مروه ي كرببلا حال و هوايي دارد
اين سراشيبي ِ گودال منايي دارد
خبرش پر شده در دشت ز مركب افتاد
به زمين خوردن آيينه صدايي دارد
كينه توزان جمل دشنه شان كُند شده
مي زند بر تن او هر كه عصايي دارد
مادرش دوخته با دست ِ شكسته؛ نكشيد
مگر اين پيرهن پاره بهايي دارد!؟
نيزه ها پاي ِ مناجات ِ لبش گريه كنند
خودمانيم ! عجب سوزِ صدايي دارد
قبله اين سوست؛ همين طور رهايش نكنيد
آخر اين كشته ي مظلوم خدايي دارد
بي كفن گوشه ي گودال بلا افتاده
چه كسي بين شما كهنه عبايي دارد؟
حق بده زينب دلخسته پريشان باشد
دلبرش بر سر ني زلف رهايي دارد
وحید قاسمی