به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، شاید خیلی از نسل سوم یا چهارمیهای انقلاب تصور کنند مساله ضرورت «ملاحظه
خاص» در برخورد با آقازادگانی که در نظام جمهوری اسلامی مرتکب تخلف میشوند
به بهانه حفظ آبروی انقلاب و انقلابیون از زمان صدارت گروهی خاص مطرح شده
است اما از صدر اسلام تاکنون، نیروهای داعیهدار عدالت به 2 گروه با اهداف
مشترک اما عملکرد متفاوت تقسیم شدند.
هر دو دسته خود را انقلابی و اسلامیست
و عدالتگرا میدانستند اما وقتی پای تخلف همقبیلهای و همگروهی به میان
میآمد پای بعضی میلنگید.
حکایت همان مقوله «پارتی بازی» است که تقریبا
همگی با آن آشنا هستیم. میگویند پایه همه اختلافات و نزاعها در زمان
حکومت امیرالمومنین هم «برابری حقوق» بوده است تا آنجا که عدالت علی(ع)
موجب شد خواص جامعه اسلامی بیش از 5 سال تحمل برابری و برادری غنی و فقیر،
صاحب منصب و بادیهنشین و صحابی و تازه ایمانآورندگان را نداشته باشند.
آنهایی در تاریخ ماندگار شدند که علیوار دست از تعلقات فامیلی و
آشناییهای دور و نزدیک شستند. بعضی که در برابر یک امتحان الهی چنان اسب
نفس را نعل کردند که آوازه ایمانشان هنوز در کوچه کوچههای تاریخ
طنینانداز است.
امثال آیتالله محمدی گیلانی که حکم اعدام 2 پسر مجاهد
(منافق) خود را امضا کرد شاید در تاریخ هم پیدا نشود! پای صحابهای در این
میانه لغزیده است که از زبان پیامبر عظیمالشأن اسلام القاب نیکوی بیبدیل
دریافت کرده بودند پس گمان نکنید این آزمایش سادهای است. آیتالله حسنی،
امام جمعه ارومیه درباره واقعهای مشابه گفته است: «وقتى خبر اعدام رشید –
پسرم - را شنیدم، چون به وظیفه خود عمل کرده بودم هیچ ناراحت نشدم. من
درباره انقلاب با هیچ شخصى ولو پسرم باشد، شوخى ندارم و با هیچ احدى در این
باره عقد اخوتى هم نبستهام. هنوز هم اگر یکى از فرزندانم بر ضدانقلاب و
رهبرى خداى ناکرده فعالیت کند، همان کارى را خواهم کرد که با رشید کردم».
اینها مردان خدا هستند و نمیتوان از همه انتظار داشت بدون مراقبههای
طاقتفرسای جهادی به چنین درجهای از ایمان دست یابند. پس ما نه بیرون گود
میایستیم و ناجوانمردانه کری میخوانیم که چرا پدر مهدی و فائزه دل از
فرزند نمیبرد و دست حمایتش را از پشت فرزندان متخلفش بر نمی دارد و نه
مانند برخی افراد توجیهگر دم از «قصه نوح و پسرش» میزنیم! اما چرا
نمیتوان هر صاحب منصبی که فرزندی متخلف به جامعه تحویل داده را «نوح»
بخوانیم؟ قطعا یکی از ابتلائات الهی «فرزند ناخلف» است همان طور که خداوند
متعال در قرآن کریم میفرماید:
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهًْ (انفال/2)؛ و بدانيد که اموال و اولاد شما وسيله آزمايشند.
إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهًْ (تغابن / 15)؛ جز اين نيست که اموال و اولاد شما وسيله آزمايشند.
موفقیت در مواجهه با آزمایش الهی بر افتخار و درجه دنیوی و اخروی افراد
میافزاید، برخلاف آن که بر حقیقت سرپوش میگذارد تا به ظاهر آبروی خود را
بازیابد اما غافل است از اینکه قدم گذاشتن در مسیر ضدعدل و ضدحق خود اسباب
سقوط و بیآبرویی بیشتر و پرصداتر وی را فراهم میسازد.
پس هر که فرزندش خلاف جاده حق قدم برداشت «نوح» نیست و آبرویی از این
ورطه نصیبش نخواهد شد. آنها که از کودکی تخم اشرافیگری و تبعیض در دل
هدیههای معصوم الهی کاشتهاند امروز نیز نباید انتظار داشته باشند
فرزندانی عدالتخواه و مردمی نصیبشان شود.
اوضاع حتی از خودبرتربینی خونی هم بالاتر رفته است تا آنجا که منسوبین
بعضی خانوادههای مسؤولان نظام هم خود را تافتهای ارزشمند و جدابافته
میبینند! دوستی میگفت عروس و نوه یکی از تکیهگاههای نظام، ماموران
امنیتی که به وظیفهشان عمل میکردند را خطاب قرار داده بودند و میگفتند:
«ما به قدرت بزودی برمیگردیم و پدر شما را در میآوریم!» یا جایی دیگر
مردم را تهییج کرده و بیعرضه خطاب میکردند با این مضمون که «ایستادهاید و
نگاه میکنید راه خانواده حاج آقا را سد میکنند فلان بیسارها!»
از صحنه پاره کردن نامه روستاییان ساکن در اطراف ویلای حاج آقا به
بهانه اینکه به «فلانی» رای دادهاند میگذریم. این حکایتهای نخ نما شده
دیگر در گوشه و کنار مملکتی که 9 دی، ملت در میانه خشم و شرم سند باغ
پستهاش را باطل کردند، تکرار نخواهد شد؛ اگر جراتی برای تکرارش باشد هم
قطعا عاقبت خوشی برای مسببینش متصور نخواهد بود.
آن که مقابل خطاهای کوچک و
خودبرتربینیهای مقطعی در مدارس خصوصی که به صورت شخصی و همچون ملک پدری
اداره میشدند، پیدرپی چشم ببندد و از «قلدر» و «بیقانون» خوانده شدن
بستگانش لذت میبرد «نوح» و «لوط» که نیست هیچ با ارفاق در تیم تاریخی آنها
جای خواهد گرفت که وارثشان را نصیحت میکردند از «زیادهروی در ظلم»
اجتناب کنند! پارسایان وقتی خبر سوءاستفاده منتسبینشان از بیتالمال به
گوششان میرسد برآشفته میشوند نه اینکه «توجیه» را دستوری کرده و خبررسان
را «توبیخ» کنند.
فائزه و مهدی قابل کنترل بودند اگر پارهای از اوقات از
پدر «نه» میشنیدند. «بزنگاه انتشار پیام فرح دیبا در روزنامه زن» در حالی
که دختر آقاي رفسنجاني با افتخار در مقابل اعتراضات به حق مردمی و رئیس
دستگاه قضا از پدر و جایگاه وی خرج میتراشيد، هنگامه کنترل فرزند بود.
پرتگاه مهدی به دره بیقانونی آنجا بود که مقابل وزیر وقت اطلاعات جمهوری
اسلامی و کمیته تفحص مجلس ایستاد و اجازه کوبیدن مهر «مختومه» بر تخلف را
دریافت کرد. سکوت در برابر آن که با خشم در خیابانهای تهران میدود و حق
«خلافت پدر» را طلب میکند یعنی ظلم!
ایستادگی نکردن در برابر توهمی که
نادانسته به نام قدرت، شیطان در ذهن دختر و پسر و نوه و عروس شما میکارد
حکایت از ضعیف البنیه بودن ایمان خانوادگی دارد، چه بسا که پای خیلی از
ضروریات دیگر این زندگی هم بلنگد! بازنگری برای جلوگیری از هلاکت اخروی
ضروری نیست؟! بحمدالله خبر عفو و آزادی 130 نفر از متهمان امنیتی نیز در
ایام عید سعید فطر کام ملتی را که در انتظار خالی شدن زندان برای نزول
اجلال متخلف کذایی بودند، شیرین کرد.
موانع یکی بعد از دیگری بر طرف
میشوند و ملت مشتاقانه منتظر پایان پرونده «فائزه گیت» به سر میبرند. گاه
در حالی که به صحنه ابتلای دنیوی دیگران خیره شدهایم جمعی دیگر نیز در
حال مشاهده نحوه خروج ما از میدان آزمایش حقخواهی هستند. محمدی گیلانی،
حسنی و خمینی کبیر سربلند از آزمایش الهی بیرون آمدند و همچون نوح مقابل
قضای الهی تسلیم شدند. سنگ عدالت را به سینه زدن افتخاری بس بزرگ در نظام
اسلامی است، حال هر که مدعی است پای در میدان بگذارد و آینده نظام اسلامی
را با مهر عدالتورزی به کام همه شیرین کند.
قطعا قاضیالقضات که از جانب
حق تعالی با یک واسطه منصوب در جایگاه عدل است بیش از همه مسؤول است.
یدالناس همچون یدالله پشت حکم تو است مجری عدالت! خواسته ما یک چیز است:
تساوی قانونی، عدالت همگانی! حقالناس را برای رضایت صاحب اصلی حق بستانید
چرا که قطعا تسویه دنیوی حق، لطفی به متخلف هم محسوب میشود!
منبع:وطن امروز
علی(ع) کجا این ... ها کجا