مرحوم عارف بی بدیل و سالک بی نظیر آخوند ملا حسینقلی(ره) در یکی از حجرات صحن مطهر نشسته بوده .او نزدیک آخوند می رسد و می ایستد. آخوند از او می پرسد :اسمت چیست ؟ می گوید : من را نمی شناسی ،من "عَبد فرّار" هستم.
آخوند می فرماید : اَمِنَ الله فَرَرتَ ام من رَسُولِهِ . وی به فکر فرورفته و به خانه می رود .فردا آخوند به شاگردانش می فرماید:برویم به تشییع جنازه یکی از اولیاءالله ! می آیند به خانه عبد و می بینند مرحوم شده است . از خانواده اش چگونگی فوتش را می پرسند .می گویند :تا دیروز حالش خوب بود ، از منزل رفت بیرون و برگشت و شب تا به صبح نالید و گریه کرد و مرحوم شد.
توصیه های آیت الله تالّهی همدانی./
همان ص62./