پايگاه خبري، تحليلي "ميدل ايست آنلاين"، اقدامات اروپا، آمريكا و اسرائيل عليه ايران را "بازي با آتش" توصيف كرد و نسبت به عواقب اين اقدامات و تصميمات، هشدار داد.

به گزارش سرويس بين‌الملل باشگاه خبرنگاران؛ ميدل ايست آنلاين در مقاله اي به قلم "پاتريك سيل" نويسنده صاحب نام انگليسي به بررسي تصميمات و اقدامات ضد ايراني غرب پرداخته و به آنها هشدار داده، اين اقدامات "بازي با آتش" است.
"پاتريك سيل" در اين مقاله گفته است؛ ويليام هيگ، لوران فابيوس و گوئيدو وستروله وزيران خارجه انگليس، فرانسه و آلمان در ايران با آتش بازي مي كنند.
آنها مي خواهند اتحاديه اروپا تحريم هاي بيشتري را براي صادرات نفت ايران اعمال كنند، تمام معاملات مالي با بانكهاي ايران را ممنوع كنند.
به عبارت ديگر، آنها قصد دارند جنگ اقتصادي را كه از قبل توسط آمريكا و متحدانش عليه ايران به راه افتاده، بيشتر تشديد كنند.
به نظر مي رسد، محاسباتي كه اين سه وزير خارجه غربي انجام داده اند، اين است كه وقتي به اقتصاد ايران آسيب برسد، ايران تسليم خواسته هاي غرب _ و اسرائيل_ خواهد شد.
آنها كاملا در اشتباه هستند؛ چرا اين قدرت هاي اروپايي اين روند را در پيش مي گيرند؟ ايران به آنها چه كرده كه مستوجب چنين مجازاتي است؟
به نظر مي رسد آنها معتقدند؛ ايران به دنبال پيوستن به باشگاه انحصاري تسليحات هسته اي است، اما هيچ سندي وجود ندارد. هدف ايران واقعا اين است. برعكس، ايران بارها اعلام كرده است كه به دنبال دستيابي به سلاح هسته اي نيست و رهبر معظم ايران هم فتوايي بر ضد هرگونه دستيابي به اين سلاح صادر كرده است.
تمام سرويس هاي اطلاعاتي و غرب و اسرائيل تائيد مي كنند كه تهران هنوز هيچ تصميمي در مورد توليد سلاح هسته اي نگرفته، اگرچه با در نظر گرفتن تهديدات اسرائيل، هيچ جاي تعجب نخواهد بود كه ايران براي حفاظت از خود در برابر هرگونه حمله اي، به دنبال ابزارهايي باشد.
محمود احمدي نژاد مكررا، آخرين بار در كنفرانس مطبوعاتي در نيويورك، در جريان مجمع عمومي سازمان ملل متحد، گفته است كه ايران آماده است غني سازي اورانيوم 20 درصد را كنار بگذارد، در صورتي كه تامين سوخت مورد نياز براي رآكتور تحقيقاتي تهران كه مولدي را براي مصارف پزشكي توليد مي كند (از سوي كشورهاي ديگر) تضمين شود.
رئيس جمهور ايران در چندين مناسبت اين قول را داده، ولي به نظر مي رسد قدرت هاي غربي و اسرائيل صداي او را نشنيده اند، يا مايل نبوده اند بشنوند و اين شك را بر مي انگيزد كه هدف واقعي آنها وادار ساختن ايران به توقف غني سازي اورانيوم با درجه غناي بالا نيست، بلكه هدف آنها پايان تمام غني سازي اورانيوم و در سطحي بالاتر براندازي نظام است.
ايران كشوري سرفراز با حدود  70 ميليون جمعيت است. تاريخ و تمدن اين كشور به هزاران سال قبل بر مي گردد. مردم ايران به شدت ميهن پرست هستند، همانطور كه در طول جنگ 8 ساله با عراق، نشان دادند.
ايرانيان فراموش نكرده اند كه در سال 1953 سرويس هاي جاسوسي آمريكا و انگليس كودتايي را به راه انداختند كه نخست وزير منتخب مردم (محمد مصدق) را سرنگون كرد، زيرا او جرات كرده بود صنعت نفت ايران را از دست شركت آبلگو_ پرشن (كه بعدها "بي پي" نام گرفت) خارج سازد.
بيشتر دشمني تاريخي ايران با ايالات متحده و انگليس به آن مداخله زورگويانه امپرياليستي در امور داخلي ايران بر مي گردد. مصدق 3 سال را در زندان گذراند و تا هنگام مرگش در سال 1967 در حصر خانگي بود. براي بيشتر ايرانيان او يك "قهرمان بزرگ ملي گرا" است.
يكي از دلايلي كه شاه در سال 1979 (1357) سرنگون شد، اين بود كه او سرسپرده غرب، بخصوص آمريكا و انگليس محسوب مي شد.
جمهوري اسلامي كه بعد از انقلاب روي كار آمد، ارزش فراواني بر استقلال و حق حاكميت ايران قائل است. جمهوري اسلامي مي خواهد با ايران با احترامي كه به عنوان يك قدرت مهم منطقه اي لايق آن است، برخورد شود.
جمهوري اسلامي دستيابي به چرخه سوخت را به عنوان يك پيروزي براي نوسازي ايران و پيشرفت علمي، مورد تمجيد قرار داده است.
حميرا مشيرزاده، دانشمند علوم سياسي ايران مي گويد؛ "سياست هسته اي ايران به يك مسئله هويتي تبديل شده است." هيچ كشوري به راحتي هويت "به سختي به دست آمده" خود را از دست نخواهد داد.
آيا ايران، آنطور كه اسرائيل و تبليغات گران آن مي گويند، تهديدي براي اسرائيل و جهان است؟ قطعا هيچ سندي وجود ندارد كه ايران تهديد است، اما اگر ايران کاسه صبر ايران لبريز شود، به خوبي مي تواند به نحوي واكنش نشان دهد كه اين امر موجب به راه افتادن جنگي منطقه اي با تبعات غيرقابل پيش بيني است.
به راحتي مي توان ديد كه اين مي تواند نتيجه فاجعه بار اقدامات ضد ايراني فعلي آمريكا باشد كه توسط اسرائيل و لابي گران آمريكايي آن هدايت مي شود.
اروپايي ها، به خصوص هيگ، فابيوس و وستروله، به جاي آنکه به عنوان ترمز اين ماجراجويي عمل كنند، بر شعله هاي اين آتش مي افزايند. گويي آنها آگاه نيستند كه كشورهاي خود را به سوي يك اشتباه بزرگ تاريخي همانند سرنگوني مصدق در 59 سال قبل، سوق مي دهند.
جنگ بي ملاحظه اعلان نشده عليه ايران، فجايع جنگ سوئز در سال 1956 را به ذهن متبادر مي كند كه در آن سال انگليس، فرانسه و اسرائيلي براي سرنگوني جمال عبدالناصر، حاكم مصر دسيسه كردند. افتضاح سوئز سلطه بريتانيا بر خاورميانه را به پايان رساند.
در زمان ما هم، جنگ اعلان نشده عليه ايران شباهتي هشدارآميز به تبليغاتي دارد كه منجر به تجاوز و اشغال عراق در سال 2003 شد. اين حمله توسط جورج بوش و توني بلر نخست وزير وقت انگليس برپايه اطلاعات ساختگي نومحافظه كاران هوادار اسرائيل انجام شد.
درست همانطور كه اسرائيل و دوستانش آمريكا و انگليس را وارد جنگي عليه عراق كرد _ بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل حتي با بي شرمي بيشتر در تلاش است آمريكا را وادار به جنگ با ايران كند.
درك و فهم انگيزه هاي اسرائيل بسيار ساده است: اسرائيل دوست دارد بر منطقه از نظر نظامي تسلط داشته باشد و ايالات متحده را استخدام كرده تا هر رقيبي را كه ممكن است اين برتري را به چالش بكشد، نابود كند.
اين مقاله در پايان اين سوال ها را مطرح مي كند كه:
آيا رئيس جمهور آينده آمريكا به حد كافي سياستمدار خواهد بود؟ يا آيا او حاضر خواهد بود كه حق مشروع ايران در چارچوب معاهده ان پي تي را براي غني سازي اورانيوم تا سطح پايين براي اهداف صلح آميز مانند توليد برق را به رسميت بشناسد؟ آيا او به حد كافي شجاعت خواهد داشت تا تحريم ها را لغو كند؟ كه اين امر به معني به چالش كشيدن كنگره شستشوي مغزي داده شده، رشوه خوار و نادان طرفدار اسرائيل است.
آيا او به حد كافي قدرتمند خواهد بود تا جنگ طلبان اسرائيلي و نومحافظه كاران برده وار را مهار كرده و مانع نفوذ آنها شود؟
اينها برخي از چالش هايي است كه پيش روي باراك اوباما _در صورت پيروزي مجدد در انتخابات ماه آينده_ و يا ميت رامني قرار دارد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار