به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، ارژنگ هفت ساله است و هفت سال است که «پتو کوچولو» را دارد، پتو کوچولو، جادویی نیست، یک پتوی کاملا معمولی،مثل همه پتویهای بازار و حالا حتی رنگ و رو رفته و پاره پاره، یک پتوی مخصوص نوزاد، پتو کوچولو مال سیسمونی ارژنگ بوده، ارژنگ از وقتی چشم باز کرده، پتو کوچولو را دیده...اول باید به پتو کوچولو غذا بدهند تا ارژنگ هم غذایش را بخورد، ارژنگ همه جا، حمام، دستشویی، مهدکودک،پارک و مهمونی و خانه مادربزرگ و...پتو کوچولو را با خودش می برد. پتو کوچولو برای ارژنگ یک اسباب بازی نیست، یک همبازی و حامی، دوست و مصداق حریم خصوصی و مالکیت و البته نوستالژی است.
ارژنگ کلاس اولی است، روز اول مدرسه گفته بود: «میشه پتو کوچولو رو ببرم سر کلاس اونم حروف الفبا رو یاد بگیره!؟» یک شب هم مادرش را بیدار کرده بود که: «هرچی به پتو کوچولو می گم، این سایههایی را که میبینی، سایه اسباب بازیها است، بازم می ترسه!»
ارژنگ در جشن تولدش، وقتی شمعها را فوت کرده بود، خیلی بی مقدمه و رومانتیک وار، رو کرده بود به پدر و مادرش و گفته بود:من، باباجون و مامان جون و پتو کوچولو رو خیلی دوست دارم، پتو کوچولو رو بیشتر از همه.»
ارژنگ مثل خیلی از بچه های این نسل، «تکفرزند» است با والدینی شاغل، پتو کوچولو،توتم ارژنگ شده است، البته نسل های قبلیاش هم پتو کوچولوی مخصوص خودشان را دارند: جوانان هندزفری! البته پتوی کوچولوی خودم هم ساعتم است! ساعت سیکو 5 سری1977... می دونی؟