به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، هنوز چند روزی از 26 ژانویه
2011 نگذشته بود که الجزیره، العربیه و بی بی سی با تهیه گزارش هایی هدف
دار اوضاع سوریه را بحرانی توصیف کردند. آنها در خط خبری خود مدعی شده
بودند که مردم سوریه بدنبال تحولات منطقه، قیام کرده و خواهان سرنگونی بشار
اسد هستند.
استکبار
جهانی بدرستی تشخیص داده بودند که رسانه های سوریه در جنگ نرم قدرت مقابله
با هجمه های تبلیغاتی را ندارد. به دنبال این استدلال تنها جرقه ای کافی
بود تا جنگ علیه سوریه آغاز شود.
رسانه
ها نام برده ماموریت داشتند تا در قدم نخست افکار عمومی سوریه، در قدم دوم
افکار منطقه و در قدم سوم افکار نظام بین الملل را متقاعد کند که حکومت
بشار همانند حکومت مبارک و قذاقی محکوم به سرنگونی است ولی برای تحقق
خواسته خود نیاز به آتش تهیه داشتند. آتشی که شورشیان سوری مجری آن بودند.
این پروژه از دو بخش تشکیل شده بود.
پروژه اول:
پس
از اینکه بیداری اسلامی در کشورهای مستعمره آمریکا و اسرائیل شوک بزرگی به
نظام استکبار وارد کرد، کاخ سفید "طرح کوچه فرعی در بیداری اسلامی" را
آغار کرد. این کوچه باید در سوریه زده می شد زیرا هم به پای مقاومت ایستاده
بود و هم دشمن در صورت سرنگونی بشار تلخی از دست دادن هم پیمانان خود را
با ضربه زدن به ایران التیام می داد.
پروژه
شبیه سازی باید به سبک انقلاب های منطقه اجرا می شد تا طبیعی جلوه کند به
همین خاطر شورشیان در روزهای آغازین در لباس مردم به کف خیابان ها آمدند و
خواهان سرنگونی بشار شدند. با شروع اعتراضات چند صد نفری در شهرهای لاذقیه،
درعا و حمص خوراک خبری در اختیار بی بی سی و الجزیره قرار گرفت تا در خطی
هماهنگ از بیداری مردم سوریه و تلاش آنها برای سرنگونی بشار اسد تابویی
درست کند و بر سر نظام بشار بکوبند.
هدف
از این مانور تبلیغاتی این بود که قدم اول- همراه کردن مردم سوریه با
شورشیان-، به نتیجه برسد اما مردم سوریه که از حکومت بشار راضی بودند در
پازل دشمن بازی نکردند و این کار سبب شد تا پروژه "تهدید" اجرایی شود.
در
روزهایی که الجزیره در خط مقدم جنگ برای سرنگونی بشار می جنگید شورشیان
سوری به اعتراف خودشان برای ترساندن موافقان بشار، دست به ذبح برخی از
عناصر فعال دانشجویی زدند. یکی از مسئولان رسانه ای کشور که بنا بر درخواست
سوریه برای آموزش نیروهای خبری سوریه به این کشور رفته بود وقتی شنیده بود
که شورشیان سوری بدن های مثله شده چهار دانشجوی سوری را در برابر کاخ
ریاست جمهوری رها کرده بودند با حالت اعتراضی به آنها می گوید که چرا این
جنایت را رسانه ای نکردید؟ چرا عکس های این افراد را در اختیار رسانه
هایتان قرار ندادید تا دنیا از نیت دشمنانتان باخبر شود؟
پروژه دوم:
وقتی
تجمعات به ظاهر مردمی در کف خیابان های سوریه به نتیجه نرسید از مرزهای
ترکیه سلاح های نظامی در اختیار شورشیان قرار گرفت تا طرح کشته سازی پایانی
بر حکومت 12 ساله بشار باشد. کاخ سفید از این جهت خطر اجرای مسلح کردن
شورشیان را پذیرفت که از یک طرف با قدرت رسانه ای خود دنیا را متقاعد کند
که حکومت سوریه برای بقا، معترضین را می کشد در نتیجه بشار باید برود و از
طرف دیگر با نابسامانی در شهرهای سوریه مردم را نسبت به حکومت بشار دلسرد و
معترض سازد.
با شروع
پروژه دوم نقش الجزیره و بی بی سی پر رنگ تر شد زیرا این دو رسانه باید این
جمله را در اذهان مردم جا می انداختند که بشار برای حفظ قدرت در حال کشتار
مردمش است. رسانه های غرب با پوشش گسترده و مخابره لحظه به لحظه اتفاقات
سوریه، دائما ذهن مخاطب را به این سمت هدایت می کردند که سوریه همانند لیبی
برای حفظ قدرت به مردم خود هم رحم نمی کند.
با
وجود اینکه بخش عمده ای از درگیری ها در دو شهر درعا و حمص بود رسانه های
غربی در مانور خبری خود مخاطب را به نقطه ای می بردند که احساس کند تمام
سوریه جنگ است.
طبق
قاعده جنگ شهری امکان کشته شدن مردم بی گناه بسیار بالا است و چون آمریکایی
ها به واسطه تجاوزهای فراوان به کشورهای منطقه به این اصول واقف شده بودند
از شورشیان خواستند که طرح را آغاز کنند. طبیعی است که پاسخ تیر را باید
با تیر داد اما چون قدرت رسانه ای در اختیار غرب بود تمام کاسه ها سر بشار
شکسته شد.
اما با تمام
قدرت رسانه ای دشمن و ضعف سوریه در جنگ رسانه ای، رسانه های غربی نه تنها
نتوانستند ارتش و مردم سوریه را علیه حکومت بشار متحد کنند بلکه با وتوی
روسیه و چین در رابطه با قطع نامه های ضد سوری، در عرصه بین المللی هم شکست
خوردند.
البته بی
انصافی است که بگوییم تلاش رسانه ای غرب بی فایده بوده است زیرا هجمه های
تبلیغاتیشان در جان اپوزسیون نظام ایران نشست. آنهایی که در دانشگاه های
ایالت متحده آمریکا تنها ژست روشنفکری را یاد گرفته بودند، اسم رمز مخالفت
با نظام را تغییر دادند. «سوریه» شده بود اسم رمز جریان به اصطلاح
اپوزیسیون، صغری و کبریشان هم این شده بود که مگر مردم سوریه برای دفاع از
حقوقشان قیام نکرده اند. مگر بشار مستبد نیست و مردمش را نمی کشد. با همین
صغری و کبری ها نتیجه می گرفتند که چون جمهوری اسلامی از بشار اسد حمایت می
کند، به خاطر همین روحیه استبدادی این نظام است.
اسم
رمز که توسط ضد انقلاب های فراری تغییر کرد برخی از دوستان که عادت دارند
در پازل دشمن بازی کنند برای زدن این تیتر که "اسد سقوط کرد" به ثاینه ها
خیره شده بودند. نگاهشان این احتمال را در ذهن ایجاد کرد که می شود از دل
جمهوری اسلامی و از عمق رکن چهارم دموکراسی، بدل به ستون پنجم دشمن شد.
مشکل
اینجا است که نمی دانیم چگونه باید به آدم هایی که در نظام جمهوری اسلامی
ایران نفس می کشند اما با قلم و زبانشان به نظام سلطه حال می دهند، حالی
کنیم که اینها با سوریه مشکلی ندارند. اگر همین امروز بشار اسد بیانیه بدهد
و سوریه را از حلقه ی مقاومت خارج کند بی بی سی نمی گذارد به 1 ساعت هم
بکشد ، سوریه را آزاد ترین کشور خاورمیانه و بشار اسد را دموکرات ترین
سیاست مدار عرب اعلام خواهد کرد. مشکل اینها با مقاومت است. اینها با اسلام
ناب محمدی مشکل دارند ...
نه
اینکه اسلام ناب محمدی در سوریه برقرار باشد نه در ایرانش هم برقرار نیست
چه برسد به سوریه اما آرمان انقلاب اسلامی و بازوی توانمدش مقاومت اسلامی
برقراری حکومت جهانی مهدویست.
از
همین روی امام خامنه ای نیز اعلام میدارند تا روزی که سوریه و حکومت آن
بر محور ِ حمایت از خط مقاومت حرکت کنند، حمایت جمهوری اسلامی ایران را نیز
خواهند داشت و هرگاه از این کار پشیمان شوند و بخواهند به آغوش سست ِ
استکبار پناه ببرند، دیگر نمیتوانند روی کمک جمهوری اسلامی ایران، حسابی
باز کنند. حال آزادند میتوانند اوضاع منطقه را بررسی کنند و با هر منطقی
که در دنیا رایج است بین حمایت استکبار و در نهایت، زندگی قفسی یا حمایت
ایران اسلامی و زندگی با عزت چون حزب الله انتخاب کنند