به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات باشگاه خبرنگاران، منوچهر آتشی دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای به نام «دهرود» دشتستان جنوب متولد شد، خانواده وی جزء عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که در حدود ۴ نسل پیش به جنوب مهاجرت کرده بودند.
نام خانوادگی وی به دلیل اینکه نام جدش«آتشخان زنگنه» بود «آتشی» شد، پدرش فرد باسوادی بود و به دلیل علاقه ای که سرگرد اسفندیاری که در جنوب به رضاخان کوچک مشهور بود به وی داشت، او رابه بوشهر انتقال داد و کارمند اداره ثبت و احوال بوشهر شد.
در سال ۱۳۱۸ به مکتبخانه رفت و در همان سال ها قرآن و گلستان سعدی را یاد گرفت ولی به دلیل شورشی که در آن شهر شد سال دوم را تمام نکرده، از کنگان به بوشهر رفت و در مدرسه فردوسی بوشهر ثبت نام کرد و تا کلاس چهارم در این مدرسه و در تمام این دوران شاگرد اول بودو کلاس پنجم را به دلیل تغییر محل سکونت در مدرسه گلستان ثبت نام کرد. کلاس ششم را با موفقیت در دبستان گلستان به پایان رساند،در این سال ها بود که هوایی شد و دلش برای روستا تنگ شد و با مخالفت هایی که وجود داشت دست مادر دو برادر و خواهر را گرفت و به روستا بازگشت و در در اواخر دههٔ ۳۰ با «آهنگ دیگر» در شعر معاصر به تجربهای تازه دست میزند. او با کشف و شهود در طبیعت جنوبی و وحشی به نوعی خشونت غریزی در شعردست مییابد. اما آنچه خشونت شعری آتشی را از عنصر خشونت آشفته و غیرمنسجم برخی از شاعران قبل و بعد از خودش (مثلاً از نصرت رحمانی یا کیومرث منشیزاده) متمایز میکند بهجز حضور «جنوب»،لحن حماسی آن است
خاطره ی زیر برگرفته ازکتاب آتشی در مسیر زندگی تالیف سید قاسم یا حسینی است: «اولین تجربه عاشقانه من همان روزهای زندگی در روستا اتفاق افتاد. دختری بود اهل چاهکوتاه که من سخت عاشق او شدم. او نیز توجهی پاک و ساده دلانه به من داشت. آن دختر خیلی روی من اثر گذاشت و در واقع او بود که مرا شاعر کرد. ما با هم خیلی پیوند روحی داشتیم. با وجودی که هنوز نوجوان بودیم،قرار گذاشتیم با هم ازدواج کنیم. پس عشق و شاعری با هم در شما شروع شد. بله،با هم شروع شد. عشق به آن دختر مرا شاعر کرد. در چاهکوتاه ترانه های عاشقانه میسرودم و میدادم عباس تا به صورت شروه برایم بخواند. آن ترانه ها یادتان هست؟ نه، نه یادم است و نه حتی نسخه ای از آنها را دارم. اگر چه قرار گذاشته بودیم با هم ازدواج کنیم اما آن عشق بنا به دلایلی نافرجام ماند. خاطره آن عشق همواره با من بوده و رد آن را می توانید در شعرهای من در سالهای بعد نیز پیدا کنید. ما دو نفر به هم نرسیدیم. آن دختر ازدواج کرد و چايناهکوه بود که با عشق آشنا شدم و اولین شعرهایم نیز مربوط به همین دوران است. این شاعر ظهر روز 29 آبانماه سال 84 در پي بيماري از دنيا رفت./ي2
.