مجله شبانه باشگاه خبرنگاران:
آنقدر در تئاتر ماند و با نداشتنهاي اين هنر نمايشي مظلوم كنار
آمد تا زماني كه پاي به عرصه تصوير ميگذارد، انتخاب كند و نه
اينكه مثل بسياري از همكارانش تن به هر كاري بدهد و....
بهنام تشكر بازيگر سريال «ساختمان پزشكان» كه پس از سالها كار
نمايش و اخذ جوايز متعدد، با اين مجموعه تلويزيوني شناخته شد، با
اولين حضور جدي اش توانست جايگاه خود را تثبيت كند و خيلي زود نظر
مخاطب را نيز به جنس خاص بازياش جلب كند.
بازيگر ميني سريال
«تاكسي پليس» و تلهفيلم«پاپوش» كه فيلمهاي«استرداد» و «بچگيتو
فراموش نكن» را در نوبت اكران دارد، در تجربه اخير تلويزيونياش
يعني سريال «دزد و پليس» مجدداً رو در روي هومن برق نورد قرار
گرفته تا اين بار به كارگرداني سعيد آقاخاني، طنزي تلويزيوني را
تجربه كند. بانی فیلم با او به گفتگو نشسته و از تشکر در مورد دزد پلیس پرسیده که می خوانید.
***
بعد از سريال «دزد و پليس» مشغول کار جديدي شدهاي؟
-راستش را بخواهي نه، چند پيشنهاد داشته ام که روي آنها فکر
ميکنم. يکي دو سريال پيشنهاد شد که قبول نکردم. يکي دو فيلم
سينمايي هم پيشنهاد شد که در ژانر کودک بود و من چون کار کودک کرده
بودم، قبول نکردم، چون دوست داشتم بيشتر به کار جديتر فکر کنم.
چند تئاتر هم بود که قبول نکردم، اگر چه ارديبهشت ماه کار بهرام
تشکر را اجرا خواهم کرد.
در کل نظرت راجع به ورود به سينما چيست ؟
- (مي خندد) چي بگويم! در کل نظري نميتوانم داشته باشم، جز اينکه
بگويم حس ميکنم امروز ديگر چيزي از تئاتر نمانده، چيزي از سينما
نمانده، چيزي از موسيقي نمانده گويا. .. !حس ميکنم برخي مواقع
نميفهمم! نميدانم اصلاً چگونه ميتوانم اميدوار شوم! (ميخندد)
بعد از کار سعيد آقاخاني، وسواس تو در انتخاب بيشتر شد يا شباهت
در نقشهاي پيشنهادي تو را ملزم به رد پيشنهادها کرد؟
- آره يک مقدار وسواسم بيشتر شد، چون احساس ميکنم امروز بايد ديگر
با وسواس بيشتري کار کنم. راستش را بخواهي يک مقدار از خودم بدم
ميآيد. وقتي در کاري بازي ميکنم که احساس ميکنم کار خوبي نيست.
وقتي در چنين کاري ميروم و خروجي اش را ميبينم و همان ميشود که
ميدانستم ديگر از خودم خوشم نميآيد! از کاري که کرده ام، ناراحت
ميشوم!
امروز مجبور هستي براي خودت چند درصدي را بگذاري که آيا کار خوب
ميشود يا خير!؟ پس بايد با قبول يک نقش، حداکثر تصور من از خوب
شدن آن ايجاد شود. کار سعيد يکي از کارهاي خوبي بود که من در آن
بازي کردم.
سريال ساختمان پزشکان از آن دست کارهايي بود که من از
حضور در آن راضي هستم. يکي دو کار سينمايي دارم که قطعاً اگر اکران
شود، برايم خوب خواهد بود. راست ميگويي! تصميم گرفته ام يک مقدار
سخت گير شوم چون سينما و تلويزيون همين طوري کارهاي خوبي توليد
نميکند. حالا اگر باري به هر جهت يک پيشنهاد را قبول کني که کلاهت
پس معرکه خواهد بود!
مي داني که اين وسواس گاهي خطرناک هم خواهد بود؟!
-بله، يک دفعه آدم را خانهنشين هم شايد بکند!
در واقع در شرايط فعلي بايد بين بد و بدتر انتخاب کني؟
- دقيقاً درست ميگويي !ضمن اينکه سطح توليدات تلويزيون هم خيلي
پايين آمده همين شبکه سوم سيما پس از سريال ما مگر چند کار در دست
توليد دارد؟
سعيد آقاخاني به رغم اينکه ميدانست با انتخاب بهنام تشکر و هومن
برق نورد ممکن است متهم به استفاده از يک فرمول موفق پيشين شود،
اما اين کار را انجام داد و.. .
-راستش را بخواهي خودم هم نميخواستم در اين کار حضور داشته باشم،
چون اصلاً خارج از کشور درگير کار بودم. متن را محراب براي من
فرستاد تا بخوانم. اما از آنجا که صحبت ازساخت ساختمان پزشکان 2
بود ، من قطع به يقين مصمم بودم اين کار را انجام ندهم تا در
ساختمان پزشکان 2 هم باشم.
تا اينکه ساخت سريال ساختمان پزشکان 2 به دلايلي منتفي شد و.. .
-بله و از آنجا که پس از منتفي شدن اين سريال کار آن سريال خارج از
کشور هم براي من به اتمام رسيد. محسن چگيني، پيمان و محراب گفتند
خودت بيا! من هم استقبال کردم.
از آن ابتدا مشخص شده بود که در اين سريال قرار است دوباره
رودرروي هومن برق نورد باشي؟
-حضور هومن و خانم شقايق دهقان مشخص شده بود. البته هنوز براي نقش
من به قطعيت نرسيده بودند. جالب اينکه خودم به چگيني پيشنهاد داده
بودم که چه کساني بيايند و اين نقش را بازي کنند. گزينههاي ديگري
هم بود، اما دوستان لطف داشتند و به من گفتند. از سوي ديگر، من جنس
بازي هومن را ميشناختم و او هم همين طور. ميدانستيم چه پاسکاري
هايي قرار است با هم داشته باشيم و از اين رو مطمئن بودم نتيجه بدي
عايدمان نخواهد شد. درواقع خيال گروه هم راحت بود.
و حتي سعيد آقاخاني هم.. .
-شايد ابتدا سعيد يک مقدار دودل بود که خوشبختانه با گذشت زمان
کوتاهي همه چيز برطرف شد. خيلي زود سعيد خودش هم چيزهايي را به ما
دو نفر اضافه ميکرد.
جنس کمدي سريال دزد و پليس هم از آن دست است که شخصاً هميشه به
حضور در آنها علاقه نشان ميدادي؟ در واقع با اين انتخاب آن
مراقبتي که مدام از آن در انتخاب هايت صحبت ميکرديم نيز اتفاق
افتاد؟
-همين طور است. جنس کمدي اين کار دلچسب من است و همان چيزي است که
قبلاً با هم در موردش خيلي صحبت کرده ايم. از آن کارهايي که
بازيگرش لازم نيست هيچ کار خاصي انجام دهد. بعضي جاها فقط کافي است
که جمله خودت را درست بگويي ، يعني اينکه فيلمنامه را درست بفهمي و
بدون اينکه چيزي اضافه کني تنها به يک لحن درست دست پيدا کني! به
نظرم محراب آنقدر خوب نوشته و آنقدر به لحاظ سليقهاي به هم نزديک
هستيم که من هنگام بازي کار سختي نداشتم. جالب اينکه محراب بيش از
اين سيناپس اين کار را با نام بهنام به جاي ناصر نوشته بود و خيلي
تاکيد داشت من اين نقش را بازي کنم که البته نظر لطف شان است! به
نظر من در اين سريال هم کاراکتر مراقب خودش است که مسير اشتباهي
نرود و هم به قول تو بازيگر مراقب خودش است بازيگر به همراه نقش
ضمن اينکه به سمت لمپن شدن نميروند، لحظات کمدي کار هم در ميآيد.
در حقيقت اين لحظات از دل بده بستانهاي بازيگري ميان من و هومن در
ميآيد. اميدوارم اين اتفاق البته رخ داده باشد. خودم هم اينجور
موقعيتهاي طنز را بيشتر دوست دارم. مدل ديگري هم بلد نيستم.
قبول دارم که بلد نيستي.. .
-واقعاً اگر بخواهم برخي از کارها را براي طنازي انجام دهم، جواب
نميدهد و خيلي خيلي بدهم ميشود.
به نظرم تماشاگر هم با ديدن اين نوع رفتار کميک از تو که همراه
با ادا واصول و حتي نوع خاص ديالوگ گويي است، لذت نميبرد و حتي
شايد نسبت به تو موضع بگيرد. در حاليکه برخي از بازيگران با همان
جنس بازي جزو مطرح ترينهاي طنز تلويزيوني و حتي سينماي ما هستند.
-به شدت موافقم. اول خودم آزار ميبينم و بعد از خودم هم تماشاگر
اذيت ميشود.
فکر ميکنم اين کار نسبت به ديگر کارهاي کارنامه سعيد آقاخاني
نيز متفاوت باشد، چون نوع ديگري از طنز را ارائه ميکند. طنزي را
که او را وادار به اين کرده در انتخاب و چيدمان بازيگرانش نيز
تفاوت محسوسي را ايجاد کند؟
-بله و فکر ميکنم سعيد آقاخاني نيز خودش همين نظر را داشته باشد.
آيا اين تفاوت نگاه در فيلمنامه هم وجود داشت يا.. . ؟!
-بله يک بخش از اين مسئله در خود فيلمنامه هم وجود داشت.. .
نميدانم قبول داري يا نه؟ هر چقدر اين مراقبت در شما (بازيگران)
و تيم پشت دوربين (خودکارگردان) وجود داشته باشد ، ولي در قصه
نباشد، به کليت پروژه لطمه ميزند.
-واقعاً همين طور است. ضمن اينکه سرنوشت شخصيت ناصر در قصه نيز به
من مراقبت هايي را تحميل ميکرد و نيازمند آن بود که من با يک
شناخت درست کار کنم و بدانم که کاراکتر يک نقطه شروع و پاياني دارد
پس از چارچوب خارج نشوم. ميبينيد که اين شخصيت در حقيقت مکمل طنزي
است که از روي داود (بابازي هومن برق نورد) آغاز ميشود. من هميشه
خودم به اندازه بازي معتقد بودم اينکه ما رعايت کنيم طنزي را که
قرار است ارائه شود چه مقدار و از چه جنسي است! دوست نداشتم ايفاگر
نقشي باشم که طنزش از اندازه عادي خارج شود. بخشي از اين در
فيلمنامه بود و بخشي هم از سوي ما مدنظر قرار گرفت. يک چيزي هم
بگويم، سرنوشت قصه و کاراکترهايش طوري بود که تيم نويسنده واقعاً
کار سختي داشتند. محراب و پيمان خيلي زحمت کشيدند تا طبق چارچوب
شان کار پيش برود و اين تعادل در کار ما هم بود.
تصادف و از دست دادن حافظه اتفاقي بود که در دو کار متفاوت با دو
شرايط متفاوت يکي پس از ديگري تجربه کردي؟
-بله.. . خودم هم سر اين قضيه مردد بودم.
اين مسئله را با تيم نويسنده و کارگردان مطرح نکردي؟
-چرا ! با خود محراب هم در اين باره صحبت کردم. حتي به فرهاد
اصلاني هم گفتم که فيلمنامه ديگري هم به من پيشنهاد شده که در آن
هم يک تصادف و فراموشي درراه است ! (مي خندد) فرهاد گفت اتفاقاً
بايد قبول کني! محسن چگيني و پيمان قاسم خاني هم همين را گفتند! در
واقع آنها معتقد بودند بيا و با ايفاي دو کاراکتر متفاوت يک
چيزهايي را براي خودت ثابت کن!
در واقع با تفکر قبلي قبول کردي.. .
-بله دقيقاً! چون در کار قبلي ما از اواسط کار تقريباً
ديگرفيلمنامه اي نداشتيم، اما اينجا يک فيلمنامه کامل در دست ما
بود که کلي هم ماجرا داشت. ضمن اينکه به لحاظ بازيگري هم براي خودم
تجربه اي نو بود. واقعاٌ ابزارهايي که خود متن در اختيار من قرار
ميداد کلي انگيزه بود تا اين نقش را حتماً بازي کنم.
تو و هومن برق نورد با توجه به سبقه تئاتري تان قطعاً جدا از بحث
فيلمنامه و حتي خود كارگردان بر سردر آمدن لحظات بازيتان گپ و
گفتهايي مفصل داشته ايد و فكر ميكنم يك اعتماد دو سويه بين شما
عامل موفقيت تان در ساختمان پزشكان و البته سريال«دزد و پليس» بوده
است؟
- جواب من در سؤال تو بود؛ سبقه تئاتري! شايد چون هر دو تئاتري
هستيم، اين رابطه به خوبي بين مان ايجاد شد. (كميمكث ميكند)
البته شايد!(فكر ميكند) نه، حرفم را پس ميگيريم.اصلاً به همين
دليل كه هر دو تئاتري هستيم اين تعامل خيلي خوب بين ما ايجاد شد.
نميخواهم از خودم يا جفتمان تعريف كنيم، اما من به يك چيزي
اعتقاد دارم و آن بينش بازيگري است. شايد اين كلمه يا جمله خيلي
قلمبه سلمبه باشد و بخواهي آن را تغيير دهي، اما من معتقد هستم به
آن! وقتي ما هر دو به يك سكانس فكر ميكنيم، واقعاً ديگر به خودمان
فكر نميكنيم.
خيلي جاها هومن به من تذكر داده و خيلي جاها هم من
به او گفته ام كه اگر اينجا را اينگونه بازي كني، بهتر است! گاهي
حتي به من ميگفت اين كلمه و جمله مال تو نيست، پس نگو! به شدت خدا
را شكر ميكنم كه با اعتماد كامل به حرف يكديگر گوش ميدهيم! و اين
نيازمند يك احترام دو طرفه است، احتراميكه اعتماد ميآورد...
و سعيد آقاخاني چقدر در اين مسير دست شما را باز ميگذاشت و
اعتماد ميكرد؟
- نميدانم، شايد اگر اشتباه نكنم، يك مقدار ابتداي كار اين ارتباط
ميان من و هومن سؤال برانگيز بود، اما اين خيلي طول نكشيد كه سعيد
هم سر ذوق آمد! او هم به عنوان كارگردان يك سري ريزهكاري و راكورد
بازي را گوشزد ميكرد كه خيلي خوب بود. او مراقب بود كه به هيچ وجه
به كاراكتري كه در ساختمان پزشكان بازي ميكردم، نزديك نشوم.
به
نظر من كاري كه كارگردان با بازيگرانش بنشيند، مشورت كند، پيشنهاد
بگيرد، بدهد و در نهايت با خلوص نيت همه به هم كمك كنند، از آن يك
اتفاق خوب بيرون خواهد آمد. اتفاقي كه اينجا هم رخ داد. ما واقعاً
آنقدر صادقانه سركار بوديم كه همه با دلسوزي به كار خودشان و بقيه
توجه داشتند.
سعيد هم در مقام كارگردان بسيار جايگاه درستي داشت.
قرار نبود كسي از ديگري پيشي بگيرد. قرار نبود كارگرداني از
بازيگري پيش بگيرد يا بر عكس. همه در اين كار مكمل هم بوديم، چه
كارگردان ، چه نويسنده و چه تيم بازيگري و اين عامل موفقيت كار
بود. البته اگر موفق بوده باشيم. واقعاً اين كار از آن كارهايي بود
كه با پايانش همگي دلمان براي هم تنگ شد. يادم نميرود من و هومن
در آخرين سرويس پس از پايان كار، بدون هيچ مقدمه اي رخ در رخ شديم
و گفتيم اين كار هم تمام شد! واقعاً لذت برديم!
هيچ گاه اين تيم كه از تعامل ميان شان گفتي، در كنار هم نشستند و
بگويند اين كار با فرمت و ساختار نو و جديدش ممكن است نگيرد؟!
- (مكث ميكند) گرفته حالا؟
به نظرم مخاطب تا به حال كار را دوست داشته است و ميبيند.
- به اندازه ساختمان پزشكان كار گرفته؟ بدون رودربايستي بگو؟
به هر حال اين يك ساختار جديد از طنز تلويزيوني است و مهم اين
است كه عواملش پاي آن بايستند!
- موافق هستم.
به نظرم يك سوم پاياني اين كار در موفقيت اثر نقش بسيار اساسي
دارد و فيلمنامه است كه اينجا ميتواند حرف اول را بزند!
- درست ميگويي!
ولي تو جواب سؤال مرا ندادي؟
- (ميخندد) آن طور كه خيلي رسمي بخواهيم دور هم بنشينيم و از
ترديد مان راجع به گرفتن و نگرفتن كار صحبت كنيم نه، اما بعضاً
صحبت ميشد كه در اين راستا سعيد به شدت اميدوار بود!
معلوم است كه از نتيجه كار راضي هستي؟
- بله، خيلي زياد چون كاراكتري بود كه او را دوست داشتم و در
تنهاييهاي خودم از حضور در اين كار راضي هستيم.
مجتبي احمدي
اما یک اشکال داشت و اونم این بود که خیلی زود تموم شد.
عشق ناصر و فریبا خیلی قشنگ نمایش داده شد
ممنونم.ممنونم که موجبات خنده و شادی ما را در خانه ها با تلویزیون فراهم آوردید
تیکه کلام های داوود هم خیلی باحال بود و افتاده تو دهنا.
آقای تشکر تو تئاتر پلیسی بازی کرده بودن قبلا؟
ممنون از جوابتون
ولی تو رو خدا دزد و پلیس 2 رو هم بسازید
با همین بازیگرا.......
جالبیه این سریال اینه که تو هر قسمت اتفاق جدیدی میفته که یه جوری مخاطب و سورپرایز میکنه و باعث میشه که مخاطب این سریال و ببینه و پاش میخکوب بشه....
نکته ی دیگه هم آموزندگی این فیلمه که خیلی جالبه مثلا احترام به پدر و مادر و نکاتی از این قبیل ....