بازی کردن از نخستین و طبیعی‌‌ترین رفتارها در کودکان است. توده مردم این تمایل کودکان را صرفا دارای کارکردی تفریحی می‌دانند، اما روانشناسان کارکردهای اساسی‌تری قائلند که نحوه هدایتش می‌تواند نقشی مولد یا مخرب در آینده کودک بازی کند.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران مرکز فارس روانشناسان بر این باورند که بازی دارای کارکردهایی نظیر:
-    مهارت یابی (از طریق تقلید رفتار بزرگسالان)
-    جستجو (از طریق کسب اطلاعات از محیط اطراف درباره خواص مواد، به وسیله سروکار داشتن با انها)
-    کاردرمانی (از طریق تسکین دادن به دردهای روحی یا منحرف کننده حواس کودک از دردهای جسمانی)
-     تفریحی (از طریق گذراندن زمان به نحو خوشایند) است.
بدیهی است که درک اهمیت این رفتار و توجه به آن می‌تواند اطلاعاتی از دنیای ذهنی کودک به ما بدهد. داده‌هایی که در طول بازی‌ها از توانایی‌ها، علایق و استعدادهای بالقوه کودک بدست می‌آوریم، ما را به منبعی غنی برای هدایت درست کودک تجهیز می‌کند. از سوی دیگر این امر می تواند اثرات مخرب فراوان در فرایند رشد کودک به همراه داشته باشد. این تأثیر مخرب اغلب زمانی رخ می‌دهد که والدین آمرانه کودک‌شان را به بازی‌هایی هدایت می‌کنند که مطابق علاقه و توان بالفعل کودک نباشد. برای درک اهمیت این خطر بهتر است به یکی از مخاطرات معمولی که از این هدایت نادرست ناشی می‌شود توجه کنیم.
اکثر روانشناسان بر این باورند که منبع بسیاری از اظطراب‌ها یا خودکم‌بینی‌ها در افراد  بزرگسال را می‌توان در ناتوانی و ضعفی یافت که این افراد در کودکی و درحین انجام بازی‌هایی تجربه کرده‌اند که بدون توجه به علایق و توانایی‌های بالقوه و بالفعل به انجام آنها سوق داده شده‌اند. در این حالت وقتی کودک بین آنچه از او انتظار داریم و آنچه می‌تواند انجام دهد تناسبی نبیند، آزرده خاطر و مضطرب می‌شود. از اینرو ضرورت ایجاب می‌کند که قبل از هرنوع دخالت در فرایند بازی کودک، از میزان تسلط او به معلوماتی که برای انجام درست آن لازم است مطلع باشیم. (دیوید کالوت.۱۳۶۶.ص۵۸)
فرایند بازی خود از چنان ساختار پویایی برخوردار است که صرف توجه به رفتار کودک، مجموعه اطلاعات موردنیاز در مورد تمایلات و تواناییهای کودک را در اختیار ما قرار می‌دهد. این امر از طریق توجه به بازیهایی که او به آنان تمایل نشان می‌دهد و در انجام‌شان تواناست رخ می‌دهد.

بازی‌هایی کودکانه
بازی‌هایی کودکانه انواع مختلفی دارند:
بازی فعال: استفاده از توانایی‌های فیزیکی مثل دویدن
بازی مهارتی و اکتشافی: استفاده از توانایی‌های حسی در کشف محیط اطراف از طریق حواس بینایی، لامسه و...
بازی تقلیدی: تکرار و تقلید رفتارهای دیده شده در بزرگسالان از طریق بازسازی آنها مثل بازی در نقش مادر، کتابدار و...
بازی سازنده: استفاده از تواناییهای حسی و فهمی از اشیا برای بازسازی آنها از طریق ساخت و سرهم‌بندی انها
بازی قاعده مند: بازی‌هایی که بدلیل تیمی بودن نیازمند درجاتی از درک و استنباط در باب مفاهیمی مثل مشارکت، ثبت امتیاز و...هستند. (مری شریدان.ص۲۰-۲۳)
کودک ممکن است بر اساس توانایی فیزیکی و علایق روحی خود به هریک از این نوع بازیها تمایل نشان دهد، اما نکته هشداردهنده آن است که کودکانی که فرایند بازی‌شان بدلیل دخالت نامناسب مختل شده- طبیعتا در اثر حس خودکم بینی و اظطرابی که مبتلا هستند به بازیهای تقلیدی و قاعده‌مند در نقش‌های مغلوب بیشتر و به بازیهای سازنده کمتر روی می‌آورند. امری که اثر مخرب هدایت نادرست در فرایند بازی کودک را به وضوح نشان می‌دهد.
از نقطه نظر ایجابی بازی می‌تواند دارای کارکردهای مثبت فراوان دانسته شود که- در صورت عدم اختلال در اثر هدایت نابجا-به امری منتج شود که نیرویی نامتناهی در کودک را زنده کرده و رشد دهد.
 خلاقیت
درحقیقت بازی عرصه‌ای‌ است که در آن خلاقیت به بهترین و بیشترین نحو مجال بروز و ظهور می‌یابد. خلاقیت منبعی روانی است که می‌تواند تمام جنبه‌های حیات را غنا ببخشد. خلاقیت توانایی یافتن و درک راههای ناازموده است. باور غالب بران است که عادات-یا دست کم مورد سوال قرار ندادن انها-مهمترین مانع برای ایجاد و رشد خلاقیت است، امری که کودکان-بعلت تجربه زیسته اندکی که داراهستند-از تهدید ان به دورند. درحقیقت کودکان از ازادی روانی‌ای برخوردارند که توانایی کاوش، شکست و باز انجام را به انان می‌بخشد.امری که به بهترین وجه خود را در بازی نمایان می‌کند. اگر به گفتمان روانشناسانه در باب خلاقیت نزدیک شویم می‌توان گفت  «دیرباوری» اصلی‌ترین همبسته خلاقیت است. براین اساس خلاقیت از نظر سلبی با نفی عادات و از نظر ایجابی با دیرباوری همبسته است. درواقع افراد خلاق با مسائل سقراط وار برخورد می‌کنند.(قاسم زاده.۱۳۸۱.ص۱۸۳)
با قبول این مشخصات بعنوان مختصات سلبی و ایجابی خلاقیت و با مراجعه به تجربه زیسته خود از مشاهده رفتار کودکان، درمی‌یابیم که انان بالقوه واجد این مختصات در هر دو سویه هستند. البته این ظرفیت طبیعی لزوما داشتن کودکی خلاق را تضمین نمی‌کند، بلکه این امری است که خود را در عرصه بازی کودک نشان می‌دهد و نیازمند رشد است.
درحقیقت مسئله اصلی بعد از درک وجود این ظرفیت بالقوه و اهمیت آن، نحوه هدایت درست ان برای بکارکیری درجهت رشد سازنده کودک است. این امر خود را در کشف توانایی‌های کودک در اثر نظارت بر رفتار او در بازی‌ها نشان می‌دهد. باید توجه داشت این نظارت به دخالت و تحریف در خلاقیت کودک نینجامد .این مراقبت می‌تواند در اثر دلهره والدین از خطرات جانبی‌ای که کودک را در حین بازی تهدید می‌کند، و یا از طریق کمک کردن به انها، خلاقیت انان را تحت شعاع قرار داده یا مسدود کند. حقیقت آنست که آنچه والدین باید برای رشد خلاقیت در کودک و تسریع آن از طریق فرایند بازی انجام می‌دهند اغلب ساده‌تر از آنی ست که انتظار دارند. والدین باید اجازه دهند کودکشان از طریق چشم، دهان و دست دنیا را کشف کند. کودک را به نمایشگاه‌ها ببرند تا اثار هنری را ببیند، روی زمین دراز بکشد و بوی سبزه‌ها را حس کند، شکل ابرهای درحال تغییر را تماشا کند و همواره به یاد داشته باشند که "دست نزن"در دنیای کودکان "نیاموز" تعبیر می‌شود.(خلاقیت هنری.سوزان استرایکرو سالی وارنر.۱۳۸۳.ص۲۶-۲۷)/ب

برچسب ها: بازی ، کودکان ، کارکرد
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.