به گزارش مجله شبانه
باشگاه
خبرنگاران، وبلاگ دیار عشق در جدیدترین نوشته خود اورده است:
ابى عبدالله (علیه السلام) روز دوم محرم سال 61 هجرى وارد كربلا گردید پس از توقف كوتاهى فرزندان و برادران و افراد خاندان خود را جمع كرد و با نگاهى به آنان همراه با گریه این سخنرانى را ایراد فرمود:
اللهم انا عتره نبیك محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) قد أخرجنا و طردنا وازعجنا عن حرم جدناً، و تعدت بنو امیه علینا، اللهم فخذ لنا بحقناً، وانصرنا على القوم الظالمین. خداوندا ما اولاد محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) پیغمبر توایم، ما را از حرم جدمان بیرون و آواره و بى خانمان كردند، خداوندا بنى امیه بر ما ستم و تعدى كردند، حق ما را از آنها بگیر و ما را بر ستمكاران نصرت عنایت فرما.
آنگاه خطاب - اصحاب كرد و فرمود: الناس عبید الدنیا، والدین لعق على السنتهم، یحوطونه ما درت معائشهم، فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. مردم بردگان دنیایند، و دین لقلقه زبانشان مىباشد تا جائى از آن حمایت مىكنند كه وسایل زندگى را بسویشان سرازیر كند، ولى آنگاه كه در بوته آزمایش قرار گیرند دینداران كم خواهند بود.(1)
آنگاه حمد و ثناى پروردگار را بجا آورد و بر محمد و آل او درود فرستاد و این خطبه را ایراد فرمود:
اولین خطبه امام (علیه السلام) پس از ورود به كربلا:
اما بعد، فقد نزل بنا من ایمر ما قد ترون، و ان الدنیا تغیرت و تنكرت، و أدبر معروفها و لم یبق الاصبابه كصبابه الاناء و حسین عیش كالمرعى الوبیل ألا ثرون الى الحق لا یعمل به و الا الباطل لا یتنهاى عنه، لیرغب المومن فى لقاء الله محقا، فانى لا ارى الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما.
اما بعد، براى ما مسئلهاى پیش آمده است كه مىبینید، اوضاع دنیا دگرگون شده. زشتیهایش آشكار و خوبیها و فضیلتهایش از میان ما رخت بربستهاند. از فضائل و ارزشها چیزى باقى نمانده مگر اندكى مانند قطره ته مانده از ظرف آب، زندگى بر مردم سخت و ننگین شده مانند چراگاه سنگلاخ و دشوارى كه علف در آن نمىروید، مگر خودتان نمىبینید كه حق طرفدار ندارد و كسى به آن عمل نمىكند؟ و مگر نمىبینید كسى از باطل روى گردان نیست؟ (در چنین شرائط ذلت بار) شخص مومن باید آرزوى مرگ نماید و با فداكارى به لقاء الله بشتابد كه من در چنین محیط ننگینى، مرگ را جز شهادت و خوشبختى چیزى نمیدانم، و زندگى با ستمكاران را جز زجر و رنج چیزى نمىشمارم.(2)
نافع بن هلال نیز پس از آنان گفت: یابن رسول الله! تو خودت خوب میدانى كه جدت پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) آخر نتوانست شربت محبت خود را به همه مردم بچشاند، و نتوانست آنطور كه دوست داشت مردم را به رسالت خود متوجه كند، زیرا برخى از آنها با پیغمبر منافقانه برخورد مىكردند، در ظاهر به او وعده نصرت و پایدارى میدادند و در دلها قصد خیانت و فریب داشتند به ظاهر برخوردى شیرینتر از عسل با او داشتند و در باطن مخالفت تلختر از حنظل، عمل مىكردند، پیوسته بر همین روال عمل مىكردند تا اینكه خداوند او را به سوى خود قبض نمود.
و پدرت على (علیه السلام) نیز مانند پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بود، گروهى وعده نصرت و یارى دادند و در ركاب او با ناكثین و فاسطین و ما رقین جنگیدند تا او نیز عمرش سرآمد و به رحمت و رضوان خدا وصل شد. و امروز تو در میان ما، همانند آنهایى، هر كس پیمان خود را بشكند و یا بیعت خود را بردارد جز به خودش زیانى وارد نخواهد آورد، و خدواند از او بى نیاز خواهد بود، راه تو راه هدایت و سعادت است، به هر سوى كه مىخواهى ما را ببر، (مشرقا ان شئت أو مغربا)، به خدا قسم ما از مقدرات الهى ترس نداریم و مادام كه بر این عقیده و بینش هستیم از مرگ هم نمىهراسیم، با دوستان تو دوستى و با دشمنانت دشمنى مىكنیم. (نوالى من والاك و نعادى من عاداك).(3)
ابو عبدالله (علیه السلام) منطقهاى را كه هم اكنون قبر شریفش در آن قرار دارد از مردم نینوى و غاضریه به مبلغ شصت هزار درهم خرید و مبلغى هم به ایشان هبه فرمود و شرط كرد زائرین قبرش را، به زیارتش راهنمایى كنند و از آنها سه روز ضیافت نمایند، و مساحت حرم ابى عبدالله (علیه السلام) كه آنرا خریدارى كرد چهار مایل در چهار مایل بود، آنجا سرزمین بى بركتى است كه استفاده از آن بر فرزندان و دوستانش حلال، و بر مخالفین و غیر دوستانش، حرام است. در روایتى از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه حضرت صادق فرمود: انهم لم یفوا بالشرط فروشندگان به این شرط عمل نكردند.(4)
هنگامى كه به كربلا وارد شد نامهاى به محمد بن حنفیه و جمعى دیگر از بنى هاشم نوشت و مضمونش این بود:
اما بعد، فكأن الدنیا لم تكن، و كان الاخره لم تزل، والسلام.(5)