من بسيار خجالتي و غيرقابل تحمل بودم (خنده) و همه سعي داشتند كه مرا اجتماعي كنند! يك تولد براي من گرفتند و مجبورم كردند به داخل جمع بيايم و شمع ‌هاي روي كيك را فوت كنم. البته اين كار براي من خيلي سنگين بود.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، ريما رامين فر متولد پنجم فروردين 1349 تهران است و يكي از چهره‌هاي دوست داشتني و شناخته شده براي علاقمندان سريال‌هاي تلويزيوني به شمار می رود. اين بازيگر در كنار همسر هنرمندش "امير جعفري" به ايفاي نقش در بسياري از سريال‌‌ها و فيلم‌هاي تلويزيوني و سينمايي پرداخته و آنچه كه به وضوح مي‌توان از سخنان این بازيگر احساس كرد عشق و علاقه ‌اي است كه به زندگي مشترك و به خصوص پسرش آيين دارد.

با این هنرمند ایرانی گفتگو را از موضوع سفر آغاز کردیم و با گپی درباره مجله شبانه به پایان رساندیم.

به چه شهرهايي سفر كرده ‌ايد و كداميك از شهرهاي ايران را بيشتر دوست داريد؟

بايد بگويم به همه شهرهاي ايران سفر كرده‌ ام؛ اصفهان، ‌كرمان،گيلان، تبريز و... به خاطر فيلم "يه حبه قند" به يزد رفتم و به نظرم آمد كه تا به حال آن همه مردم مهمان نواز را يك جا نديده بودم.

شما به شهرهاي شمالي زياد سفر كرده ‌ايد، بيشتر از انجا برايمان ب‌گوييد

مردم شمال را خيلي دوست دارم و بايد بگويم كه تنوع غذايي مردم شمال كشور به مراتب بيشتر از ديگر نقاط كشور است.البته عاشق رستورانهاي گيلان هستم.

خاطره‌اي كه از گفتن آن لذت مي ‌بريد را براي خوانندگان باشگاه شبانه تعريف كنيد

بيشتر خاطرات من به دوران كودكي ‌ام با مادربزرگم برمي‌گردد و يادم نمي ‌رود سفره‌ اي كه او مي‌ چيد به خصوص در ماه مبارك رمضان بسيار زيبا و دوست داشتني بود و عبادت خالصانه‌ اي كه در او ديدم در هيچ فرد ديگري پيدا نكردم و يكي از خاطرات من به همين دوران برمي‌ گردد.


از کودکی همین قدر خوش برخورد و گرم بودید؟

من بسيار خجالتي و غيرقابل تحمل بودم (خنده) و همه سعي داشتند كه مرا اجتماعي كنند! يك تولد براي من گرفتند و مجبورم كردند به داخل جمع بيايم و شمع ‌هاي روي كيك را فوت كنم. البته اين كار براي من خيلي سنگين بود. البته در دوران كودكي پدرم دوست داشت پيانو بزنم، ولي نشد؛ چون خيلي استعداد نداشتم اما علاقه ‌ام به موسيقي همچنان ادامه دارد.

چه تصوراتي از گذشته و كارهاي خود داريد كه با گذشت زمان و كسب تجربه، آنها را اصلاح كرديد؟

چيز خاصي در زندگي من نبوده كه با گذشت زمان عوض شود. تنها خجالتي بودن من تغییر کرده.

الآن چطور؟ هنوز نوع نگاه ديگران براي شما مهم است؟

خير. به اين نتيجه رسيدم كه بايد به فكر آرامش و آسودگي خودم باشم و برعكس دوران كودكي برايم مهم نيست كه مردم راجع به من چه فكري مي‌ كنند.

چه شد كه اين آدم خجالتي تصميم گرفت بازيگر شود؟

از دبيرستان تصميم گرفتم آينده خود را تغيير دهم. به سينماخيلي علاقه داشتم ولي به بازيگري نه. در كلاس‌هاي دانشگاه با استاد سمندريان كار كردم كه اول احساس مي‌ كردم نمي‌ توانم ولي با گذشت زمان ديدم كه بازيگري يك علم است و وقتي آن را بياموزيد، مي‌توانيد به راحتي فعاليت كنيد.

‌اين تصمیم به چه سالي بر مي گردد؟

سال 1371 وارد دانشگاه شدم و به دنبال آن چند سالي را هم در خارج از كشور (آلمان) زندگي كردم.


از مطالعه و كتابهاي مورد علاقه خودتان براي ما بگوييد

كتاب خاصي را به ياد نمي ‌آورم،ولي خواندن رمان را بسيار دوست دارم و تا قبل از به دنيا آمدن پسرم همه نوع كتاب، مجله، روزنامه و داستان كوتاه را مي ‌خواندم و علاقه خاصي به ادبيات آمريكايي لاتين،‌ شمالي و اروپايي دارم و نويسندگاني چون سلنجر، يوسا، ماركز و كوندرا را بسيار دوست دارم.

چه صحبتي با هواداران خود داريد؟

متنی از سخنان "دولت آبادي" خواندم كه مي ‌گفت زندگي ما در روزمره‌هاي زندگي جذابيت پيدا مي‌ كند و در لحظه زندگي كردن خيلي مهم است. معتقدم حتي خوردن يك بستني با همه اعضاي خانواده مي‌تواند حال ما را عوض كند.

توصيه مي‌كنم قدر لحظات با هم بودن را بدانيم البته بستني خوردن يك مثال است؛ ورزش و يا هر كار ديگري كه انسان را به آرامش برساند از نظر من كار سودمندي است.

گفتگو از الهه عليزاده

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۴۹ ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
ممنون
آخرین اخبار