به گزارش حوزه
احزاب باشگاه خبرنگاران منوچهر متکی در جدیدترین یادداشت خود در وب سایت شخصاش به موضوع روابط میان ایران و آمریکا پرداخته است.
این یادداشت به شرح زیر است:در سال 1380 به دعوت رئیس جدید سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی حجت الاسلام اقای محمدی عراقی از وزارت امور خارجه به این سازمان مامور شدم و به مدت دو سال مسئولیت معاونت ارتباطات (بین المللی) که عهده دار امور رایزنیهای فرهنگی در خارج از کشور بود را پذیرفتم.
یکی از هیاتهایی که به دعوت سازمان و با هدف گفتگو با مسئولین و شخصیتهای فرهنگی و اسلامی در بهار سال 1381 به ایران سفر نمود هیاتی از دانشگاه کاتولیک واشینگتن بود که ریاست آن را رئیس آن دانشگاه که یک کشیش(اسقف) و از چهرههای برجسته کلیساهای کاتولیک بود بر عهده داشت. وی بعد از مرگ پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیکهای جهان، یکی از نامزدهای مطرح برای جانشینی وی نیز بود.
هیات مذکور علاوه بر تهران شهرهای دیگری مانند قم را طی حدود یک هفته در ایران مورد بازدید قرار دادند و با چهرههای مختلف و از جمله مقامات دولتی و شخصیتهای حوزوی دیدار نمود.
معاونت پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطاتاسلامی که مسئول هماهنگی گفتگوهای ادیان در سازمان بود، امور مربوط به هیات فوق را انجام میداد. در این هیات علاوه بر اسقف مورد اشاره که ریاست آن را بر عهده داشت هفت نفر دیگر که اساتید دانشگاه و محقق و پژوهشگر موسسههای مطالعاتی و غیر روحانی بودند حضور داشتند.
یکی از این افراد، دیپلمات بازنشسته وزارت امور خارجه آمریکا بود که ظاهرا در مقطعی معاونت آن وزارتخانه را نیز برعهده داشت. وی اتفاقا در میهمانی شام رئیس سازمان که در محوطه سرسبز سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (ضلع شمالی مصلی بزرگ تهران) برگزار شده بود، در کنار اینجانب روی میز شام قرار گرفت.
او وقتی مطلع شد که اینجانب نیز عضو وزارت امور خارجه ایران و به مدت پنج سال معاون وزیر امور خارجه بودم ، ضمن خوشحالی و با کمی دستپاچگی صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد: «آقای متکی! ما الآن پنج روز است که در ایران هستیم و من تاکنون نتوانستم با کسی در مورد مسائل مهمی که در نظر داشتم گفتگو کنم. هدف من از همراهی با این هیئت این بود که برداشتهایی واقعی از ایران و مواضع مسئولین آن پیدا کنم.
در آمریکا نیاز شدیدی به شناخت دست اول از ایران وجود دارد و لذا دولتمردان آمریکا در خلأ اطلاعات و تحلیل دقیق نسبت به ایران به سر میبرند. مثلا ما نمیدانیم چگونه موضوع رابطه ایران و آمریکا میتواند مورد بررسی قرار گیرد».
به او گفتم: «برایم جالب است که اعتراف میکنید شناخت واقعبینانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران در کشورتان وجود ندارد. بنده برخلاف شما تصور نمیکنم دولتمردان آمریکا هم این نظر را داشته باشند ،مشکل آنها اینست که حاضر به پذیرش واقعیتهای ایران جدید نیستند. البته بنده الآن در مسئولیت سیاسی نیستم و در این سازمان امور و روابط فرهنگی را دنبال میکنم و لذا اگر نکاتی را مطرح میکنم به عنوان نظرات شخصی خودم است». و افزودم: «اینکه در بیش از دو دهه گذشته، از یک طرف در محافل رسمی و غیررسمی و رسانهای آمریکا از جمهوری اسلامی ایران سخن گفته میشود و از طرف دیگر در ایران پیرامون ایالات متحده آمریکا بحث و اظهار نظر میشود نشان دهنده آنست که دو کشور و مسائل بین آنان دارای اهمیت است. به عبارت دیگر، این دو کشور تاثیر گذار و نقشآفرین میباشند».
سپس اینگونه ادامه دادم: «اینکه در آمریکا پیرامون مسائل مربوط به ایران چگونه تصمیمسازی میشود باید از شما بشنویم. اما در ایران پیرامون چگونگی نگاه به این موضوع و مسائل موجود میان ایران و آمریکا و نهایتا رابطه این دو کشور مایلم نکتهای را برایتان شرح دهم. همانگونه که میدانید در ایران دو گرایش سیاسی با دسته بندی کلی موسوم به راست و چپ وجود دارد.
بعد از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و در فاصلهی زمانی که جریان موسوم به راست با پیروزی در انتخابات، دولت را در دست داشت، گامهایی در جهت بهبود مناسبات فیمابین ایران و آمریکا توسط دولت برداشته شد که این سیاست را به نوعی ادامه ارتباطاتی که با سفر مک فارلین به ایران در دوران جنگ اتفاق افتاده بود تفسیر میکردند.
جریان چپ در کشور در یک برخورد رقابتی، با افشای گرایشات دولت، روند فوق را متوقف نمود. البته باید مخالفت اقشار مختلف جامعه را در توقف این روند سهیم دانست. سالها بعد سیاسیون با گرایشات اصطلاحا چپ از طریق انتخابات توانستند دولت و امور اجرایی کشور را در اختیار بگیرند. آنها نیز با توجه به گرایشات مختلف در این جریان بهبود مناسبات با آمریکا را در دستور کار خود قرار دادند که این بار نیز جریان سیاسی مخالف و همان مقاومت داخلی مردمی موجب ناکامی سیاست اتخاذ شده گردید. با ذکر این دو رخداد طی 12 سال گذشته در کشور خواستم به شما بگویم که موضوع مناسبات ایران و آمریکا موضوعی حزبی و متعلق به یک جریان و گرایش سیاسی خاص در ایران نیست. موضوع برقراری رابطه میان ایران و آمریکا یک پروژهی ملی و فراحزبی است».
وی که با دقت به سخنان من گوش میداد گفت: «یعنی موضوع ایران و آمریکا و تصمیم سازی پیرامون آن به رهبری نظام جمهوری اسلامی مربوط میشود؟»
در پاسخ اظهار داشتم: «جنابعالی میتوانید چنین تفسیری از این موضوع داشته باشید. اما واقعیت این است که هم در آمریکا و هم در ایران باید اراده سیاسی لازم در قالب یک اجماع ملی پیرامون مسائل فیمابین به وجود آید و ایجاد چنین اراده ای نیازمند مقدماتی اساسی است».
او در پایان ضمن تایید این سخنان، این جمله مرا تکرار کرد که: «برقرای رابطه میان ایران و آمریکا یک پروژه ملی است».
انتهای پیام/