به گزارش
حوزه سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا صریحا گفته است که درخواستهای نتانیاهو درباره ضرورت تعیین خط قرمز در مقابل برنامه هستهای ایران را سر و صداهایی میداند که به آن توجه نخواهد کرد.
در حالی که اوباما حدود یک ماه تا روز انتخابات فاصله دارد و در این مدت به شدت نیازمند است که اسراییلیها را علیه خود تحریک نکند، میبینیم که وی درباره موضوع تعیین خط قرمز علیه برنامه هستهای ایران ریسک درگیری علنی و صریح با نتانیاهو را پذیرفته است.
اینکه اوباما در این مورد کوتاه نمیآید، نشان دهنده آن است که موضوع از دید دولت امریکا غیر قابل معامله است. به عبارت دیگر، تن دادن به درخواست صهیونیستها و تعیین خط قرمز در مقابل برنامه هسته ای ایران از نظر اوباما آنقدر خطرناک ارزیابی می شود که حتی موضوع مهمی مانند انتخابات هم نتوانسته دیدگاه او را در این باره تعدیل کند.
چرا اینگونه است؟ چرا اوباما تا این حد رد مقابل این درخواست مقاومت میکند؟ چند دلیل بسیار مهم در اینجا وجود دارد:
1- اوباما معتقد است تعین هرگزونه خط قرمز از جانب آمریکا در مقابل برنامه هستهای ایران، دست دیپلماتهای آمریکایی در هرگونه مذاکرات آینده با ایران را به شدت خواهد بست و گزینههای مذاکراتی آنها را آنقدر محدود میکند که عملا ممکن است مذاکرات بی معنا شود. نشانههایی هست که اوباما تصمیم دارد پس از انتخابات نوامبر دور جدیدی از مذاکرات با ایران را آغاز کند که منطق حاکم بر آن متفاوت از منطق فعلی حاکم بر مذاکرات ایران و 1+5 باشد. برای یک مذاکره کننده، بدترین کار این است که پیشاپیش دست خود را ببندد، گزینههای خود را محدود سازد و امکان انعطاف را از خود سلب کند. بنابراین از یک جنبه، عدم تعیین خط قرمز به این دلیل است که این کار منطق مذاکراتی ندارد.
2- مسئله دوم این است که اوباما اساسا خطوط قرمزی را که نتانیاهو خواهان اعمال واعلام آن است قبول ندارد. در واقع گذشته از اینکه تعیین خط قرمز اساسا استراتژی مناسبی هست یا نه، در باره محتوای خط قرمزی که باید در مقابل برنامه هستهای ایران گذاشت هم بین دو طرف اتفاق نظر وجود ندارد. مجموعه اطلاعات نشان میدهد خط قرمزهایی که نتانیاهو خواستار اعمال آنهاست از جمله شامل دو نکته مهم است: 1- آمریکا نهایتا هیچ نوعی از برنامه غنی سازی را در ایران نپذیرد و یک سقف زمانی برای مذاکرات اعلام کند.2 - آمریکا به طور فوری مانع انتقال کامل غنی سازی 20 درصد ایران به تاسیسات فردو و راه اندازی کامل این تاسیسات شود. اسراییل خواهان آن است که رئیس جمهور آمریکا این دو موضوع را به صراحت به عنوان خط قرمزهای خود اعلام کرده و ایران را تهدید کند که در صورت پای بند نبودن به آنها با حمله نظامی از جانب خود آمریکا مواجه خواهد شد.
متقابلا علائمی هست که نشان میدهد دولت آمریکا اعتقادی به این دو خط قرمز ندارد. پیشنهادی که دولت آمریکا در بغداد به ایران ارائه کرد نشان میدهد آمریکا احتمال پذیرش برنامه غنی سازی ایران در میان مدت را منتفی نمیداند. ظاهرا این ارزیابی دولت آمریکا که برنامه غنی سازی در ایران متوقف شدنی نیست و باید راهی برای زندگی با آن و اطمینان از عدم انحرافش پیدا کرد، صهیونیستها را سخت آزار داده است. ظاهرا جامعه اطلاعاتی آمریکا متقاعد شده است که برنامه غنی سازی در ایران تسلیحاتی نیست در حالی که اسراییل اساسا چیزی به نام غنی سازی غیر نظامی از سوی ایران را «تعریف نشده» ميداند. بنابراین روشن است که وقتی دولت امریکا در سر فکرهایی درباره پذیرش غنی سازی در ایران میپروراند، بی معناست که علنا غنی سازی را به عنوان خط قرمز خود اعلام کرده و برای توقف آن سقف زمانی تعیین کند.
در مورد فردو هم موضوع به همین شکل است. آمریکا و اسراییل درباره فردو، سه اختلاف اساسی دارند.
اول اينکه اسراییل عقیده دارد هدف تاسیسات فردو ساخت سلاح هستهای است و اساسا به همین دلیل فردو در زیر زمین ودل کوه ساخته شده ولی آمریکا میگوید هیچ اطلاعاتی که تایید کننده این ارزیابی و نشان دهنده تلاش ایران برای ساخت سلاح در فردو باشد در دست ندارد.
دوم اینکه صهیونیستها می گویند اگر ایران زمانی در فردو تصمیم به ساخت سلاح هستهای بگیرد اشراف اطلاعاتی آنها بر این تاسیسات آنقدر نیست که در زمان مناسب و قبل از اینکه کار از کار بگذرد، به این موضوع پی ببرند. متقابلا آمریکا میگوید این مشکل خاص اسراییلیهاست و آمریکا آنقدر بر این تاسیسات اشراف اطلاعاتی دارد که حداقل 6 ماه قبل متوجه هرگونه انحرافی خواهد شد.
اختلاف سوم در این باره است که اسراییل عقیده دارد حتی اگر بتوان سر وقت به انحراف برنامه غنی سازی ایران در فردو پی برد، به دلیل وضعیت خاص این تاسیسات اساسا امکان عملیاتی حمله به آن ومتوقف کردن برنامه ایران وجود نخواهد داشت. باز هم آمریکاییها جوابی دارند. آمریکا میگوید دسترسی ناپذیری نظامی فردو مشکلی است که ارتش اسراییل دارد، اما ارتش آمریکا با چنین محدودتی مواجه نیست و اگر تصمیم بگیرد قادر است برنامه ایران را در فردو هم متوقف کند.
صرف نظر از اینکه در این مباحثه کدام یک از دو طرف تا چه حد راست میگویند و تا چه حد بلوف میزنند، فهم اینکه اختلافی حاد در ارزیابیهای اطلاعاتی و عملیاتی میان دو طرف هست، چندان دشوار نیست و دقیقا به همین دلیل است که اوباما اساسا تحلیل یکسانی از ماهیت و هدف برنامه هستهای ایران با اسراییل ندارد که حالا بخواهد خط قرمزهای خود را بر خط قرمزهای آن منطبق کند.
3- علت سوم مخالفت آمریکا با تعیین خط قرمز در مقابل برنامه هستهای ایران این است که آمریکا تا کنون بارها ایران را آزموده و به خوبی میداند که ایران به هیچ خط قرمز تحمیلی پای بند نخواهد بود و بنابراین اصرار به تعیین خط قرمز برای ایران عملا حاصلی جز سوق داده شدن آمریکا به سمت درگیری اجباری با ایران – یعنی گزینهای که به هیچ وجه خوهان آن نیست- نخواهد داشت. فرض کنید اوباما اعلام کند که ایران باید ظرف چند ماه غنی سازی 20 درصد را متوقف کرده یا تاسیسات فردو را تعطیل کند و بعد هم تهدید کند که در غیر این صورت به ایران حمله خواهد کرد. تحلیل نتانیاهو این است که در این صورت تهدید نظامی معتبری علیه ایران ایجاد شده و باعث میشود ایران از این خط قرمز عبور نکند؛ و در نتیجه بدون اینکه جنگی رخ داده باشد غنی سازی 20 درصد و تاسیسات فردو در ایران تعطیل میشود. (این همان تئوری است که آنتونی کردزمن آن را جلوگیری از درگیری نظامی با ایران از طریق معتبر سازی تهدید نظامی نامیده است) اوباما این تحلیل را قبول ندارد. سوالی که اوباما مطرح میکند این است که اگر ایران به این خط قرمز بی توجهی کرد و آن را زیر پا گذاشت تکلیف چیست؟ آیا باید با ایران جنگید یا اینکه باید خفت پس گرفتن تهدید را به جان خرید؟ هیچ کدام از این دو گزینه برای آمریکا قابل پذیرش نیست. آمریکاییها حس میکنند اسراییل یک معامله دو سر ضرر برای آنها ترتیب داده است. در صورت تعیین خط قرمز، یا به سمت درگیری اجباری با ایران سوق داده میشوند و یا اینکه آبروی آنها خواهد رفت. بنابراین بهترین ایده این است که اساسا تئوری تعیین خط قرمز و معتبر کردن تهدید نظامی از این طریق کلا کنار گذاشته شود.
4- مسئله آخر ماهیتی سیاسی دارد. آمریکا و اسراییل دو متحد نزدیک هستند و هیچ توهمی در این باره که این اتحاد به زودی به هم نخواهد خورد وجود ندارد. ولی آنچه اخیرا رخ داده این است که آمریکاییها حس میکنند مداخله اسراییل در امور سیاست داخلی انها به حد بی سابقهای رسیده است. احساس کاخ سفید و اوباما اکنون این است که اسراییلیها میخواهند پیشاپیش سیاست آنها درباره ایران پس از نوامبر را کد گذاری و چارچوب بندی کرده و با دیدگاههای خود منطبق سازند. اسراییل نوعی رفتار تحقیر آمیز در مقابل آمریکا در پیش گرفته است. به جای مذاکره و تلاش برای متقاعد کردن دولت امریکا، تهدید میکند که اگر دیدگاههایش پذیرفته نشود به ایران حمله میکند و دردسری تاریخی روی دست آمریکا خواهد گذاشت. مقاومت اوباما در مقابل درخواستهای نتانیاهو از یک جنبه تعیین نوعی خط قرمز برای تل آویو و تلاش برای حفظ استقلال آمریکاست و این موضوعی است که البته به این شکل سابقه نداشته است. اوباما به شدت مراقب است که به منافع اسراییل پایبند باشد اما همزمان هیچ علاقهای ندارد که نتانیاهو به جای او کاخ سفید را اداره کند. این قابل درک است.
انتهاي پيام/ش3