رسید فصل دعاهای مستجاب از تو
پر از شکوفه شد امشب بهارخواب از تو
تو غنچه های جنونی من آن که می گیرد
هزار جام لبالب شراب ناب از تو
تو حسن مطلع نوری که دیده خواهد شد
هر از هزاره فقط لحظه ای شهاب از تو
پر از تلالو و تابنده است ، بی تابم!
گرفته است مگر آفتاب تاب از تو؟!
عذاب چشم تو نازل که شد خودم دیدم
تمام شهر به یکباره شد خراب از تو
وضو گرفتی و بعد از تو با پرستوها
نشست و گفت چه با آب و تاب، آب از تو
و بعد گریه و دیدم به آسمان بردند
فرشته های مقرب گل و گلاب از تو
عذاب می رسد آن لحظه ای که بردارد
خدا نکرده خداوند اگر نقاب از تو
كه دفترو قلم ازمن ولي كتاب از تو