به گزارش
خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران، طلاق یکی از معضلات اجتماعی است که بیشتر در جوامع و شهرهای بزرگ به دلایل مختلف اتفاق می افتد.
معضلی که نه تنها تاثیرات و عواقب منفی آن بر روی همسران بلکه بر روی فرزندان نیز به وضوح قابل مشاهده است که البته به وقوع پیوستن آن دلایل زیادی دارد.
مریم فلاحی آسیب شناس اجتماعی در رابطه با طلاق و دلایل آن می گوید: طی دهه ی اخیر میزان طلاق در بین جوانان ما افزایش پیدا کرده که وقوع آن نیز دلایل خاص خود را دارد.
زمانی همسران از سوی خانواده ها انتخاب می شدند ولی با پیشرفت جوامع و تغییر فرهنگ ها و تفکرها اکنون سالهاست که جوانان خود برای انتخاب همسر و آینده شان تصمیم می گیرند و با توافق با خانواده ها ازدواج می کنند.
اما برخی مواقع با وجود توافق و رضایت خانواده ها پس از مدتی زوجین به مشکل برخورد کرده و از یکدیگر جدا می شوند.
وی افزود: از جمله دلایل جدا شدن زوجین عدم درک متقابل به دلیل تفاوت های زیاد سنی، توقعات زیاد زوجین از یکدیگر، مشکلات اقتصادی، اعتیاد یا مجرم بودن همسر، عدم پایبندی یکی از زوجین به اخلاقیات، خشونت علیه همسر که غالبا از سوی مردها صورت می گیرد و همچنین دخالت بی دلیل خانواده ها در امور زندگی همسران به خصوص زن و شوهرهایی که روزها و سال های نخست زندگی خود را تجربه می کنند.
اختلافانی که بین همسران اتفاق می افتد در خیلی مواقع قابل حل است ولی گاهی پدر و مادرها با اعتقاد به داشتن تجربیات بیشتر و اینکه صلاح فرزندان خود را می خواهند شروع به دخالت در زندگی آنها کرده به جای آنکه فرصت بدهند تا زوج های جوان به طور مستقل عمل کرده و تصمیمات زندگی شان را خود اتخاذ کنند این فرصت را از آنها گرفته و قدرت تصمیم گیری را از آنها سلب می کنند که این موضوع در سال های نخست زندگی بیشتر به چشم می خورد.
این آسیب شناس ادامه داد: این که چرا والدین در امور فرزندان دخالت می کنند خود جای بحث دارد در بعضی خانواده ها رسم است که فرزندان در سنین پایین و به نوعی زود ازدواج کنند، ازدواج زودرس در بیشتر مواقع جوانان را بر اساس سنت ها مجبور به ازدواج می کند باعث می شود که والدین با تفکر اینکه زوجین کم سن و سال هستند برای حمایت از آنها در امور تصمیم گیریهایشان دخالت کنند، از آنجایی که تفکرات خانواده ها با یکدیگر فرق می کند و والدین می توانند بر تصمیمات فرزندان خود تاثیرگذار باشند این امر باعث می شود زوجین با تفکر خانواده های خود در مقابل یکدیگر قرار گرفته و به جای آنکه با هم برای حل مشکل یا گرفتن تصمیمی مشورت کنند سعی در اجرایی کردن نوع فکر و خواسته خانواده های خود دارند که این امر باعث بروز اختلاف بین زن و شوهر می شود چرا که توقع دارند همسرشان به خواسته ی خانواده اش تن بدهد.
برخی دخالت ها نیز از همان دوران نامزدی و عقد شروع می شود زمانی که همسران جوان در حال یافتن شناخت نسبت به یکدیگر هستند خانواده ها با تفکر آنکه صلاح فرزند خود را می خواهند به نوعی شروع به تزریق تفکرات خود به فرزندان می کنند این امر ممکن است دخالت در نوع برخورد زوجه با والدین همسر، توقعات وی از همسر و خانواده اش، رفت و آمد با اقوام همسرو خیلی موارد دیگر باشد.
از آنجایی که نوع تفکرات افراد با یکدیگر فرق دارد اگر یکی از خانواده ها در طول زندگی و مشکلاتی را نیز تجربه کرده باشد برای آنکه حتی دلسوزی فرزندش با این مشکلات در زندگی آینده روبرو نشود.
تفکرات منفی خود نسبت به زندگی را به عنوان تجربه به فرزند منتقل نام او را بدبین و به دست نیاورند در او جستجو می کنند.
خانواده ها بیشتر از آنکه در امور فرزندان خود دخالت یا با تفکرات خود و انتقال آن به فرزندشان موجب ایجاد بدبینی بین همسران شوند باید تنها الگو و افرادی امین برای مشورت های درست و دور از منفعت خود باشند تا با راهنمایی هایشان موجب صمیمت بیشتر در ادامه زندگی فرزندانشان شوند.
سطح پایین فرهنگی، اعتقادات و سنت های قدیمی، زن سالاری و مردسالاری در خانواده ها از دلایلی است که والدین به خود اجازه می دهند که در امور مربوط به فرزندانشان دخالت کنند.
از آنجایی که همیشه زوجین در نوع فرهنگ و تفکر با هم تفاوت دارند مطمئمنا دچار اختلاف نظرهایی می شوند اما خیلی مواقع این اختلاف ها آن قدر سطحی است که براحتی قابل حل است ولی اگر به خانواده ها کشیده و موجب دخالت بی دلیل آنها شود مطمئنا عمیق تر خواهد شد چرا که یکی از مهمترین دلایل طلاق ها همین دخالت خانواده هاست./ز