به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران، پايگاه اينترنتي اين روزنامه در تحليلي به قلم کورت ولکر نوشت: آمريکا براي مقابله با فعاليت هاي تروريستي در جهان به طور فزاينده اي به استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين روي آورده است. هواپيماهاي بدون سرنشين در کشتن رهبران گروه هاي تروريستي موثرند و از لحاظ سياسي نيز در داخل تقريبا بدون مشکل هستند زيرا نيازمند درگيري هاي گسترده نظامي نيستند و نظاميان يا خلبانان آمريکايي به خطر نمي افتند. همچنين به نظر مي رسد استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين در کوتاه مدت پيامدي به همراه ندارد.
در عين حال با وجود اينکه استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين در تعدادي از حملات ضرورت داشته است و همچنان در آينده ضرورت خواهد داشت، وابستگي بيش از اندازه به اين هواپيماها مشکلاتي را بوجود مي آورد.
براي تدوين رويکردي طولاني مدت، قانوني خوب ممکن است اين باشد که تنها در صورتي بايد اجازه حملات با هواپيماهاي بدون سرنشين داده شود که اگر اين نوع هواپيما موجود نبود، ما تمايل داشته باشيم براي آن کار خلبان يا نيروهاي نظامي اعزام کنيم.
در مورد وابستگي بيش از اندازه به هواپيماهاي بدون سرنشين، چهار موضوع مهم وجود دارد.
نخست موضوع اخلاقي مطرح است. تعداد افرادي که بر اثر حملات هواپيماهاي بدون سرنشين کشته شدند بيشتر از افرادي است که در زندان گوانتانامو زنداني بوده اند. آيا آمريکا اطمينان دارد دلايلي از اشتباه در پي بردن به هويت افراد کشته شده وجود نداشته است و افراد بي گناه کشته نشده اند؟ افراد زنداني شده در گوانتانامو دست کم اين بخت را داشته اند که هويت آنها مشخص شود و تشکيلاتي بر اين موضوع نظارت کند و در بسياري از موارد آزاد شوند. افرادي که همچنان در گوانتانامو بسر مي برند مورد بررسي قرار گرفته اند و در نهايت با شکلي از روند قضايي روبرو مي شوند. افراد کشته شده در حملات هواپيماهاي بدون سرنشين را ديگر نمي توان زنده کرد.
دومين موضوع، پيامدهاي اين حملات است. وابستگي آمريکا به حملات هواپيماهاي بدون سرنشين اين امکان را به دشمنان ما مي دهد که ما را کشوري دور، با فناوري پيشرفته و عامل کشتار معرفي کنند. اين تبليغات موجب رنجش مردم مي شود و اجير کردن تروريست ها را آسان تر مي کند. حملات با استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين ممکن است موجب از بين رفتن بخشي از تشکيلات تروريستي شود ولي مشکل تروريسم را حل نمي کند. در حقيقت، استفاده از اين هواپيماها ممکن است موجب طولاني تر شدن مشکل شود. با وجود اينکه بلافاصله اقدامي تلافي جويانه صورت نمي گيرد، کمکي که اين هواپيماها در بلند مدت به تندروتر شدن افراد مي کنند، ممکن است جان آمريکايي هاي بيشتري را به خطر بيندازد.
سوم، انحصار آمريکا بر هواپيماهاي جنگي بدون سرنشين براي هميشه ادامه نخواهد داشت. کشورهاي ديگر از متحدان اروپايي و روسيه گرفته تا چين و ايران در حال دستيابي به اين فناوري هستند و شروع به استفاده از اين هواپيماها براي اجراي عمليات جمع آوري اطلاعات کرده اند. اين کشورها در نهايت از هواپيماهاي بدون سرنشين براي کشتن افراد استفاده خواهند کرد.
اگر ديگران از اين هواپيماها براي از بردن دشمنان در داخل مرزهاي خود يا در کشورهاي ديگر استفاده کنند، ما چه خواهيم گفت؟ ما از اين کشورها خواهيم خواست از چه قوانيني تبعيت کنند؟
بعد مسئله هويت ملي مطرح مي شود. آمريکا به عنوان يک کشور به دنبال چيست؟ آيا آمريکا مي خواهد دائم فهرستي از افرادي که بايد کشته شوند داشته باشد؟
در اينجا اين صحبت مطرح نيست که آمريکا هرگز نبايد از هواپيماهاي بدون سرنشين استفاده کند. ولي بايد معيارها و قوانيني نيز تدوين شود که کاملا قابل دفاع باشند و شايد حتي ديگران نيز اين قوانين را به اجرا بگذارند.
ترديدي نيست آمريکا از جانب تروريست ها که براي کشتن آمريکايي هاي بي گناه ترديدي به خود راه نمي دهند تهديد مي شود ولي نحوه جنگ با تروريسم اهميت دارد.
در نهايت، هدف قرار دادن انسان ها در کنار هم مطرح است و استفاده فعلي آمريکا از هواپيماهاي بدون سرنشين اين هدف را بر آورده نمي کند.
جاي معيارهايي مانند موافقت سازمان ملل و تبعيت از « قوانين بين المللي» خالي است زيرا اين معيارها به واقعيتي که ما با آن روبرو هستيم نمي پردازند. روسيه به تنهايي مانع اقدام سازمان ملل درباره سوريه مي شود. کشورهاي مطيع قانون از قوانين بين المللي در جايي که وجود داشته باشند تبعيت مي کنند ولي کشورهايي که منکر تمام موضوع مي شوند از قوانين به عنوان سپري دفاعي استفاده مي کنند.
رويکردهاي اصلي آمريکا در خصوص جنگ هاي متعارف مي توانند مفيد واقع شوند. آمريکا براي وارد شدن به درگيري نظامي متعارف، هزينه ها و خطرات اعزام نيرو براي حمله، جلب حمايت عمومي، کسب مجوز کنگره، جلب حمايت متحدان خود، تاثيرات منطقه اي حمله نظامي و مدت و پايان آن ماموريت و بسياري از موارد ديگر را مد نظر قرار مي دهد.
اين معيارهاي کلي براي آغاز عمليات نظامي مي توانند نقطه آغاز تدوين نظريه هاي جديد استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين جنگي قرار بگيرند.