به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، از مهمترین عوامل شکست نیروهای دریایی در نبردها، عدم وجود پشتیبانی هوایی
از واحدها یا ناکافی بودن آن بوده است. مهمترین انواع هواگرد(aircraft)
شامل هواپیما و بالگرد هم در دفاع و هم در تهاجم، چهره جنگ های دریایی را
دستخوش تغییرات فراوانی کرده اند. پشتیبانی هوایی شامل بکارگیری توان
هواگردهای شناسایی اپتیکی(بصری) و الکترونیکی، تهاجمی، ترابری، جنگ
الکترونیک و رادار پرنده در یک عملیات دریایی است. عملیات های دریایی شامل
مأموریت های آبی-خاکی نیز می شود که کاربرد وسائل هوایی ترابری در اینجا
بیشتر است.
به همین دلیل پس از ورود هواپیماها به عرصه جنگ های
دریایی، نیروهای دریایی بزرگ به فکر ساخت ناوهای حامل هواپیما افتادند. این
گونه کشتی ها در هر دو جنگ جهانی حضور داشتند خصوصاً در جنگ دوم جهانی این
ناوها در نبردهای سرنوشت ساز، نقش کلیدی داشتند.
پس از این جنگ و
با گسترش کاربری بالگردها در محیط های دریایی، هم در ناوهای هواپیمابر و هم
در ناوهای چند منظوره مخصوص عملیات آبی-خاکی بالگردها به طور گسترده وارد
خدمت شدند و حتی ناوهای حامل کوچکتر و در نتیجه ارزان تر و پرتعدادتر برای
بکارگیری بالگردها و هواپیماهای عمودپرواز ساخته شدند.
ناوهای
هواپیمابر در مجموع به عنوان بزرگترین و پیچیده ترین یگان های سطحی محسوب
می شوند و قدرت نظامی و دریایی کشورهای دارنده این ناوها چند پله بالاتر از
سایرین قرار می گیرد. از این رو صنایع دریایی با بهره گیری از آخرین
فناوری ها حتی با وجود اوضاع بد اقتصادی جهان همچنان طرح ناوهای حامل
هواگرد را دنبال می کنند.
ناو فرانسوی شارل دوگل و در زمینه تصویر، ناو آمریکایی آبراهام لینکلن(از رده نیمیتز) در
واقع با توجه به نقش بی نظیر تسلط بر دریاها در تسلط بر جهانی که بیش از
90 درصد تجارت آن از طریق آب به انجام می رسد، کشورهایی که مرزهای دریایی
وسیعی دارند، علاوه بر کاربری این وسائل در امنیت نظامی برای برقراری امنیت
خطوط تجاری خود نیز به این ناوهای حامل به عنوان یک پایگاه متحرک نیاز
دارند. امنیتی که با موشک های بالستیک اتمی موجود در زیردریایی های بزرگ
قابل تأمین نیست.
کشورمان ایران که هم در شمال، مرز دریایی بزرگ و
هم در جنوب مرز دریایی بسیار طولانی دارد و از طرفی دو منطقه ناامن و بسیار
مهم در جریان اقتصاد دریایی جهان یعنی تنگه باب المندب و تنگه مالاگا در
فاصله نچندان دور از آن قرار دارد برای ایجاد یک اقتصاد دریایی مطمئن
نیازمند ایجاد نیروی دریایی راهبردی است.
تا امروز برقراری امنیت
خطوط کشتیرانی تجاری توسط نیروی دریایی ارتش توسط ناوشکن(ناوهای محافظ) با
همراهی یک ناو پشتیبانی متوسط یا بزرگ صورت گرفته است که هر چند در برابر
دزدان دریایی کارآمد و مؤثر نشان داده اما با ورود دزدان اصلی به صحنه،
نیاز به پشتیبانی هوایی به کمک ناوهای حامل هواگردها رنگ و بوی جدی به خود
خواهد گرفت. زیرا به جز ناوشکن(ناو محافظ) جماران سایر ناوهای جنگی ایران
قابلیت حمل بالگرد نداشته و در بین ناوهای پشتیبانی هم چهار ناو از رده
هنگام و یک ناو بزرگ ترابری خارک قابلیت حمل بالگرد دارند.
هواپیماهای
قابل بکارگیری در این ناوها نیز محدود به پهپادهای شناسایی بوده و زیرساخت
های موجود برای بکارگیری عملیاتی و دراز مدت پهپادهای رزمی در این ناوها
کافی نیست.
ناو ویرات هند بنابراین
نیروی دریایی کشورمان برای رسیدن به حد مطلوب به عنوان یک "نیروی راهبردی"
به ناوهای حامل هواگرد نیز احتیاج دارد. با توجه به اینکه تأمین این رده
از شناورها از خارج از کشور ناممکن و یا بسیار دشوار خواهد بود، اتکا به
توان داخلی در طراحی، ساخت و توسعه این شناورها منطقی به نظر می رسد.
در
این گزارش به معرفی چند رده از ناوهای حامل هواگرد از نظر ابعاد، اوزان،
سامانه های رانش، هواگردهای محمول و زیرسامانه های مهم دیگر پرداخته و در
ادامه وضعیت صنایع دریایی کشورمان در زمینه ساخت کشتی ها غول پیکر نزدیک به
ناوهای حامل هواگرد و تولید زیرسامانه های دفاعی ناوهای نظامی را بررسی می
کنیم.
کشورهای دارنده ناوهواپیمابر و برخی از مشخصات ناوها از
برخی ناوهای مطرح شده در جدول فوق که در آینده وارد خدمت خواهند شد بیش از
یک فروند سفارش داده شده یا در حال ساخت است. ناوهای کوچکتر تنها قابلیت
حمل هواپیماهای عمود/کوتاه برخاست(V/STOL) را دارند و ناوهای بزرگتر با
استفاده از منجنیق(کاتاپولت) به عنوان شتاب دهنده یا عرشه شیبدار،
هواپیماهای معمولی را به پرواز در می آورند.
ناو ناروبت تایلند در بالای تصویر و کیتی هاوک آمریکا در
بین ناوهای هواپیمابر، کلاس نیمیتز آمریکا پرتعدادترین است که شامل 10 ناو
با تناژ 100هزار تا 104هزار تن ولی با طول یکسان هستند. آخرین فروند از
این رده در سال 2009 وارد خدمت شده است.
برخی از ناوهای معرفی شده
قبلآً متعلق به کشور دیگری بوده و به کشور دوم فروخته یا اهدا شده و سپس
بازسازی و بهسازی شده اند از جمله ناو کشور چین، یکی از ناوهای هند و ناو
برزیل از مهمترین مثال های این رویکرد هستند. این ناوها دارای یک عرشه برای
نشست و برخاست و چند طبقه در زیر آن برای فعالیت های مختلف هستند از جمله
فضای نگهداری هواگردها، کارگاه های تعمیرات و آزمایش هواگردها، انبارهای
سوخت، تسلیحات و قطعات یدکی هواگردها و محل اسکان خدمه چند صد تا چند هزار
نفری خود و همچنین فضای مربوط به پیشرانه ناو.
بخش های داخلی یک ناو هواپیمابر بزرگ پیشرانه
این ناوها از دو نوع اتمی یا دیزلی است. نوع اتمی دارای مزیت های بسیاری
است که در گزارش حرکت نفتکشهای ایرانی با اورانیوم 50 درصد به برخی از
آنها پرداخته ایم. اما مهمترین مزیت این پیشرانه ها برای یک ناو نظامی،
افزایش مدت زمان عملیات و دریانوردی طولانی توسط کشتی است.
به عنوان
مثال نسل های اول این پیشرانه های اتمی بیش از 10 سال و نسل های جدید بیش
از 25 تا 30 سال می توانند بدون سوختگیری حرکت کنند که این افزایش مدت
آماده به کار بودن راکتور و بی نیاز شدن از سوختگیری که خود فرایند بسیار
زمانبری در حد چند سال بوده ارزش عملیاتی این یگان های سطحی را برای نیروی
دارنده بیشتر می کند.
ناو ایتالیایی کاوور در
کنار این مزیت ها، ناوهای با پیشرانه اتمی، گرانتر و پیچیده تر نیز هستند و
در صورت مورد تهاجم قرار گرفتن، آسیب دیدن راکتور خود نقطه ضعفی برای ناو
محسوب می شود. بیشتر ناوهای حامل هواگرد از پیشرانه معمولی دیزلی برخوردار
هستند که هر چند سرعت ایجاد توانآنها از موتورهای توربینی ناوشکن ها کمتر
است اما با مصرف سوخت کمتر برای طی مسافت های طولانی گزینه مناسب تری
خواهند بود.
ناوهای حامل هواگرد، به رادارهای مراقبت هوایی و رادار و
سایر تجهیزات ناوبری برای کمک فرود هواگردها در تمام شرایط آب و هوایی، به
سلاح های پدافند هوایی کوتاه برد توپخانه ای با نواخت تیر بالا و موشک های
کوتاه برد عمدتاً حرارتی و برخی نیز به موشک های سطح به هوای میانبرد
راداری مجهز هستند.
عمده ناوهای حامل بالگرد در واقع ناوهای
آبی-خاکی چند منظوره هستند. در اینجا مواردی که قابلیت حمل تعداد بیشتری
بالگرد یا هواپیماهای عمود پرواز را دارند انتخاب و معرفی کرده ایم.
برخی از ناوهای حامل بالگرد و چند منظوره همانطور
که در جول فوق مشاهده می شود ناوهای چند منظوره و حامل بالگرد همگی از
پیشرانه معمولی دیزلی برخوردارند. این امر به ساده تر، ارزانتر شدن آنها
انجامیده ولی مدوامت کمتر در دریا را به دنبال دارد. بسیاری از ناوهای
معرفی شده اولین فروند از یک رده(کلاس) هستند و به دلایل مختلف بسیار بیشتر
از ناوهای هواپیمابر به تولید رسیده اند و کشورهای دریایی کوچکتر نیز از
آنها استفاده می کنند.
ناو کلاس تاوارا این
ناوها نیز از طبقات مختلفی زیر عرشه با کاربری های مشابه ناوهای هواپیمابر
برخوردار بوده و سامانه های مراقبت و دفاعی آنها نیز مشابه آنها است.
البته در ناوهای چند منظوره فضاهایی برای حمل نفرات و تجهیزات زمینی،
خودروهای عادی و زرهی نیز وجود داشته و در نتیجه ظرفیت حمل هواگرد در آنها
محدود است مانند ناو سن آنتونیو.
تا اواسط دهه 1370 در کشورمان هیچ
طرحی برای تولید ناوهای نظامی بزرگ وجود نداشت. اولین برنامه در این زمینه
ناو جماران به عنوان اولین محصول پروژه موج بود که تاریخچه طراحی و ساخت آن
را در گزارش های «
بنا شد ز فولاد ناوي بلند» و «
اکنون جماران ايران در همه دنيا ديده مي شود» به آن پرداخته بودیم.
آیا ایران این بار هم می تواند؟در
اینجا با اشاره ای گذرا به زیرسامانه های ساخت داخل ناوهای نظامی به نمونه
های کشتی های غول پیکر ساخته شده در کشور می پردازیم تا با معرفی توان
متخصصان صنعت دریایی کشور در ساخت این رده از شناورها در واقع فاصله
کشورمان تا ساخت یک ناو حامل هواگرد بررسی شود.
نکته ای که ذکر آن
لازم به نظر می رسد این است که در روند تولید یک محصول، اولویت با تهیه
تجهیزات از سازندگان مربوطه در اقصی نقاط دنیا در صورت عدم وجود تولید
داخلی است زیرا برای تولید هر سامانه و زیرسامانه ای باید تمام هزینه های
مربوط به مطالعات، تحقیقات، طراحی، نمونه سازی، آزمایش، رفع ایرادات و
طراحی و آزمایش مجدد و در نهایت تولید انبوه را پرداخت.
با توجه به
تحریم های شدید علیه کشورمان و از طرفی لزوم تأمین نیاز به محصولات مختلف،
اقدام برای قطع یا کاهش وابستگی در این محصولات ضروری شده و پرداخت هزینه
های فوق منطقی می شود. از اینرو بررسی توان داخلی در تولید بخش های مختلف
یک ناو حامل هواگرد را مد نظر قرار داده ایم.
انواع تجهیزات مورد
استفاده در یک شکتی جنگی مانند رادارهای مراقبت هوایی با بردها و قابلیت
های مختلف و توانایی شناسایی اهداف با سطح مقطع راداری(RCS)کم، رادارهای
سطحی، تجهیزات هدفیابی و هدفگیری اپتیکی و حرارتی دوربرد، سامانه های کنترل
آتش، سامانه های هشدار دهنده راداری و لیزری، تجهیزات مخابراتی مجهز به
قابلیت های جنگ الکترونیک، توپ های پدافند هوایی کوتاه برد دریایی(البته نه
از نوع چند لوله چرخان) با قابلیت درگیر شدن با موشکها، موشک های دوش
پرتاب حرارتی و میانبرد راداری، سامانه های جنگ الکترونیک، انواع فریب
دهنده های راداری و حرارتی، سامان ههای مدیریت صحنه نبرد، انواع سامانه های
مخابراتی و شناسایی زیرآبی و تجهیزات الکترونیکی و دیجیتال نمایش و رایانه
های پرقدرت در کشور ساخته شده و روی شناورهای مختلف به کارگیری شده اند که
بارزترین نمونه های آن ناوهای رزمی رده موج و سینا ساخت ایران، ناوهای
رزمی رده الوند که پیش از انقلاب خریداری شده بودند، ناو دگرگون شده نقدی و
ناو پشتیبانی غول پیکر خارک قابل رؤیت است.
ناوشکن(ناو محافظ) جماران ساخت ایران به
علاوه کار ساخت نسل جدیدی از رادارها با فناوری آرایه فازی، سامانه های
جنگ الکترونیک جدید و همچنین سامانه پدافند هوایی کوتاه برد موشکی برای
شناورهای نظامی کشورمان در حال پیگیری است.
بنابراین در زمینه زیرسامانه های دفاعی مورد نیاز برای یک ناو تقریباً همه موارد مورد نیاز با فناوری های بومی در دسترس است.
در
زمینه تجهیزات نگهداری و تعمیر هواگردها، سوابق کشورمان پس از انقلاب
اسلامی به نوعی در دنیا منحصر به فرد تلقی می شود زیرا در دل تحریم ها، نه
تنها کار تعمیرات سبک و سنگین هواگردهای نظامی در کشور انجام می شود بلکه
بسیاری از قطعات، زیرسامانه ها و تسلیحات مورد نیاز برای آنها نیز در کشور
به تولید رسیده است. بنابراین امکان پشتیبانی فنی از هواگردها در ناوهای
حامل هواگرد نیز برای کشورمان به راحتی قابل ایجاد است.
البته تولید
هواگرد کامل در کشورمان تاکنون محدودیت هایی داشته و هر چند هواپیمای
سرنشین دار رزمی قابل به کارگیری روی ناوها در ایران موجود نیست اما در
زمینه پهپادهای رزمی و همچنین بالگردها وضعیت خوبی وجود دارد به طوریکه
علاوه بر پهپاد رزمی کرار که تولید شده، دست کم دو نوع بالگرد نیز در مراحل
تولید قرار دارند که یکی از نوع تهاجمی بر اساس بالگرد کبرا و دیگری از
نوع ترابری است که در گزارش مستقلی به این بالگرد ترابری خواهیم پرداخت.
صنعت
دفاعی کشورمان در زمنیه پهپادهای شناسایی، امروز به حد بلوغ رسیده و انواع
این پرنده های بدون سرنشین با برد، سقف پرواز و مداومت پروازی های مختلف
با قابلیت فعالیت در شب و روز، امکان استفاده به عنوان سکوی دیده بانی
هوایی برای هدفگیری و اصلاح آتش و البته با سطح مقطع راداری بسیار پائین
ساخته و به کار گرفته شده اند که سوابق پروازی آنها روی ناوهای جنگی آمریکا
بارها نمایش داده شده است.
ساخت پیشرانه اتمی برای کشتی ها در
کشورمان دارای سابقه ای نیست ولی تلاش های گستره ای در کشور برای ساخت
پیشرانه های دیزلی دریایی صورت گرفته که نمونه هایی از آن نیز به تولید
رسیده است. هر چند این نمونه ها از نظر توان تولیدی با موتورهای بزرگ
ناوهای حامل هواگرد قابل مقایسه نیستند اما نشان دهنده وجود دانش طراحی این
نوع پیشران هستند بنابراین در صورت عدم تأمین و خرید موتورهای دریایی از
سازندگان خارج نیاز به تولید موتورهای دیزل شناورهای بزرگ نیاز نیست کار از
ابتدا آغاز شود و تجربیات ارزنده ای در این زمینه در کشور موجود است.
بعلاوه
توان متخصصان کشورمان در تعمیر موتورهای دریایی بسیار بالا بوده و حتی
برای کشتی های غیرنظامی سفارش ها و مراجعات کشتی های خارجی نیز در کارنامه
صنعت دریایی کشورمان وجود دارد و یکی از منابع درآمدی سالیانه این صنعت
محسوب می شود.
اما کشتی اقیانوس پیمای رده ایران-اراک و نفتکش های
رده افراماکس دو محصول صنعت دریایی کشورمان در عرصه کشتی های غول پیکر
هستند که می توانند گام بزرگی در رسیدن به توان طراحی و تولید ناوهای متوسط
و بزرگ حامل هواگرد باشند. کشتی های کانتینربر و اقیانوس پیمای رده
ایران-اراک به عنوان بزرگترین کشتی ایرانی در سال 1388 به بهره برداری
رسید. این کشتی 185 متر طول، 30 متر عرض، 18 متر ارتفاع دارد. جرم آن بدون
بار بیش از 7هزار تن بوده و توانایی حمل 30هزار تن بار معادل 2200 کانتیر
را دارد. بنابراین بیشینه جرم این کشتی دست کم 37هزار تن است.
کشتی کانتینربر ایران-اراک موتور
این کشتی بالغ بر 16هزار و 700 کیلووات معادل 22386 اسب بخار توان داشته و
این کشتی را به سرعت بیشینه 39.78 کیلومتر بر ساعت می رساند. ایران-اراک
قادر است به مدت 25 روز بدون وقفه به دریانوردی بپردازد که در صورت حرکت با
دوسوم سرعت نهایی به برد بیش از 15900 کیلومتر می رسد. هزینه ساخت هر
فروند از این کشتی در سال بهره برداری آن حدود 32 میلیون دلار اعلام شده
بود.
مقایسه مشخصات ایران-اراک با ناوهای معرفی شده در جدول های فوق
این نتیجه را حاصل می کند که این کشتی از نظر ابعاد هم رده نمونه های کوچک
این ناوها است هر چند که سرعت کمتر ولی تناژ بالاتری دارد.
با
اختصاص بخشی از فضای بسیار زیاد این کشتی برای حمل سوخت بیشتر، برد عملیاتی
این کشتی نیز بیشتر شده و برای مأموریت های فرامنطقه ای فعلی نیروی دریایی
قابل اتکا خواهد بود.
طی هفته های گذشته بزرگترین کشتی ساخت
کشورمان که یک نفتکش از رده افراماکس است به آب انداخته شد. برنامه ساخت 4
نفتکش افراماکس که در رده چهارم از نظر حجم بار در بین نفتکش ها قرار می
گیرند به سفارش کشور ونزوئلا و در اردیبهشت سال 1389 وارد مرحله عملی شد.
پس از گذشت حدود 2 سال اولین فروند از آنها به مراحل نهایی ساخت رسیده و
برای آزمایشات دریایی آماده می شود.
این نفتکش که در طراحی و ساخت
اولین فروند آن متخصصان کره جنوبی حضور داشته اند، 250 متر طول، 44 متر
عرض، 21 متر ارتفاع، و آبخور 14.8 متری دارد. این کشتی که مساحت عرشه آن
حدوداً 2.5 برابر یک زمین فوتبال است قابلیت حمل 113هزار تن نفت معدل
750هزار بشکه را داشته بیشینه سرعت آن 29.6 کیلومتر بر ساعت است که به
واسطه موتوری با توان 15هزار و 820 کیلووات معادل 21206 اسب بخار حاصل می
شود.
نفتکش سوروکایما از رده افرامکس ساخت ایران با
توجه به اینکه نفتکش افراماکس ایرانی 35.1 درصد در طول و 46.67 درصد در
عرض بزرگتر از کشتی ایران-اراک است باید گفت ساخت کشتی در این ابعاد در
کشور بی سابقه در حالیکه زمان بندی تولید و کیفیت آن مطابق با استانداردهای
دنیا و تحت نظارت پیمانکار کره ای برای کسب تجارب آنها بوده است. مسئله ای
که با توجه وجود کارفرمای خارجی که دسترسی به کشتی های چینی، کره ای یا
اروپایی داشته بیشتر ارزش خود را نشان می دهد.
نفتکش غول پیکر ایرانی در مرحله ساخت نکته
قابل توجه دیگر تأمین 60 تا 70 درصد از مواد و قطعات به کار رفته در ساخت
اولین فروند از این نفتکش ها از تولیدکنندگان داخلی است که گام مهمی در
حمایت از صنایع داخلی به عنوان پیمانکاران فرعی این پروژه است.
قیمت
هر فروند از این نفتکش ها 57 میلیون یورو و ارزش کل مواد و قطعات این
نفتکش بالغ بر 15 میلیون یورو عنوان شده است. هم اکنون دومین فروند از این
کشتی ها هم در حال ساخت است که با توجه به افزایش تجربه سازندگان آن، در
زمان کمتری ساخته خواهد شد.
از نظر ابعاد کشتی های نفتکش افراماکس
ایرانی منطبق با ناوهای هواپیمابر متوسط رو به بالا هستند هر چند که از نظر
تناژ با سنگین ترین رده آنها برابری می کنند. به دلیل ماهیت مأموریت این
کشتی ها، رسیدن به سرعت های بالا در طراحی آنها مد نظر نبوده است و از
اینرو اختلاف زیادی با متوسط سرعت ناوهای هواپیمابر معرفی شده دارد.
البته
بدیهی است هر یک از این کشتی های بزرگ ایرانی برای تبدیل به ناو حامل
هواگرد باید دستخوش تغییرات زیادی شود از جمله طراحی و جانمایی مجدد سازه
روی عرشه، طراحی طبقات داخلی برای نیازهای مطرح شده ناوهای حامل، تغییر
زیرسامانه های مکانیکی و برقی متناسب با اطمینان و بقاپذیری مورد نیاز یک
ناو نظامی و ... . بنابراین منظور از ارائه اطلاعات این دو کشتی همانطور که
پیشتر گفته شد اثبات وجود توانایی عملی در ساخت سازه و بدنه ناوهای حامل
هواگرد است.
ترکیب این توانمندی تولید با سامانه های مأموریتی
ناوهای حامل هواگرد و همچنین سامانه های دفاعی و تأمین هواگردهای لازم از
داخل کشور در مجموع صنعت دریایی ایران را دارای توان بالقوه مناسبی برای
طراحی و ساخت ناوهای حامل هواگرد در رده های کوچک تا متوسط رو به بالا نشان
می دهد هر چند که بحث تأمین یا ساخت پیشرانه مناسب چالش مهمی در این عرصه
خواهد بود. چالشی که بعید است بر اراده و علم متخصصان بومی غلبه کند.