به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛ آیت ا... سید علی اكبر قرشی در كتاب خود به ذكر خاطره ای طنز آمیز از ماجرای دستگیری اش می پردازد:
در جریان قیام 15 خرداد و چند روز پس از آن بود كه یك روز از طرف شهربانی آمدند و من را دستگیر كردند و به ستاد فرماندهی لشكر 64 ارومیه منتقل كردند.
در آنجا فرمانده لشكر ارومیه، رئیس شهربانی، بازپرس ساواك به نام آصفی و چند نفر دیگر نشسته بودند و هر كدام از آن رجال حكومتی و عوامل رژیم حرفی می زد. یكی تهدید می كرد و دیگری از من تعریف می كرد.
خلاصه حرفشان این بود كه شاه و دربار در جهت صلاح مملكت و مردم حركت می كنند و بهتر است بروید دیگر درباره شاه هیچ حرف كنایه آمیز یا انتقاد صریحی نداشته باشید، ما هم كاری با شما نداریم.
من در جواب آنها گفتم: شما هر جا و هر وقت، هر چه دلتان خواست می گویید و آزاد هستید، پس برای ما هم همین قدر آزادی قائل باشید كه در سخن گفتن آزاد باشیم و مطمئن باشید كه ما هرگز خلاف مصالح ملت و مملكت حرف نمی زنیم.
بعد مثالی طنز آمیز از مجله فكاهی «توفیق» برایشان گفتم و یادآور شدم كه چندی پیش اسد ا... علم، نخست وزیر مملكت، حرفی مفت گفت، به طوری كه آن مجله فكاهی او را به تمسخر گرفت. علم گفته بود: «من برنامه ریزی كرده ام كه اگر اجرا شود به قدری كار و اشتغال در كشور ایجاد خواهد شد كه با كمبود كارگر و نیروی انسانی مواجه خواهیم شد و هیچ كس بیكار نخواهد ماند! و الان خودم را وحشت گرفته است كه چه خواهد شد.»
مجله توفیق كاریكاتوری از او كشید كه نخست وزیر در آن تصویر فكاهی وارد حمام عمومی شده، دنبال استاد كیسه كش می گردد، متصدی حمام در جوابش می گوید: «جناب وزیر! از بس در مملكت كار و شغل ایجاد كرده اید، كارگر برای كیسه كشی در حمام پیدا نمی شود! با كمبود نیروی انسانی مواجه شده ایم. عین عبارت چنین بود: «خدا پدرت را بیامرزد، كارگر كه گیر نمی آید.»
وقتی این موضوع و مثال را گفتم، همه آنها خندیدند. گفتم: نخست وزیر این كشور آزاد است حرف مفت را از رسانه های ملی عمومی می گوید، پس چرا به ما اجازه نمی دهید كه در مساجد و بالای منابر چهار كلمه حرف حسابی در انتقاد از كژروی های موجود بزنیم.
آنان ظاهرا حرفی در جواب من نداشتند، ولی بعد از حدود سه ساعت، یك تعهد شفاهی مبنی بر عدم انتقاد صریح از شاه گرفتند و مرا آزاد كردند.
منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامی