بخش دوم اين مصاحبه در ادامه آمده است:
سردار برخي از عناصر انحرافي در داخل کشور معتقدند که جنس حوادث در سوريه از نوع اعتراضات مردمي است لذا بشار اسد در برابر مردم ايستاده است؛ تحلي شما از اينگونه تحليلهاي انحرافي چيست؟
کساني که در سوريه ميجنگند و کارهاي تروريستي انجام ميدهند، مورد حمايت رژيم صهيونيستي، آمريکا و برخي متحدان آمريکا در منطقه هستند لذا شکي نيست که جنس حوادث در سوريه متفاوت با كشورهاي ديگر است.
آمريكاييها كه به دنبال انتقامجويي از اسد به دليل حضور در جبهه مقاومت هستند از حوادث رخ داده در سوريه سوءاستفاده ميکنند و تلاش ميکنند اعتراضات در اين كشور را مردمي جلوه دهند که البته با سد مردمي هم مواجه شدند.
کساني که به دنبال بيثباتسازي در سوريه بودند با سد مردمي مواجه شدهاند و اينکه گفته ميشود بشار اسد در مقابل مردم به اسلحه رو آورده است، حرف بيمنطقي است.
وقتي که حكومتهاي خارجي با اسلحههاي خارجي توسط اتباع خارجي بر روي مردم سوريه اسلحه ميكشند، وظيفه حاکميت چيست؟ اگر اين اتفاقات در لندن رخ ميداد سردمداران انگليسي چه خطمشي را اتخاذ ميکردند؟ قطعاً که برخورد قاطعي ميکردند به طور كلي در هر کشوري افرادي که دست به اسلحه ببرند با برخورد قاطع حكومت روبرو خواهد شد، ديگر سناريوي آمريکا در سوريه رنگ باخته است و به نتيجه نخواهد رسيد.
لذا تحليلهاي کساني که در داخل، تحليلهاي مشابه سران کشورهاي غربي را دارند همانند سياستشان غلط و تعمدي است؛ در کشور ما از همان ابتدا تحليلهاي درستي به خصوص توسط مقام معظم رهبري در تحولات منطقه ايراد شد مبني بر اينكه که بحث سوريه متفاوت با ساير جاها است و موضع نظام اسلامي حمايت قاطع از ملت و دولت سوريه است.
سردار؛ در چند سال اخير شاهد انتقادها و هجمههاي سنگيني عليه سپاه پاسداران هستيم، متاسفانه ميبينيم که در داخل کشورمان برخي از اشخاص که سمت نمايندگي مردم را به يدک ميکشند ادعا دارند که سپاه در امور سياسي وارد شده و به نفع يک جناح خاصي فعايت ميکند ، نظر جنابعالي در خصوص اين هجمه و انتقاد عليه سپاه چيست؟
اين بحث مفصلي را ميطلبد اما اينکه چرا عليه سپاه هجمهها شکل ميگيرد بايد به سراغ کساني که اين انتقادها را انجام ميدهند رفت؛ قطعا يک عدهاي در داخل و عدهاي در خارج از کشور هستند كه به دنبال تخريب سپاه هستند.
در خارج از کشور بسياري از سايتها، وبلاگها و کانالهاي ماهوارهاي به صورت اختصاصي برنامه عليه سپاه ميسازند و از طرف ديگري مجموعه از فرماندهان و سرداران سپاه را در ليست تحريمهاي خود قرار ميدهند.
دليل اين انتقاد بيروني روشن است و آن اين است که اين جبهه بيروني که عليه انقلاب اسلامي و ملت ايران كه موقعيت راهبردي و تاثيرگذار در منطقه دارند، جوسازي ميکند تا اين حرکت رو به جلوي ايران را متوقف کرده و زير سلطه غرب آورد؛ اين دليلش روشن است غربي که از نظام اسلامي که 33 سال در برابر آنها ايستاده سيليهاي پي در پي خورده و اين سيليها را هم به حق خورده چرا که خلق و خوي زيادهخواهي دارد.
ملت ايران حرفش اين است که بحث تامين امنيت خاورميانه و منطقه خليج فارس را به دليل راهبردي بودنش، بايد توسط دولتهاي مردمي اين منطقه صورت گيرد، اين آمريکا است که زيادهخواهي ميکند و ميگويد ما در خليج فارس منافع داريم پس اگر چنين باشد ما هم ميتوانيم بگوييم که در آمريکا منافعي داريم که بايد در آنجا دخالت کنيم؛ پس اين حرفها از اساس بيپايه است.
اين سؤال پيش ميآيد اگر 33 سال انواع اقسام توطئهها وفتنههاي آمريکا با شکست مواجه شده است چه مجموعههايي اين شکست را بر آمريکا تحميل کرده اند مثلا آنها جنگ تحميلي را عليه ما ترتيب دادند که ظرف چند روز تهران سقوط کند.
در زمان جنگ بسياري از افراد که در جاهاي مختلف بودند به عرصه دفاع رفتند؛ استاد دانشگاه، فرهنگي و دانشجو و ... از جمله اين افراد هستند که خود را به عرصه دفاع حق در برابر باطل رساندند تا در مجموعه سپاه از آرمانهاي انقلاب دفاع کنند سرداران اين مملکت را که سرمايههاي اين مملکت هستند به چه دليل بايد در عرصههاي ديگر بکار نگيريم يعني اينکه ديروز کسي در سپاه به دليل دفاع مقدس در جهاد خدمت ميکرده است حالا امروز قابليت اداره دانشگاه را ندارد چرا که جهادگر بوده(؟) اينکه بايد از ظرفيتهاي آنها به دليل اينکه سپاهي بودند استفاده نکنيم، غلط است.
*سپاه طبق قانون يک نهاد سياسي، نظامي، فرهنگي و امنيتي است
اساساً سپاه يک مجموعه نظامي مطلق به مانند ارتش نيست گرچه صبغه نظامي هم دارد، سپاه طبق قانون يک نهاد سياسي، نظامي، فرهنگي و امنيتي است ولي ارتش چنين نيست چرا که ارتش کاملا يک مجموعه صرفا نظامي است.
من فکر ميکنم اين روشن است که آمريکاييها پروژه سپاههراسي به قصد سپاهستيزي کليد زدهاند به خاطر اين است که سپاه پاسداران در چند سال اخير نقش بسيار عمده در به شکست رساندن پروژههاي آمريکا داشته است و اکنون ميگويند اين سپاه را بايد تضعيف کرد و لذا يکي از عوامل مقتدر سپاه را در مردمي بودن آن ميبينند بنابراين به دنبال تخريب پايگاه هاي مردمي سپاه هستند.
به شکلهاي مختلف شبهه و مسئله آفريني ميکنند تا نسبت به سپاه ذهنيت ايجاد شود سپاه که در طول 33 سال گذشته نقش پيشتازي در حفظ و پيشبرد انقلاب در مسايل گوناگون داشته است.
امروز سپاه پاسداران در عرصههاي مختلف به گونهاي کار کرده است که به راحتي نميتوان از آن عبور کرد در خيلي از عرصههاي پيشرفت سپاه نقش عمدهاي داشته است اما چرا کساني در داخل به دنبال ايجاد شبهه در سپاه هستند بايد برسي کرد که از چه عناصري بودهاند و داراي چه نوع فعاليت سياسي بودند، اينها 2 گروه هستند، يک عده کساني که سپاه را مانع سر راه خود ميدانند يعني به دنبال عبور از نظام ديني هستند که ما در گذشته جريان ضدانقلاب منافقين، چريکهاي فدايي کموله و دموکرات و تجزيهطلبان را در مناطق اقليتنشين را داشتيم که همگي سيليخوردههاي سپاه هستند لذا بايد به سپاه انتقاد کنند اما گروه دوم از جمله کساني هستند که در گذشته از نيروهاي انقلابي بودند که با گذشت زمان شاهد ريزش اينگونه افراد در وفاداري به انقلاب اسلامي بوديم.
يعني ما از دهه دوم شاهد پيدايي جرياني در کشور هستيم که در دهه اول خود را وفادار به نظام انقلاب اسلامي و ولايت فقيه نشان ميدادند اما ديديم که اين افراد بعدها دچار استحاله شدند. که در دهه اول شديدترين مواضع را عليه آمريکا و استکبار داشتند ولي از دوم خرداد به بعد عناصري مانند مجمع روحانيون مبارز و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي خواستار رابطه با آمريکا ميشوند در دهه اول خود را پرچمدار انحصاري خط امام ميدادند در دهه دوم خصوصا از دوم خرداد به بعد خواهان کنار گذاشتن اصل ولايت فقيه و برقراري نظام لائيک و سکولار ميشوند.
بنابراين وظيفه و رسالت سپاه پاسداران دربرابر اين توطئهها که در اصل 150 قانون اساسي حفظ و پاسداري از انقلاب و دستاوردهاي آن تاکيد شده چيست.
*وظيفه قانوني سپاه، پاسداري از انقلاب و دستاوردهاي انقلاب
اصل 150 قانون اساسي ميگويد سپاه باقي ميماند براي پاسداري از انقلاب و دستاوردهاي انقلاب يعني تاکيد بر دستاوردهاي انقلاب است و اشارهاي نکرده که سپاه صرفا يک نهاد نظامي است؛ از اين رو سپاه فقط به عنوان يک مجموعه نظامي در قانون اساسي تعريف نميشود چرا که رسالت سپاه حفظ انقلاب و دستاوردهاي انقلاب است.
وقتي به اساسنامه سپاه ورود پيدا ميکنيم فرامين امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري را ميبينيم که فرمودهاند: "رسالت سپاه اين است که هر نوع تهديدي با هر نوع ماهيتي را عليه انقلاب اسلامي دفع کند."
خوب در دهه اول وقتي تهديد نظامي و امنيتي بوده سپاه وارد شده و مقابله کرده است اما وقتي در دهه دوم تهاجم فرهنگي شروع ميشود و نظام اسلامي با تهديد نرم روبرو ميشود و دشمن به دنبال براندازي خاموش است طبيعي است که سپاه ورود کند و از کيان انقلاب اسلامي دفاع کند.
به نظر شما اين تحليل با فرموده امام خميني(ره) مبني بر اينکه سپاه نبايد خود را سياسي کند، مغايرت ندارد؟
متاسفانه عدهاي بدون تدبير لازم ميگويند امام مخالف ورود سپاه در مسايل سياسي بودند اما وقتي تهديد سياسي و فرهنگي متوجه انقلاب است بايد با آن مقابله کرد؛ سپاه يک حزب نيست که بخواهد کار کرد حزبي داشته باشد و در مسائل سياسي وارد شود ولي مقابله با تهديدهاي سياسي از وظايف سپاه است.
ما در دوم خرداديها ميبينيم آقايان برجسته در مشارکت، کارگزاران، مجمع روحانيون مبارز که به سپاه حمله ميکردند، حرف امام(ره) را ميزدند ولي در عين حال به دنبال عبور از امام بودند اينکه امام فرمودند من در ميان شما باشم يا نباشم نگذاريد انقلاب اسلامي به دست نااهلان بيافتد لذا اين فرموده امام، مبين همين مسئله است و سپاه به لحاظ سازماني در حاليکه تهديد فرهنگي باشد بايد دفاع فرهنگي کند.
نظرتان درباره نحوه ورود سپاه در جريان حوادث پس از انتخابات چيست؟ چرا که برخي شائبههايي مطرح كردند كه سپاه در برخورد با معترضان هيجاني عمل کرد ، آيا اين تحليل به نظرتان درست است؟
عدهاي معتقدند که منشا حوادث سال 88، اختلاف سليقه بين دو جناح سياسي بود ولي ما معتقديم اين تحليل تحليل درستي نيست.
*براي اولين بار بين سفارتخانه ها و ستاد انتخاباتي يک کانديد ارتباط برقرار شد
در سال 88 يک توطئهاي عليه نظام اسلامي طراحي و به اجرا درآمد دليل قاطعش هم پيوند جريان داخل با بيرون بود. يعني به چه دليل در سال 88 براي اولين بار بين سفارتخانه ها و ستاد انتخاباتي يک کانديد ارتباط برقرار شد؟ چرا عدهاي با نوار سبز در کانالهاي لسآنجلس از کانديد خاصي حمايت کردند؟ به چه دليل موسوي بحث تقلب را مطرح کرد و آنها(دشمنان نشاندار خارجي) هم همين ادعاها را مطرح کردند؟
در روز قدس 13 آبان و در روزعاشورا آن شعارهاي تند عليه نظام و آرمانهاي انقلاب اسلامي مطرح شد؛ پس ورود سياه عاقلانه بوده و بحث دخالت بحث غلطي است و اگر ديگران اين دفاع سپاه در تهديدات نرم را دخالت ميشمارند(!) آري سپاه دخالت کرده است.
ما در دولت هاشمي و خاتمي و احمدينژاد هم سپاهي داشتيم که در اداره کشور نقش داشتهاند؛ جوانهاي ما بدانند که حتي در خود آمريکا هم مسئولان کشوري به چه ميزان سابقه نظامي بودن دارند؟ يعني افرادي هستند که سرمايههاي هر کشوري محسوب ميشوند و بايد از آنها در اداره کشور استفاده کرد.
حتي اين را هم بگويم که فعاليتهاي اقتصادي سپاه مجاز است و ورود سپاه در عرصه اقتصادي آن هم در اوج تحريمها مانع برنامههاي استکبار در جهت محاصره اقتصادي ايران شد.
من فقط بگويم که ورود سپاه در جريان فتنه 88 عاقلانه و کاملا حساب شده و قانوني بود قانوني از اين جهت که نيروهاي انتظامي و امنيتي که ماموريت ذاتياش برقراري امنيت در کشور است از سپاه درخواست کمک و نيرو کرد و اين ورود قانوني بود.
سردار، اصلاحطلبان وارد گود انتخابات شدهاند، احساس ميشود كه نوع ورود آنها به گونهاي است كه ميخواهند صورت مسئله مشاركت خود در فتنه 88 را پاك كنند، آيا با توجه به عملكرد و نقش مستقيم چهرههاي اصلاحطلب در فتنه 88، آنها حق ورود به انتخابات رياست جمهوري را دارند، تصور شما از استراتژي اصلاحطلبان براي ورود به انتخابات رياست جمهوري چيست؟
حوادث سال 76 و شكلگيري جبهه اصلاحات يك واقعيت است اما متأسفانه جرياني كه در سال 76 به قدرت رسيد و خاتمي شد نماينده اين جريان، با تحليلهاي غلط، مسيري متفاوت از نظام انقلاب اسلامي در پيش گرفتند؛ ما اگر بخواهيم ماهيت فتنه 88 را بشناسيم بايد دوم خرداد و جريان اصلاحات را خوب مطالعه كنيم.
در سالهاي پاياني جريان اصلاحات ميبينيم که برخي از افراد مطرح در اين جريان از افراد ملي ـ مذهبي بودند؛ ما فقط از اصلاحطلبان طي 6 سال شعار اصلاحات ديديم، بدون اينکه تعريف روشني از اصلاحات داشته باشند.
*گنجي مدعي بود از اين به بعد خميني را بايد در تاريخ مطالعه كرد!
روزي كساني مثل اکبر گنجي که در كشورمان هياهو داشتند وقتي در کنفرانس برلين حاضر شده و از او پرسيده ميشود که اصلاحات مورد نظر شماد چيست، ميگويد: "از اين به بعد خميني را بايد در تاريخ مطالعه كرد" يعني مردم از خميني خسته شدند امروز ملت ما به نام امام خميني (ره) و راهي که داشتند افتخار ميكنند و صدها سند وجود دارد كه اينها(دوم خرداديها)در داخل به دنبال عبور از امام (ره) بودند و اولويت خود را در کشور توسعه سياسي قرار دادند و مجلس ششم که متعلق به اين جناح بود عمده توجه خود را به مسائل سياسي گذاشت و کاري هم به مشكلات اقتصادي مردم نداشتند و همانطوري هم که همگان ديدند اولين حركت مجلس ششم هم اصلاح قانون مطبوعات بود.
پس نتيجه ميگيريم که دوم خرداديها در آن دوران به دنبال فساد بر روي كره زمين بودند تا به يك نظام ديني و يك نظام الهي پشت پا بزنند و يك نظام سكولار و غربي را حاكم كنند.
*وقتي که اصلاحات آمريكايي ماهيتش مشخص شد، مردم به آن نه گفتند
به نظر من بهترين جمله را در مورد اصلاحات مقام معظم رهبري فرمودند: ما هم خواهان اصلاحات هستيم اصلاحات واقعي در اين مملكت مبارزه با فقر، فساد و بي عدالتي است؛ بنابراين وقتي که اصلاحات آمريكايي ماهيتش مشخص شد، مردم به آن نه گفتند.
خاتمي در انتخابات 76 بيش از 20 ميليون رأي آورد ولي وقتي وي تمامقد در سال 84 پشت سر يك كانديد ايستاد، آن كانديد رأي نياورد يا اصلاحطلبان که در مجلس ششم بالاترين رأي را آورده بودند ولي مردم در مجلس هفتم به آنها رأي ندادند؛ چه شد كه آقاي تاجزاده در انتخابات شوراها در تهران با آن همه هياهو شانزدهم شد.
دليل اين شکست چه بود؟ بخاطر اينكه مردم با ماهيت آنها آشنا شدند و بعدها که فكر كردند كه در قالب يك سناريوي انقلاب مخملي ميتوانند به قدرت برگردند و با كشاندن هواداران خود به كف خيابانها اصلاحات لازم را انجام دهند که باز هم به بنبست مردم رسيدند.
يعني ميرحسين موسوي در سال 88 حتي اگر با رأي مردم به پيروزي هم ميرسيد باز هم شاهد حركتهاي خياباني براي اصلاحات در كف خيابانها بوديم يا به عبارتي همان نظريه حجاريان "فشار از پائين، چانهزني از بالا" را ميديديم.
يعني حتي اگر ميرحسين موسوي رئيسجمهور هم ميشد به نوع ديگري فتنه 88 رخ ميداد؟
اين توطئه پيچيده بود يعني كساني كه آمدند شعار "نه غزه نه لبنان" را سر دادند منتظر بودند تا با به قدرت رسيدن فرد موردنظر خودشان، شعارهاي خود را عملي کنند يعني ميگفتند کي گفته که بايد با آمريکا قطع رابطه داشته باشيم، کي گفته که مسئله فلسطين براي ما مهم است و ما حامي آنها هستيم(!)
افرادي از دوم خرداديها كه اين حرفها را به زبان ميآوردند ديگر نميتوانند سرشان را مثل كبك زير برف فرو کنند و احساس کنند که كسي آنها را نميبيند، نخير ماهيت آنها براي ملت بزرگ ايران روشن شده است.
البته در بين اينها از نيروهاي مردمي بودند که بعدها متوجه شدند كه اشتباه كردهاند و در صورتي که از مقام معظم رهبري و مردم عذرخواهي كنند قطعا مردم ما هم، مردم بخشندهاي هستند و اگر احساس كنند كه توبه آنها صادقانه است، اين توبه را خواهند پذيرفت.
*خاتمي با چه رويي ميتواند بگويد ميخواهم كانديد رياستجمهوري شوم
خاتمي با اين سابقه و پيشينه نميتواند كانديد رياست جمهوري شود؛ وي كارنامه سياهي دارد در واقع خاتمي با چه رويي ميتواند بگويد ميخواهم كانديد رياستجمهوري شوم(؟!)؛ سالها بايد بگذرد تا وي وفاداري خود به نظام اسلامي را ثابت كند چرا كه وي طي سالهاي گذشته فقط بيوفايياش به نظام را ثابت كرده است.
سردار در صحبتهاي خود عرض کرديد اصلاحطلبان در صورت عذرخواهي ميتوانند به عرصه سياسي کشور بازگردند، آقاي خاتمي در صورت عذرخواهي از ملت ايران ميتواند کانديد رياست جمهوري شود؟
خاتمي حلقه برانداز نظام جمهوري اسلامي است؛ وي با جريان برانداز همراهي نكرده چرا که خود او اصل جريان برانداز است.
عناصري كه از جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين تلاش کردند تا ميرحسين موسوي را به عرصه انتخابات بياورند جزو متهمين رديف اول حوادث پس از انتخابات هستند يعني بيانيههايي که صادر ميکردند به دنبال پياده سازي يك نوع سناريو بودند نه اينكه موسوي دچار توهم شده باشد و ادعاي تقلب در انتخابات را مطرح کرده باشد.
حتي بعدها بحث مهندسي انتخابات را راه انداختند و اين هم يک مدل از فريب مردم بود لذا جريان دوم خرداد با مردم صادقانه صحبت نكردند.
قبل از سال 87 شروع كردند زمزمههايي نبست به ايجاد شبهه به نتيجه انتخابات و بعد كم كم به همين بهانه كميته صيانت از آرا شكل دادند.
لذا آنها با آمادگي افكار عمومي و کشاندن هواداران خود به خيابانها در مناطق شمالي تهران شعار تقلب را راه انداختند و شعار اگر تقلب شود ايران قيامت ميشود را رمز موفقيت خود برميشمردند.
يا در روز جمعه در لحظات پاياني رأيگيري موسوي با خبرنگاران مصاحبه ميكند و ميگويد كه براساس گزارشهاي سراسر كشور من رئيس جمهور هستم و مسئولان مراقب باشند و در شمارش آرا دقت كنند و اين مشخص بود كه اين يک سناريوي از پيش طراحي شده بود.
*چگونه ميتوان تصور كرد كه 13 ميليون رأي جابهجا شود
حال اين سوال پيش ميآيد كه با وجود اين همه ناظر، چگونه تقلب ممكن بود و حتي همه اذعان دارند که ساز و كار انتخابات در ايران به گونه اي است كه نميشود، تقلب كرد؛ چگونه ميتوان تصور كرد كه چيزي در حدود 13 ميليون رأي جابهجا شود البته ناگفته نماند که كساني هم كه به موسوي رأي دادند، انسانهاي سالم و رئوفي بودند كه موسوي را برتر از احمدينژاد ميدانستند.
ولي مسئله اصلي افراد پشت صحنه بودند كه خيانت كردند و بايد پاسخ بدهند و قطعا مردم ايران فراموش كار نيستند و خيانت آنها را فراموش نمي كنند.
آيا اصلاحطلباني که به نوعي در حوادث پس از انتخابات سرمنشا بودند، ميتوانند با اعلان برائت به صحنه سياسي کشور بازگردند؟
در خصوص اعلان برائت، 2 بحث مطرح است؛ اينکه طرف اعلان برائت كند و بخواهد كانديداي رياست جمهوري شود و يا اعلان برائت كنند تا در مسايل سياسي فعال شوند.
*امكان حضور اصلاحطلبان فتنهگر در انتخابات ممكن نيست
قطعا مطرحكنندگان اعلان برائت به گزينه دوم توجه دارند، يعني كساني كه فعاليتهاي سياسياشان بعد از فتنه 88 متوقف شد در صورتي که اعلان برائت كنند، ميتوانند مجدداً فعاليتهاي سياسي داشته باشند ولي اگر قصد كانديد شدن در رياست جمهوري دارند قطعا شوراي نگهبان همچين اجازهاي به آنها نخواهند داد.
زماني اصلاحطلبان ميگفتند جبهه مشاركت "بينالعباسين" است يعني از عباسي عبدي تا عباس دوزداني در آن وجود دارد يعني جبهه گستردهاي است، قطعا شوراي نگهبان رفتار جناحي نخواهد داشت و دقت بيشتري خواهد كرد و به کساني که واقعا لياقت حضور در عرصه سياسي کشور را داشته باشد مجوز خواهد داد همامنطور كه در بحث انتخابات نهم ديديم.
چرا كه سياست نظام جمهوري اسلامي ايران حذب حداكثري و دفع حداقلي است مردم به هر حال پيشينه اصلاحطلبان را اينگونه ميبيند كه آنها در مسير مردم نبودهاند و و با بيگانگان همپياله شدند.
اما سردار تاکنون چهرههاي اصلاحطلب حتي اعلان برائت لساني نيز از فتنه 88 نکردهاند حال چطور داعيه اين را دارند که نظام بايد براي آنها امكان حضور در انتخابات را فراهم كند؟
اينكه چرا اعلان برائت نميكنند به خاطر اين است كه فكر ميكنند با اعلان برائت، مختصر پايگاه خود را نيز از دست خواهند داد.
قطعا كسي كه مارك براندازي برپيشاني آن خورده نبايد توقعي از نظام جمهوري اسلامي ايران داشته باشد و اين در تمام دنيا يك اصل و قاعده است و كسي ميتواند وارد ساختار نظام باشد كه آن را قبول داشته باشد.
آقاي خاتمي زماني به عنوان رئيس قوه مجريه به جاي اينکه دنبال حل مشكلات مردم باشد به فکر رفتن به اين دانشگاه و آن دانشگاه و دادن شعار آزادي بود كه ما در پي آن، فتنه كوچك كوي دانشگاه را داشتيم و بعد از آن فتنه بزرگ 88 را.
امروز در جنگ سوم اقتصادي قرار داريم و اميدواريم با هوشياري دشمن را در اين زمينه هم شكست بدهيم.
تشديد تحريمها در نقطه اوج خود است و در واقع در جنگ اقتصادي به سر ميبريم؛ دشمان در پي آن هستند تا مردم ما به ستوه در آورند و در اينجاست كه مقام معظم رهبري بحث "اقتصاد مقاومتي" را مطرح كرده تا آسيبي به اقتصاد ما نرسد يعني اقتصاد ما بايد توانمند باشد و به دنبال تامين منافع کشورمان از راههاي غيرنفتي باشيم.
گفتگو از: احسان آريا
انتهاي پيام/