در فوتبال مثالهای فراوانی از این دست وجود دارد، توتی کاپیتانی که اگر اغراق نباشد زندگی خود را برای رم و مردمش و هوادارانش هزینه کرده، بی آنکه توقعی داشته باشد، در این سن و در اوج شکوه هنگام تعویض با عجله به سمت نیمکت میدود، هفتهها از روی نیمکت بازیهای رم را تماشا میکند و به همراه تدارکات تیم لباس بازیکنان را در رختکن آماده میسازد.
رائول گونسالس کاپیتان پیشین تیم فوتبال رئال مادرید سهام 14 درصدی باشگاه را به نام خود کرده بود اما هنگام بحران مالی در این باشگاه با صدور حکم رسمی کل ارزش این سهام را برای خرید عموم آزاد اعلام کرد و تمام سود حاصل از آن را به باشگاه خود بخشید.
لیونل مسی، ستارهای که شاید فقط به خاطر سن کمش هنوز برای اسطوره شدن تردید داشته باشد اما انصافا لقب مارادونای دوم برای او خوب نیست! دو آتشه ترین هواداران مارادونا نیز لااقل در خلوت خود نمی توانند گل ناسالم وی به انگلیس، بازداشتهای مکرر به خاطر مصرف مشروبات الکلی، چاقی مفرط و سه بار جراحی دور شکم برای لاغری، حمل مکرر مواد مخدر در مرزهای آمریکای جنوبی، ایتالیا و بلغارستان، باز بودن 5 پرونده مشکوک ارتباط نامشروع با زنانی که همراه با فرزندان مارادونا در دادگاه حاضر میشوند و چندین ماجرای دیگر را هضم کرده و قبول کنند.
این بزرگیها اگر توخالی و پوشالی باشند، بالاخره رسوایی به بار میآورند، آرمسترانگ بزرگ هم در آخر عمر خود به خاطر عمری دوپینگ رسوا شد، هر چند او همچنان این اتهامات را رد میکند اما شاید دیگر برای تکذیب واقعیتها دیر شده باشد.
دوستان لانس آرمسترانگ به بهانه تور دو فرانس، تور دوچرخه سواری بزرگ و رویایی فرانسه که صدمین سال برگزاری خود را تجربه می کند روی پلاکاردی نوشتند: هی لانس! تو همان بابانوئلی بودی که هیچوقت نمیآید و فقط برای کودکان باور کردنی هستی!