دستفروشي به واگن هاي آقايان هم سرايت كرده است ولي به دليل استقبال كم آقايان، بازارشان مانند واگن هاي خانم ها گرم نيست.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، مسافران مترو روزی نیست که بیش از ده‌ها دست‌فروش و متکدی را نبینند. گاهی هم خود؛ مشتری خوارکی‌ها و ابزار و لوازمی هستند که دست‌فروش‌ آن‌ها را معرفی می‌کنند و گاه فقط نگاه می‌کنند. شاید هم دست به کیف ببرند تا صد یا دویست‌ تومانی کف دست زن بچه به‌بغل یا کودکی ژولیده‌پوش بگذارند. دیگر مترو بدون فروشنده‌های دوره‌گرد و فقرایش هویتی ندارد.
 

 
تا سال هاي پيش زماني تصوير دستفروشان كنار خيابان به ذهنمان مي رسيد كه صحبت از مشكلات اقتصادي و معضل بيكاري مي شد، اگر چه هنوز هم اين افراد براي كسب درآمد خود در گوشه خيابان با شنيدن نام مأمور پا به فرار مي گذارند ولي خوب مي دانند كه مي توانند دقايقي بعد از رفتن مأمورها با خيالي آسوده دوباره بساط خود را پهن كنند؛ شايد اين آسودگي خاطر است كه باعث شده دستفروشي بين زنان نيز شايع شود.

مدت هاست دستفروشي زنان به امري عادي تبديل شده وكسب وكارشان درمترو رونق گرفته است؛ اين وضعيت را زماني كه در ايستگاه مترو منتظر ورود قطار هستي به راحتي مي تواني شاهد باشي؛ دقيقه ها يكي پس از ديگري طي مي شود اما از ورود قطار خبري نيست و شايد از آن روزهايي است كه قطار قصد دير آمدن دارد، در اين حالت دستفروشان يكي پس از ديگري درحالي كه كيسه هاي اجناس آنها درچرخ هاي دستي كوچك يا كيف هايي كه به اندازه يك چمدان پرشده. جاي گرفته زودتر از قطار به ايستگاه مي آيند و بي صبرانه منتظر سوار شدن قطار هستند تا فرصت را براي فروش اجناسشان از دست ندهند.
 


قطار كه وارد ايستگاه مي شود تنها به اين فكر هستي كه صندلي خالي براي نشستن پيدا مي شود يا نه ولي خانم جواني با روسري هايي كه در دست گرفته توجهت را جلب مي كند و فراموش مي كني در انتظار يك صندلي خالي بوده اي.
 


بعد از اتمام اين تبليغات نوبت به خانمي مي رسد كه براي مسافران صبحانه نخورده كيك هاي تاريخ روز آورده است؛ به آرامي از بين مسافران رد مي شود و با صدايي بلند، مي گويد: خانم ها دنات دارم؛ 2 تا 500، 4تا هزار، تازه ست خانم ها تاريخ امروزه، كسي دنات نمي خواد؟ لواشك هم دارم لواشك هاي لقمه اي و پذيرايي ترش و خوشمزه.

نکته ی جالب توجه در این میان این است که دستفروشان متناسب با فصل و نياز مسافران در اجناس خود تغيير ايجاد مي كنند تا وسوسه خريدكردن بين مسافران از بين نرود.
 


بين تنوع بالاي اجناسي كه در مترو وجود دارد و ابتكاراتي كه فروشندگان بكار مي برند اجناسي را مي بيني كه هميشه در حراج هستند! و بيشتر شامل لوازم هاي آرايش مي شود؛ لوازم آرايش هايي كه از كيفيت خوبي برخوردار نيستند و هيچ كس جز با اين باور كه اين اجناس درحراج است آن را خريداري نمي كند.

دخترخانم جواني وارد قطار مي شود و با كمي تأمل منتظر بسته شدن درهاي قطار است. وقتي جعبه لوازم آرايش را براي معرفي به مسافران از كيف بزرگ خود درمي آورد همه با تعجب به او نگاه مي كنند چرا كه هيچ كس تصور نمي كرد اين فرد با ظاهري كه دارد دستفروش باشد؛ انگار او هم به اين نگاه ها عادت كرده و بي تفاوت به نگاه هاي خاص و براندازكردن مسافران تبليغ جنس خود را آغاز مي كند.
 


دستفروشان براي هر سن و سليقه اي كالاهايي متفاوت عرضه مي كنند و مشتريان خاص خود را دارند؛ براي خانم هاي خانه دار كه هر از گاهي به مترو مي آيند وسيله اي براي نظافت خانه خوب است كه اگر از نوع جادويي! آن باشد به حتم مورد استقبال قرارمي گيرد.
 


نكته قابل توجه در یک سال اخیر اين است كه دستفروشي به واگن هاي آقايان هم سرايت كرده است ولي به دليل استقبال كم آقايان، بازارشان مانند واگن هاي خانم ها گرم نيست و بر تعداد آنها افزوده نشده است؛ فروش سي دي خام و چراغ قوه نمونه اجناسي است كه در واگن آقايان فروخته مي شود.
 


اما این جذابيت تنوع اجناس و سرگرم كننده بودن دستفروشان تا زماني ادامه دارد كه قطار مملو از جمعيت نباشد؛ ساعت هايي كه قطار با ازدحام جمعيت بالايي روبه رو است حضور دستفروشان و جابه جا شدن آنها در آن شلوغي با ساك هاي حجيمي كه دارند از حوصله مسافران خارج مي شود.

يكي از مسافران هميشگي مترو كه خود را حميده معرفي مي كند، مي گويد: براي رفت وآمد هر روزم به محل كار از مترو استفاده مي كنم ولي زماني كه دستفروشان در اوج شلوغي مترو وارد قطار مي شوند مسافران كلافه مي شوند؛ دستفروشان به دليل حضور مدامشان در مترو با يكديگر دوست شده اند و بيشتر اوقات 3تا 4نفر به صورت همزمان ولي هر كدام از يك در وارد قطار مي شوند و بعد از تبليغ جنس هاي خود جاي خود را با ديگري عوض مي كنند.

وي ادامه مي دهد: صداي آنها هنگام تبليغ جنس هايشان آن قدر بلند است كه در مدت حضورشان نمي تواني حتي به كنار دستي ات صحبت كني اگر هم از آنها درخواست كني تا كمي آرام تر حرف بزنند به آنها برمي خورد و طوري رفتار مي كنند كه ما به آنها بدهكار مي شويم.
 


ندا كرماني علي رغم اينكه بارها از دستفروشان مترو خريد كرده ولي از حضور آنها انتقاد مي كند و مي گويد: تا رسيدن به ايستگاه موردنظر به خاطر تنوعي كه در اجناس مشاهده مي كني بالاخره براي خريدن يكي از آنها وسوسه مي شوي ولي بيشتر اوقات حضور آنها مسافران را خسته مي كند.

شنیده شدن جمله ی «مسافران محترم خواهشمنديم از دستفروشان مترو خريد نكنيد» در ايستگاه هاي مترو این موضوع را به ذهن متبادر می کند که بالاخره مسئولان مترو از وضعيت نابسامان دستفروشان در مترو به ستوه آمده و برخورد با آنها را در پيش گرفته اند و اين برخوردها، كمي دستفروشان را نگران كرده است.
 


به نظر مي رسد تنها نتيجه برخورد مأموران مترو با دستفروشان اين است كه دستفروشان با احتياط شروع به فروش اجناس خود كنند و شيوه هاي جديدي را به كار گرفته اند. به عنوان مثال ديگر به صورت گروهي وارد قطار نمي شوند و صبر مي كنند بعد از بسته شدن درها اقدام به فروش اجناس كنند؛ برخي از آنها هنگام فروش اجناس از اينكه روز يا ساعت گذشته جنس هايشان توسط مأموران مترو گرفته شده ابراز ناراحتي مي كنند و با نمايش مظلوميت مسافران را براي خريد ترغيب مي كنند.

حضور دستفروشان در مترو نهادينه شده و تاكنون مأموران مترو نتوانسته اند حريف آنها شوند؛ به نظر مي رسد مسئولان امر بايد تدابير جدي تري براي رفع اين مشكل انجام دهند.
برچسب ها: دسنفروش ، مترو ، بانوان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.