تحصيلات :موقعي كه محمد حسن به بروجرد گام نهاد، حوزة علمية اين شهر به دليل تدبير و مديريت توأم با ابتكار ملا اسدالله بروجردي، آن چنان توسعة علمي و اشتهار اجتماعي را به دست آورده بود كه به يكي از معروفترين و بزرگترين حوزههاي ايران تبديل شده بود.
وي 4 سال نزد ملا اسدالله بروجردي، ادبيات و فقه و اصول را ياد گرفت و به تدريس آنها پرداخت. او در سن كم، به تدريس مطوّل ميپرداخت. شماري از طلاب سالخورده نيز در درس او شركت ميكردند. محمد حسن به موازات تحصيل نزد ملا اسدالله بروجردي و تدريس در مدرسة علميه اين شهر، محضر علامه سيد شفيع جاپلقي را غنيمت شمرد و حدود 18 ماه در محضر اين عالم محقق به فراگيري معارف تشيع اشتغال داشت.
عزيمت به نجف : محمد حسن 17 بهار را با تحمل مشكلات فراوان سپري كرد و در سال 1365 هـ . ق براي تكميل تحصيلات، رهسپار نجف اشرف گرديد. او در مسير راه، بر اثر گزيدگي حشرات، دچار بيماري سختي شد و با سيماي رنجور و بدني متورم، وارد كربلا شد و پس از زيارت سالار شهيدان، اين شهر را به قصد اقامت در نجف ترك نمود. وي وقتي به محلي به نام «خان جضغان» رسيد و ديدگانش متوجة حرم مولاي متقيان گرديد، موجي از هيجان و شورو شعف روح و ذهنش را تحت تأثير قرار داد. محمد حسن در گوشهاي از حرم امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ نشست و براي رهايي از مشكلات گوناگون، به پيشگاه مقدس آن امام همام متوسل گرديد. با عنايت و كرامت نخستين امام، در مدتي كوتاه كسالت وي برطرف شد، زخمهايش التيام يافت و سلامتي خويش را به دست آورد. محمد حسن هنگام خروج از صحن مطهر حضرت علي ـ عليه السلام ـ ، با يكي از همشهريان خود به نام شيخ علي نقي آشتياني ملاقات كرد كه بيش از 40 سال در نجف ميزيست. همشهرياش وقتي به قيافة اين جوان 17 ساله مينگرد، سيماي ميرزا جعفر در ذهنش نقش ميبندد و با هوشياري و فراست در مييابد كه وي محمد حسن، فرزند جعفر است. محمد حسن با او به گفتگو ميپردازد. شيخ علي نقي به او ميگويد: خيلي مايل بودم به علوم ديني روي آوري. نامهاي دربارهات به مادرت نوشتم. اكنون حجرهام را با تمام وسايل آن و كتابهايم در اختيارت ميگارم. اگر مرا به عنوان ميهمان خويش پذيرفتي كه نزدت ميمانم و در صورتي كه تمايلي به اين كار نداري، ميروم حجرهاي ديگر براي خودم تدارك مينماي. آن گاه دست محمد حسن را گرفت و به حجرة خود برد و خدمتگزاري او را عهدهدار گرديد.
تدريس در حوزة علمية تهران :در سال 1281 هـ . ق آيت الله محمد حسن آشتياني در حالي كه يك سال از رحلت استادش، شيخ انصاري ميگذشت، به تهران رفت.
ناصر الدين شاه نميخواست مردم تهران از وي استقبال كند، امّا او با استقبال باشكوه مردم، وارد پايتخت گرديد. دراين موقع، وي بر فرازين قلة اجتهاد نائل آمده بود. او در اصول فقه، مباحث تازه و نكتههاي پژوهشي عميقي را مطرح كرد. طلاب به محضرش شتافتند تا از پرتو دانش او استفاده كنند. رفته رفته وي بر سايرعالمان تهران پيشي گرفت و مورد توجه طبقات گوناگون جامعه واقع گرديد.
آيت الله ميرزا حسن آشتياني ضمن تشكيل حوزة علميه در تهران و پرداختن به تدريس معارف فقهي، از شرايط اجتماعي نيز غافل نبود و به مسايل جامعه توجه داشت و در حد امكانات و مقدورات، در جهت رفع مشكلات و معضلات مردم ميكوشيد. به همين دليل، او جايگاه رفيعي در ميان اهالي تهران و ساير نقاط ايران پيدا كرد. آيت الله آشتياني علاوه بردقت و موشكافي كه در بحثهاي اجتهادي داشت، داراي ذوق خاص و بيان گيرا بود و اين ويژگي بر شهرت و برتري علمي او افزود. وي از هنگام ورود به ايران تا زمان رحلتش، مرجع احكام شرعي بودو در چند سال آخر عمر، متولي و متصدي تمام اوقافي كه توليت آنها با اعلم علماي تهران بود، از قبيل موقوفات مدرسة مروي گرديد.
آثار :آيت الله ميرزاي آشتياني علاوه بر مسئوليتهاي سنگين مرجعيت، تدريس، تصدي موقوفات، ارشاد مردم و حل مشكلات آنان، اين توفيق را به دست آورد كه انديشههاي علمي و دانستههاي فقهي و اصولي خود را تدوين كند. نوشتههاي پرارزش وي به صورت كتاب، رساله و حاشيه بركتابهاي ديگران، به يادگار مانده است./س