چگونه تو را بجویم، تو را که در همه حال و همه جا و همه اندیشه با من هستی. آن هنگام که پر بودم از منیت ها، و گناهان، و غرور و تکبر شد مایه رنجشش روح خداوندیم... انگار فراموش کرده بودم که میراث خداوندیم تاپ چنین حقارت هایی را ندارد و روزی مرا در هم خواهند شکست...
چه شکستی... چه خوب روزیست اگر قرار باشد برای حتی لحظه ای در محضر تو باشم و چه زیبا اشکیست که برای تو باشد. ای "من" امروز به تو نشان خواهم داد که خلیفه الهی برای تو زیاد است. پس خوب بیندیش که در پس و پیش اعمالت چه بود رازی که تو را به اسارت برد؟!
امروز را دریاب که خداوند وعده های بی شماری داده، در سرزمینی پر از نور و عرفان، سرزمین عرفات...نالان نباش از عدم حضورت امروز در عرفات، چرا که آقای شیروی که نکته دین می داند گفت: خدا همه جا هست، خدای عرفه و عرفات خدای همه ی مکان ها و امکان هاست در هر جای عالم، می توانی برای خود دراین روز عرفاتی داشته باشی به وسعت آفرینش.
روشنایی را ببین، خداوند لبخند زده است و برایت سفره ای گشوده که می توانی بی اندازه سیر شوی... امروز ازلی دوباره است برای پیمانی دوباره، تنها یک نیم درنگ کافی ست، از خود دور باش و وقوف کن در عرفات وجودت. درنگ کن و به استقبال کاوشی عظیم بشتاب. چشم باز کن وخو ببین رد پای مردان بزرگ را...
آن هنگام که هبوط آدم به زمین، در روز عرفه با وقوف در عرفات شد آغاز دوباره بندگی اش. خوب ببین که دشت و روز عرفه بوی حسین (ع) را گرفته. وجبل الرحمه به خود می بالد و دعای عرفه او را زمزمه می کند. چه رازی در پس این حضور وجود دارد که حاجیان دعای عرفه او را و با بدرقه ی نام او در دعایشان، جرات گفتن "الهی العفو" را می یابند.
در این باره آقای شیروی گفت: خداوند با نام حسین (ع) و اهل بیت (ع) ما را به اجابت فرا خوانده.
زائران حرم حرفشان زودتر اجابت می شوند. حضور در محفل بارگاه نورانی شان برایمان عرفاتی خواهد ساخت وسیع تر.
خود را بشکن، سنگی را که از روح پاک و زلالت ساختی بشکن و از تمام تعلقات رها شو. با توشه ات که حسرت و گناه است شروع به دویدن کن، دویدن و عبور از کنش و خواستن ها و رسیدن به افتی که دیگر تو نباشی و همه او باشد.
شیروی (کارشناس مذهبی) با اشاره به رها شدن از بردگی دنیا گفت: باید همه چیز را دور بریزی، در هر مرحله از شناخت که هستی باش، باید جلوتر روی و آماده دیگری شدن شوی. خود و خدایت را بهتر بشناسی و بدانی که تنها اوست که بی نیاز است و بر همه چیز آگاه"
وی به فکر فرورفته بود و در آخرین دقیقه گفت: روز عرفه روز طلایی است. روز شدن و بودن است. فرصتی طلایی تر از طلا. وای کاش قدر روز عرفه را بدانیم.
آماده شو که غروب عرفه نزدیک است. اسماعیل هایت را آماده کن و بیستون دنیا را با اشک و دعا بر زن و آن گاه است که می توانی همه چیز را قربانی کنی.
قربانی برای یک نفر، قربانی برای یک نگاه...
خداوند! در این روز به غیر از تو به چه کسی می توانم امید داشته باشم. در حالی که به کودکان دررحم مادر امید سعادت می رود. به کدام یک از اسرار تو می توانم آگاهی یابم، کدام علم و معرفت می تواند مرا نور چشمی کند برای تو.
من که سال هاست که معترفم که تویی تنها کسی که بی نیازست و مدت هاست خود را چشم بسته به تو سپردم.
خداوند، من می دانم که تو بر همه چیز آگاهی و هیچ ناشناخته ای و رازی برای تو مفهوم ندارد. خداوندا می شود بنده ای راستین شوم برای تو و از داشتن بنده ای چون من به فرشتگانت افتخار کنی. آن گونه که خود فرمودی. خداوند در این دشت نگاهم سوی توست ولی باز به دنبال نشانی می گردم، ردپایی، تمام حواسم راجمع می کنم تا بویی از سحر خیز مدینه بشنوم./ز