پایگاه خبری "المحیط" به نقل از منابع امنیتی شبهجزیره سینا اعلام کرد که "حمد بن عیسی آل خلیفه" حاکم بحرین روز پنجشنبه هفته جاری وارد شهر "عریش" مرکز استان سینای شمالی و از آنجا وارد غزه خواهد شد.
بنا به گفته این منابع، حاکم بحرین از طریق گذرگاه رفح واقع در مرز مصر با نوار غزه وارد این منطقه میشود.
این اولین باری است که حمد بن عیسی آل خلیفه از زمان به قدرت رسیدنش در بحرین به غزه سفر میکند و دومین رهبر عربی محسوب میشود که از زمان پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین، از این منطقه بازدید میکند.
سفر شیخ "حمد بن خلیفه آلثانی" امیر قطر به همراه همسرش "موزه بنت ناصر" و هیئت همراه به نوار غزه نخستین سفر یکی از حکام عرب به غزه از سال 1967 بود. این امر همزمان باعث خشم ظاهری مسئولان رژیم صهیونیستی و نگرانی تحلیلگران و فعالان سیاسی فلسطینی شد و در این رابطه فعالان و تحلیلگران سیاسی معتقدند که این سفر برای افزایش شکاف و اختلاف بین نوار غزه و کرانه باختری صورت گرفته است.
قطر را باید در زمره کشورهایی به شمار آورد که در تشکیل ائتلاف با قدرت ها و دولت های دیگر فاقد اندیشه سیاسی و ایدئولوژیکی مشخص است. این کشور با وجود آنکه وسعت کوچک و امکانات محدودی دارد، اما از کشورهایی است که می خواهد نقش اساسی در تحولات منطقه ای داشته باشد و این فکری نیست که پس از بروز انقلاب های عربی بر سر مقامات قطری افتاده باشد، بلکه چنین اندیشه ای سال هاست که در سیاست های قطر دیده می شود.
پایگاه خبری "النشره" لبنان نیز در گزارشی همزمان با سفر حمد بن خلیفه آلثانی به غزه از نگرانی تحلیلگران و ناظران سیاسی خبر داده بود. به نوشته النشره، فعالان سیاسی معتقدند نتایج سفر امیر قطر به نوار غزه، تشدید اختلافها بین فلسطینیهای کرانه باختری و نوار غزه و نیز تشدید شکاف و اختلاف بین آن ها در مجامع بینالمللی خواهد بود.
اکنون بعد از سفر حمد بن خلیفه آلثانی به غزه، خبرهای رسیده حکایت از این دارد که "حمد بن عیسی آل خلیفه" حاکم بحرین نیز در راه غزه است. آنچه از این سفرها آن هم در کمتر از دو هفته و در سطح اول از سوی اعراب صورت می گیرد، نشان از هماهنگی های پشت پرده ای دارد که تحلیلگران آن را در راستای تشدید اختلاف میان طرف های فلسطینی تعبیر می کنند.
اگرچه برخی ناظران سیاسی از اهداف اقتصادی این سفرها می گویند؛ اما برخی تحلیلگران معتقدند که این سفرها بخشی از برنامه فشارهای امریکا و اسرائیل به تشکیلات خودگردان فلسطین است تا تشکیلات خودگردان را وادار کند که از مراجعه به سازمان ملل درباره کسب عضویت فلسطین در آن خودداری نماید. مسئولان فلسطینی برای کسب عضویت فلسطین در سازمان ملل تلاش میکنند، ولی آمریکا و اسرائیل برای جلوگیری از عضویت فلسطین در این نهاد جهانی همه تلاش خود را به کار گرفتهاند و گویا حاکمان عرب بهترین گزینه های اسرائیل و امریکا برای ایجاد اختلاف بیشتر میان طرف های فلسطینی هستند.
این اقدامات اختلافات گروههای فلسطینی را تشدید می کند زیرا طبق عرف دیپلماتیک، مسئول هیچ کشوری نمیتواند بدون هماهنگی کامل با شخص اول کشور دیگری به آن کشور سفر کند و هدف امیر قطر و حاکم بحرین از سفر به نوار غزه اعلام حمایت از دولت غزه در برابر کرانه باختری می باشد.
جدا کردن کرانه باختری رود اردن و نوار غزه از یکدیگر هدف و آرزوی اسرائیل است و "آریل شارون" نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی، طرح جدا کردن این دو منطقه را در سر میپروراند و هدفش از این طرح جلوگیری از تشکیل کشور مستقل فلسطین بود. این طرح هم اکنون توسط افرادی اجرا میشود که ظاهرا قرابت زبانی و مذهبی به حماس دارند و این اقدام کمتر شک برانگیز و مشکوک خواهد بود.
از سویی دیگر ماهنامه "فارین پالیسی" (سیاست خارجی) هدف نزدیک شدن قطر به رهبران حماس را تضعیف نفوذ ایران در غزه می داند. به نوشته "دیوید رابرتس" اگرچه این سفرها به مذاق اسرائیل و حکومت خودگردان فلسطینی خوش نمی آید، اما دیدار امیر قطر از نوار غزه، بخشی از سیاست آن کشور برای تضعیف قدرت متحدان جمهوری اسلامی در خاورمیانه و تغییر جهت دادن سیاست منطقه است.
به هر حال این سفرها نه تنها با اهداف اقتصادی صورت نمی گیرد، بلکه با هر دو نیت تشدید اختلاف میان گروه های فلسطینی و جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه، اهداف امریکا و صهیونیسم را دنبال می نماید.
به نظر می رسد هدف اصلی از این اقدامات، ایجاد حلقه جدید اختلافات مدنظر اسرائیل و امریکاست تا این اختلافات (اختلاف طرف های فلسطینی) در کنار اختلافات شیعه-سنی در خاورمیانه، سبب شود این منطقه در کلاف سردرگمی گرفتار آید و از این طریق موجودیت رژیم صهیونیستی حداقل برای چند سال دیگر در خاورمیانه تضمین گردد.
ناگفته نماند که فراگیر شدن امواج بیداری اسلامی نیز در اتخاذ این رویکرد فرصت طلبانه از جانب سران عرب بی تأثیر نبوده است. آن ها فریبکارانه می کوشند افکار عمومی سرزمین های تحت سلطه خود را با تحرکات تبلیغاتی و ظاهرسازی إقناع کنند و اینچنین بنمایانند که پشتیبان مقاومت و آرمان فلسطین هستند؛ و از این رهگذر کارنامه سیاه خود در همراهی با رژیم صهیونیستی -خصوصا در جریان جنگ 22 روزه- را لاپوشانی کنند.
حکام عرب به نیکی می دانند که انفعال آنان در قضیه فلسطین از یکسو و ایفای نقش فعالانه جمهوری اسلامی ایران در حمایت از جریان مقاومت از دیگرسو، جهان عرب را به انقلاب اسلامی ایران متمایل کرده است؛ واقعیتی که در شعارهای ملت های بیدارشده به روشنی قابل ردیابی بوده و البته به هیچ وجه برای سران عرب خوشایند نیست.