح نمي دهند «قرار بود چه كاري انجام بدهيد كه نگذاشتند؟ و چه كساني مانع از انجام آن شدند»؟! گفتني است برخي از مدعيان اصلاحات- همان وطن فروشان فتنه 88- به اصولگرايان خرده مي گيرند.
چرا ابتدا از دولت احمدي نژاد حمايت جانانه كرديد ولي امروزه به آن انتقاد مي كنيد؟ و از اين رهگذر ادعا مي كنند حق با آنها بوده است كه از ابتدا با دولت نهم و دهم مخالفت كرده اند!
و حال آن كه دولت هاي نهم و دهم منشأ خدمات فراوان و گاه بي نظيري بوده اند و انتقاد نيروهاي دلسوز و اصولگرا دقيقا به آن بخش از مواضع و عملكرد دولت كنوني است كه در آن به روش مدعيان اصلاحات روي آورده است. يعني آنچه منفور ملت است و اين نفرت را طي چند سال اخير در انتخابات متعدد نشان داده اند، راه و روش مدعيان اصلاحات است و چنانچه اين راه و روش در مواردي- هرچند اندك- از سوي دولت كنوني دنبال شود نيز با اعتراض و مخالفت همان مردم روبرو خواهد شد، كه شده است. انتظار آن است كه آقاي احمدي نژاد به اين نكته بديهي توجه كنند و مانند دولت اصلاحات، پرداختن به دغدغه هاي اصلي مردم و نيازهاي حياتي كشور را كه وظيفه دولت است بر مسائل حاشيه اي و كم اهميت ترجيح ندهند.
3- رئيس جمهور محترم در حكم انتصاب آقاي مشايي خطاب به ايشان آورده است؛
«اينجانب جنابعالي را انساني موحد، مؤمن، پاك، صبور و داراي قلب و انديشه اي زلال، عاشق و دلبسته به ارزش هاي الهي و آحاد مردم جهان و عميقا عارف و متعهد به آرمان مهدوي، حاكميت جهاني توحيد، عدالت، عشق و آزادي و مديريت مشترك ملت ها و فردي شايسته، مدير، مدبر و امين و از جهات گوناگون توانمند مي شناسم و آشنايي و همكاري با شما را براي خود هديه اي الهي و افتخاري بزرگ مي شمارم.»
در توصيف فوق دقت كنيد؛ گويي آقاي احمدي نژاد در گزاره ياد شده - نستجيربالله- مشخصات يكي از اولياء بزرگ الهي را بيان كرده اند! كه «آشنايي و همراهي با حضرتش را هديه اي الهي و افتخاري بزرگ»! تلقي مي كنند!...
بعد از آن كه ريچارد رورتي، نظريه پرداز برجسته CIA در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي كوريره دلاسرا- 3 تيرماه 86/24 ژوئن 2007- تصريح و توصيه مي كند كه «ملي گرايي تنها پادزهر اسلامگرايي در ايران است»! همين «عارف متعهد»!- به قول آقاي احمدي نژاد- در دومين همايش ايرانيان خارج از كشور، «مكتب ايران» را به جاي «مكتب اسلام» توصيه مي كند و همزمان با دعوت از «ريچارد فراي» جاسوس برجسته CIA كه اسناد آن نيز از سوي منابع آمريكايي منتشر شده است، براي شركت در همايش دعوت مي كند و كليد يك بناي تاريخي در اصفهان و كرانه زاينده رود را به ويهديه مي كند. اين آقاي ريچارد فراي، نويسنده كتاب معروف «عصر زرين فرهنگ ايران» است كه در آن براي اولين بار در تاريخ چند دهه اخير بر ضرورت جايگزيني «مكتب ايراني» به جاي «مكتب اسلام» تاكيد مي ورزد.
فعلا بماند!
روزنامه خراسان در ستون سرمقاله امروز خود چنین نوشت:
حق با آهن است نه آدم!
بعضي از ما چه راحت خودمان را به کشتن مي دهيم! و بعضي ها چه راحت جان و هستي ديگران را به مخاطره اي مرگ بار مي اندازند! اين در حالي است که هر آدمي با هر اندازه از فهم اين نکته بديهي را درک مي کند که بنابر وظيفه عقلي، شرعي و انساني هم بايد به بهترين شکل از جان و هستي و سلامتي خود محافظت و مراقبت کند و هم بايد هرچه در توان دارد بکوشد تا جان و هستي و سلامت کسي را به خطر نيندازد.
اما چه تاسف بار است که با وجود تمهيدات انجام شده، کشور ما هنوز رتبه اول را در تعداد قربانيان حوادث رانندگي دارد. چنان که طبق آمار رسمي و اعلام شده از سوي سازمان پزشکي قانوني تعداد فوت شدگان ناشي از حوادث رانندگي طي سال ۸۸، 22974 نفر و در سال ۸۹، ۲۳۲۴۹ نفر و در هفت ماهه اول سال ۹۰، ۱۳۲۵۱ نفر و هفت ماه اول سال جاري ۱۲۵۲۷ نفر بوده است.
حتي نگاهي اجمالي به اين آمار پشت هر انساني را مي لرزاند و علامت سوال بسيار بزرگي پديد مي آورد که چرا اين تعداد افراد اين گونه در حوادث رانندگي قرباني مي شوند؟!
بر اساس نظر کارشناسان هميشه سه عامل عمده انساني، جاده اي و وسايل نقليه مهم ترين عوامل بروز تصادفات و سوانح رانندگي محسوب مي شود اما بايد بدون تعارف اذعان کنيم جاده ها که به اين سرعت اصلاح نمي شود و حتي نقاط حادثه خيز نيز با سرعت لازم سامان نمي يابد، وسايل نقليه نيز به خاطر مسائل گوناگون از جمله سودجويي غيرمتعارف خودروسازان، معلوم نيست چه وقت به استانداردهاي لازم ايمني خواهد رسيد.
پس آيا واقعاً وقت آن نرسيده که هر يک از ما بنابر وظيفه انساني، اسلامي، اخلاقي و شخصيتي با احترام به قانون و رانندگي فني و حرفه اي و پرهيز از رانندگي مخاطره آميز همه تلاش خود را در هنگام رانندگي به کار بنديم که نه تنها حادثه آفرين نباشيم بلکه با گذشت و فداکاري و صبر و متانت در رانندگي زمينه بروز حوادث جاده اي و شهري را به حداقل برسانيم؟
آيا تا به حال با خود انديشيده ايم که چه خانواده هايي، چه عزيزاني را به خاطر يک بي احتياطي در رانندگي از دست داده اند و علاوه بر قرباني شدن عده اي چه عواقب و تبعاتي گريبانگير خانواده هاي قربانيان حوادث رانندگي شده است؟ همين چند هفته پيش ماجراي تلخ تصادف يک موتور سيکلت از طريق سيما به نمايش در آمد که در اين حادثه راکب، همسر جوان و پسر خردسالشان بر اثر بي احتياطي و برخورد با وانت پيکاني که به خاطر تمام کردن بنزين در يکي از بزرگراه ها توقف کرده بود جان باختند.
اگر نمي توانيم سري به زندان ها بزنيم لااقل مي توانيم بخشي از اين مصائب و گرفتاري ها را از زبان گرفتاران اين حوادث در نشريات بخوانيم.
آيا واقعاً وقت اين مهم فرا نرسيده است که براي سپردن فرمان غول هاي آهنين متحرک در جاده ها که وزن خودروي آنان با بار حتي به ۴۰ تن و بيشتر مي رسد و همچنين براي سپردن فرمان وسايل نقليه عمومي مانند اتوبوس ها و ميني بوس ها به دست افراد، تمهيدات اساسي تري انديشيده شود تا گواهي نامه پايه يک و اجازه رانندگي با خودروهاي سنگين و دادن دفترچه به رانندگان اتوبوس هاي درون و برون شهري با دقت و وسواس لازم انجام شود؟
آيا انجام تست روان شناسي و سلامت روان علاوه بر تست اعتياد نبايد جزوالزامات سپردن اين گونه مشاغل به افراد شود؟مگر شک داريم که هدايت هواپيماها در سراسر جهان به دست زبده ترين و سالم ترين افراد از نظر روحي و رواني و جسمي سپرده مي شود؟
آيا سپردن فرمان غول هاي متحرک چند تني و اتوبوس هاي مسافربري درون شهري و برون شهري که مستقيماً با جان مردم و سرنشينان خودروها سر و کار دارد، آن هم در جاده هاي اينچنيني مستلزم دقت نظر بيشتري نيست؟
به خود آييم، تا حال چه تعداد از مردم عادي که جانشان مثل جان نخبگان ارزشمند و محترم است و همچنين چه تعداد دانشجويان و عزيزان راهيان نور، نخبگان و ديگران قرباني حوادث رانندگي شده اند؟آيا همه ما و آحاد مردم و به ويژه خودروسازان، وزارت راه و ترابري و خصوصاً رانندگان خودروها نبايد به خود نهيب بزنيم؟
به خود آييم و ببينيم امروز و در جهاني که براي جلوگيري از قطع شدن حتي يک بند انگشت انسان چه هزينه ها و چه تخصص هايي به کار گرفته مي شود برخي از ما چه راحت جان و هستي و سلامت خود و هموطنان مان را در جاده ها و خيابان هاي کشورمان به مخاطره مي اندازيم!
از حوادث جاده اي و قربانيان آن که بگذريم متاسفانه امروز در شهرهاي کوچک و بزرگ کشورمان نيز شاهد هزار و يک تخلف رانندگي از برخي خودروسواران و راکبان موتورسيکلت ها هستيم به گونه اي که براي برخي عبور از چراغ قرمز، سرعت و سبقت غيرمجاز در شهر، دور زدن روي خط ممتد، حرکات مارپيچي و خطرآفرين، حرکت کردن با چراغ هاي غيرقانوني زنون يا حرکت در شب با چراغ هاي خاموش، بي احترامي به حقوق ديگران و عدم رعايت حق تقدم و... به کاري عادي بدل شده است .
و اسف بارتر اين که برخي از خودروسواران و راکبان موتورسيکلت ها نه تنها به حريم پياده روها که بايد محلي امن براي عبور عابران پياده باشد وقيحانه و قانون شکنانه تجاوز مي کنند، بلکه با خودروهاي آهني و پرشتابي که سوارند با جان عابران پياده حتي روي خط عابر پياده و سرعت گير بازي مي کنند و به جاي اين که مثل اکثر کشورهاي دنيا قبل از رسيدن به خط عابرپياده از سرعت خود بکاهند برخي از اين خودخواهان که به راستي دچار مشکل شخصيتي و فرهنگي هستند متأسفانه هنگامي که عابراني را بر روي خط عبور عابرپياده مشاهده مي کنند دست بر بوق مي گذارند و چراغ مي زنند و حتي سرعت خود را افزايش مي دهند و حتي گاهي سرشان را از پنجره خودروهايشان بيرون مي آورند و... .
به اين گونه افراد چه مي توان گفت!؟ از اين گونه افراد حداقل مي توان پرسيد اگر اين عابران، همسر، فرزند، پدر، خواهر و برادر خودتان هم باشند باز هم اين گونه رفتار مي کنيد؟ بايد از اين گونه خودروسواران و راکبان موتورسيکلت ها پرسيد پس شخصيت، فرهنگ، دين و وجدان انساني تان کجا رفته است؟
مگر هموطنان ما برادران و خواهران ما و اعضاي پيکره ايران عزيز محسوب نمي شوند؟ مگر نوع رانندگي از فرهنگ اجتماعي، تربيت خانوادگي و شخصيت انساني ما حکايت نمي کند؟ اصلاً نيازي به دقت نيست نگاهي اجمالي به نوع رانندگي حتي برخي از رانندگان وسايل نقليه عمومي در شهرها موجبات بسي شرمندگي و خجالت را فراهم مي کند! ما که به راستي مدعي تمدني ديرينه و فرهنگي عميق و انساني هستيم آيا نبايد رانندگي خوب و مناسب و هميشه توامان با رعايت حقوق ديگران را سرلوحه يکي از مهم ترين امور جامعه و رفتار اجتماعي خويش قرار دهيم؟
کوتاه سخن اين که تا به اين نکات اساسي توجه لازم نداشته باشيم و به انسان که جانش نزد خداوند و قرآن و خلق خدا محترم است احترام نگذاريم و رعايت حقوق انسان ها را به جزئي اساسي از فرهنگ و رفتار اجتماعي همگان تبديل نکنيم و به خودخواهي هاي خود پايان ندهيم و به اين باور نرسيم که نبايد آهن هاي سخت و زبان نافهم خود را بر جان و سلامت و مال مردم مستولي کنيم، اين اوضاع نا به هنجار و فرهنگ رانندگي بد، دست از جان جامعه و سبک زندگي ما بر نخواهد داشت. آيا به خود خواهيم آمد؟
مقاله امروز روزنامه حمایت به قلم روحالله بیگی با عنوان:
خوشبختانه نمایندگان مجلس نهم از نظر علم و آگاهی در رتبه بالایی قرار دارند، ولی باید به آنان فرصت داد تا به مرور زمان تواناییهای خود را به اثبات برسانند. البته در همین مدت کم از عمر مجلس نهم طرح سؤال از رییسجمهوری را میتوان یکی از نمونههای شجاعت نمایندگان و استقلال مجلس دانست، اگرچه این سؤال به مرحله نهایی نرسید و بنا به دستور مقام معظم رهبری متوقف شد.متوقف شدن طرح سؤال از رییسجمهوری به معنای کاهش اقتدار مجلس نیست، بلکه این کار نمایندگان ولایتمداری آنان را به اثبات رساند و به کسانی که برخی نمایندگان را متهم میکردند که تابع ولیفقیه نیستند ثابت کرد که همه نمایندگان تابع محض ولیفقیهاند.
همايش ملي قوه مجريه در حقوق اساسي جمهوري اسلامي صبح ديروز با حضور جمعي از حقوقدانان و صاحبنظران برگزار شد.
آقاي الهام سخنگوي دولت با استناد به صدر اصول 85 و 138 قانون اساسي مدعي شد تصويب آييننامهها حق دولت است و نميتوان اين حق را به نهادهاي ديگر محول كرد و ساير قوا را برخوردار از اين حق دانست. اين در حالي است كه ذيل دو اصل ياد شده تاكيد دارد مصوبات دولت نبايد با اصول و احكام مذهب رسمي و يا قانون اساسي مغايرت داشته باشد . تشخيص اين امر به ترتيب مذكور در اصل نود و ششم با شوراي نگهبان است( اصل 85) . همچنين در ذيل اين اصل تاكيد دارد مصوبات دولت نبايد مخالف قوانين و مقررات عمومي كشور باشد وبهمنظور بررسي و اعلام عدم مغايرت آنها با قوانين مزبور بايد ضمن ابلاغ براي اجرا به اطلاع رئيس مجلس شوراي اسلامي برسد.
در ذيل اصل 138 هم تاكيد شده است؛ تصويبنامهها و آييننامههاي دولت ومصوبات كميسيونهاي مذكور در اين اصل ضمن ابلاغ براي اجرا به اطلاع رئيس مجلس شوراي اسلامي ميرسد وچنانچه وي آنها را برخلاف قوانين بيابد با ذكر دليل براي تجديد نظر به هيئت وزيران ميفرستد.براساس اين دو اصل هيئتي در مجلس تحت عنوان" هيئت تطبيق قوانين" به رئيس مجلس طي 10 دوره گذشته مجلس مشورت ميداده است كه اگر مصوبه يا آييننامهاي مغاير قوانين است رئيس مجلس آنرا وفق اصول 85 و 138 به دولت تذكر بدهد.
خوب نهادهاي ذيربط هم رعايت كردند اما آنها طاقتنياوردند و رفتند به موطن اصليشان و كارمند بيبي سي، راديو فردا و دويچه وله شدند.صداي آقاي احمدي نژاد هم در صيانت ازقانون اساسي وقتي درآمد كه اوحساس كرد قوه قضائيه ومقننه حقوق او را رعايت نميكنند. وقتي جوانفكر به زندان رفت او به فكر حقوق اساسي قانون اساسي افتاد ووقتي رئيس مجلس هم برخي مصوبات خلاف قانون دولت را رد كرد او به فكر لق كردن اصول 85 و 138 با تشكيل هيئت نظارت بر اجراي قانون اساسي افتاد.
بايد به اجراي قانون اساسي از زاويه دغدغه مردم و نظام و مطالبات رهبري نگاه كرد. اگر اين نگاه غالب شود حقوق اساسي ملت بويژه حقوق اقتصادي مردم رعايت ميشود. دستاندركاران همايش ملي قوه مجريه در حقوق اساسي جمهوري اسلامي اگر اين سوزنباني را هوشمندانه انجام دهند توفيق انجام وظايف خود را بيشتر پيدا ميكنند.و الا اين همايش ارزش خود را در اندازه يك ميتينگ سياسي فرو ميكاهد.
روزنامه ابتکار مقاله ای به قلم هادي وکيلي با این عنوان منتشر شد:
از دانشگاه تفاوت ها تا دانشگاه بي تفاوت ها
در آستانه 16آذر مناسب است نظري به اوضاع و احوال کنوني دانشگاه داشته باشيم. مناصفانه اين است که آموزش عالي کشور از نظر کمي به گسترش قابل تحسين دست يافته است. هم اکنون در برخي رشتهها مجبور به پذيرش دانشجوي بدون کنکور هستند و همچنان برخي دانشگاهها از ظرفيت خالي نيز برخوردار است، اگر چه فراهم آوردن امکان تحصيل در دانشگاه براي جوانان خود يک فرصت و موفقيت است ولي بي توجهي به ابعاد کيفي ميتواند اين فرصت کمي را به تهديد تبديل نمايد.
نگاه غيرمغرضانه به صحنه دانشگاه نشان ميدهد که به جاي دانشگاه ”تفاوتها" به دانشگاه "بي تفاوتها" دست يافته ايم، اين در حالي است که ماهيت دانشگاه به تفاوتها و تقابل نظريات است. دانشگاهي منشاءزايش فکر و نظر است که امکان داد و ستد و بده و بستان نظري در آن فراهم باشد. اگر فضاي نظري دانشگاه به شکل منولوگ و تک صدايي در آيد و نظريات رقيب امکان عرضه نيابد قطعاً به دانشگاه”بي تفاوتها" تبديل ميشود.
کلاسها حالت کليشه پيداکرده و روابط استاد و دانشجو شکل پيمانکار روز مزد به خود گرفته است. کلاسها شور و نشاط خود را از دست داده است بي حالي و بي رمقي جايگزين سر زندگي و شادابي و طراوت شده به عبارتي سردي فضاي عمومي سياست در بيرون باعث انجماد و يخ زدگي فضاي عمومي دانشگاهها گرديده است.
صاحبان نظر به دليل خود هراسي يا ديگر هراسي، زبان در کام گرفته اند و قلم در جيب حبس نموده اند متوليان به جاي اينکه با”بي تفاوتها" بجنگند و عوامل دلمردگي و دلزدگي را بزدايند،رسماً به جنگ”تفاوتها" رفته اند خواستند با متر انديشه خود سايز براي حوزه انديشه بسازند اينان فکر کردند که حوزه انديشه همچون حوزه پوشش و مانتو و روسري قابل سايز بندي است و ميتوان با بخشنامه و متر انتظامي همه را به خط کرد و جريان فکري خطي راه انداخت طبيعي است با اين ساده انگاري ودور افتادن از ماهيت اصلي دانشگاه، امروز برغم توسعه کمي همه در حال افسوس خوردن بر اين همه بي تفاوتي و بي حالي و بي انگيزگي هستند.
اگر بر اساس نظر شهيد مطهري کرسي درس براي استاد مارکسيستي در دانشکده الهيات برقرار ميشد و امکان تعامل و جدال عادلانه براي نظريات متضاد و مخالف فراهم ميآمد اکنون به دانشگاه بي تفاوتها نميرسيديم مدتهاست که دانشگاه نه فقط در حوزه نظريه پردازي که در رفتارهاي با خاصيت جنبش دانشجويي هم دور افتاده و در مسايل مهم کشور به جز در موارد محدود توسط تعداد معدودي دانشجوي بسيجي هيچ واکنشي را شاهد نيستيم.
دانشگاه بي تفاوتها به مرکز بروز بزههاي اجتماعي تبديل خواهد شد و هر روز آمارهاي تکان دهنده در بخشهاي مختلف به گوش خواهد رسيد دانشگاه بي تفاوتها گرفتار رفتارهاي درونگرا و منزوي از اجتماع ميشود بي تفاوتي دانشگاه متوسط اميد و نشاط رادر سطح جامعه کاهش ميدهد و انسانهاي بي روح و غيرخلاق و افسرده تحويل جامعه خواهد داد.
به دیگر سخن، تصميمسازان اقتصادي دقیقا در برههای که اقتصاد کشور و فعالان این حوزه نیازمند اعتماد و اطمینان به رویههای موجود هستند، دست به تغییراتی نو به نو و گاه متتاقض میزنند که تدوین برنامههای حتی میانمدت را نیز برای فعالان و سرمایهگذاران اقتصادی به غایت دشوار ميكند.
صدور و ابلاغ انبوهی از دستورالعملها، بخشنامهها و مصوبات متفاوت و گاه متناقض از سوی ارگانها و نهادهایی که قاعدتا باید با هماهنگی یکدیگر و در راستاي تسهیل و تسریع فرآیند صادرات و واردات تصمیمگیری کنند، آنچنان عرصه فعالیت را برای فعالان اقتصادی تنگ میکند که بعضا عطای کار را به لقایش میبخشند و برای مدتی به استراحتهای ناخواسته میپردازند.
در این میان قربانی اصلی، اعتماد و اطمینانی است که باید به عنوان سرمایه اجتماعی پشتوانه بخش خصوصی و دولت باشد تا بتوان با اتکاي به آن از تنگه دشوار تحریمها به سلامت عبور کرد؛ اما افسوس که بخشینگری و تصمیم گیریهای جزیرهای مجال اعتماد و اطمینان را از کف ربوده و ناگزیر فعالان اقتصادی را به روزمرگی و تصمیمگیری در افقهای بسیار نزدیک سوق ميدهد.
گفتهاند و بارها نیز گفتهاند که در روزگار فعلی اقتصاد ایران هم به حکم قانونی به نام قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار و هم به حکم منطق و درایت، بخش خصوصی باید مشاور و مجاور مدیران دولتی باشد و این مجال به نمایندگان و کارشناسان این بخش داده شود که با تبيين دیدگاهها و چالشهای موجود، بهترین و پختهترین راهحلها برای تسهیل در فرآیند تجارت خارجي بسترسازي شود تا تحریمها هرچه کمتر از گذشته اثر کند.
در شرایط امروز اقتصاد کشور به جای کوبیدن بر طبل تفکیک منافع که لاجرم به خط کشیهای طبقاتی و پیدایش متن و حاشیه برای جامعه ایران خواهد انجامید و به جای آنکه با برساختن گروهبندیهای موهوم ثروتمندان و مستضعفان، گروهی را برابر گروهی دیگر قرار دهیم و این گونه القا کنیم که طبقهای در سودای مکیدن خون طبقهای دیگر است، باید با پررنگتر ساختن ارزشهای ملی، دینی و باورهای راستین و وحدت آفرین، بر اندوختهها و سرمایههای اجتماعی ایران بیفزاییم و این انگاره را بیش از پیش تقویت کنیم که بخش خصوصی در اقتصاد و جامعه ایران واقعیتی جز همین مردم نیست؛ از کوچکترین و خردترین فعالیت اقتصادی در قالب فروشگاهی کوچک گرفته تا بزرگترین واحدهای تولیدی و خدماتی. تصميمسازان محترم نبايد به گونهاي رفتار كنند كه اکثریت دلسوز، متعهد و وفادار به کشور را با همان چوبی که تعداد اندکی سودجو و منفعت طلب بیمسوولیت را میرانند، از خود دفع و دور کنند؛ چراکه آنچه از رفتارهای فعالان بخش خصوصی طی دو سال اخیر بیش از هر چیز دیگری نمود یافته، تعهد و احساس وظیفه در قبال مردم و کشور است. پس باید تنها کمی تدبیر داشت و اعتماد کرد.