به گزارش خبرنگار حوزه سينما
باشگاه خبرنگاران شب گذشته داريوش فرهنگ كارگردان و بازيگر سينما آخرين مهمان برنامه تلويزيوني گفتگوي تنهايي شد.
فرهنگ در ابتداي اين گفتگو با ابراز خوشحالي از آغاز گفتگويي متفاوت و به دور از جنجال و حاشيه اشاره كرد و گفت: اميدوارم باز هم از برنامه هايي از اين قبيل تكرار شود.
اين كارگردان همچنين به پنهاوري هستي و طبيعت اشاره كرد و گفت: خوش به حال كساني كه با گل و گياه و پرنده سرو كار دارند اينها همه پديده ها و نعمتهاي طبيعت هستند كه ما هم عضوي از آن هستيم.
وي ادامه داد: در مقابل اين همه نعمت كه از سوي پروردگار به ما عطا شده است بياموزيم كه چگونه سپاسگذار داشته هايمان باشيم.
گرچه ممكن است با گفتن اين موضوع عده اي بگويند فرهنگ نفسش از جاي گرم ميآيد خود مشكل مالي ندارد و به ديگران توصيه مي كند كه سپاسگذار داشته هايمان باشيم.
اين بازيگر به تصادف خود با جواني موتور سوار اشاره كرد و گفت: خاطرم ميآيد مدتي پيش با پسر جواني با موتور خود به آينه ماشين من برخورد كرد و بي تفاوت كنار من ايستاد و گفت چي ميشه من هم يه دونه از ماشين هاي شما را داشته باشم به او گفتم بيا كنار خيابان با هم صحبت كنيم او نيز پذيرفت وقتي از ماشين خارج شدم به او گفتم چند ساله هستي گفت 20 ساله گفتم جوان من زماني كه هم سن و سال تو بودم همين موتوري كه تو امروز زير پاي خود داشتي نداشتم يعني تو از من جلوتر هستي حال بگو ببينم اگر امروز و در همين لحظه اتوموبيلي همانند من داشتي چه مي كردي نمي دانم چرا جوانان ما امروز اينقدر عجله دارند و مي خواهند با سرعت به همه چيز بدون هيچگونه سعي و تلاش برسند.
فرهنگ در پاسخ به اينكه تنهايي در كجاي زندگي او نقش بسته است گفت: به اعتقاد من بشري كه تنهايي و خلوت نداشته باشد مثل كسي است كه تخيل ندارد تنهايي همانند اين است كه تو از زندگاني مرخصي بگيري و به خودت فكر كني.
وي بيان كرد: در هر مرتبه و جايگاه اجتماعي كه باشيم اين تنهايي برايمان لازم است تمامي سفيران و نمايندگان خداوند در روي زمين نيز در خلوت و تنهايي خود به معناي خلقت و هستي رسيده اند.
اين بازيگر به گرفتاري امروز زندگي اشاره كرد و گفت: اما متاسفانه بشر بقدري درگير مشغله هاي زندگاني كار و كوشش خود براي گذراندن زندگي شده است كه وقت اين خلوت را به خود نمي دهد.
اين كارگردان در پاسخ به اينكه اگر بخواهد در چند كلام هنر را براي خود معنا كند چه ميگويد اظهار داشت: قطع يقين اگر هنر نبود، نظم جهان به هم ميريخت بشر فاقد تخيل ميشد و شعر و شعور از ميان ما رخت بر ميبست.
فرهنگ كه برايش سخت است خود را هنرمند بداند گفت: اگر هنر نبود من احساس طراوت، شور و نشاط نميكردم به نظر من زندگي بدون هنر هيچ معنا و هويتي براي بشر ندارد./م