به
گزارش
گروه اجتماعي باشگاه خبرنگاران دخترك شيرين زبان وابستگي عاطفي عجيبي به پدرش
داشت، وقتي بابا در خانه بود از او جدا نمي شد و با شيرين زباني و ناز
كودكانه اش دل از والدين اش مي ربود.
اين طفل دو
سال و 2 ماهه چندي قبل در حادثه اي غم بار جان خود را از دست داد و پدر و
مادرش با اهداي اعضاي بدن دردانه شان، به 5 بيمار نيازمند حيات دوباره اي
بخشيدند . «دكتر ابراهيم خالقي» مسئول واحد فراهم
آوري اعضاي پيوندي دانشگاه علوم پزشكي مشهد گفت: از لحظه اي كه مرگ مغزي كودك به مركز پيوند اعضاء
اعلام شد مذاكرات لازم با خانواده او براي اهداي اعضا انجام و نقطه بسيار
مهم وتحسين برانگيز در اين ماجرا روحيه قوي وايمان قلبي پدر و مادر دخترك
بود؛ چرا كه اين زوج جوان تنها چند دقيقه وقت خواستند تا با ذكر راز و
نيايشي خالصانه به درگاه خداوند متعال در تصميمي آسماني رضايت خود را براي
انجام عمل پيوند اعضاء اعلام کنند.
لذا بلافاصله
كارشناسان دانشگاه علوم پزشكي مشهد براي تاييد نهايي مرگ مغزي كودك وارد
عمل شدند و پس از انجام مراحل كارشناسي و علمي تاييد مرگ مغزي بيمار، عسل
كوچولو از بيمارستان امام رضا(ع) به بيمارستان منتصريه مشهد انتقال و تحت
عمل جراحي قرار گرفت. دكتر خالقي خاطر نشان كرد:
كليه ها و قرنيه هاي اين دختر خردسال به 4 بيمار نيازمند اهدا و كبد او نيز
پس از ارسال به بيمارستان نمازي شيراز به يك بيمار پيوند زده شد. دخترم در حادثه برق گرفتگي دچار مرگ مغزي شد: پدر
عسل كوچولو كه كارگري ساده و اهل روستاي قوش عليجان شهرستان مرزي سرخس است
گفت: من از مدتي قبل مي دانستم كه كولر آبي خانه اتصالي دارد و براي همين
از آن استفاده نمي كرديم. اما با گرم شدن هوا به
فكر افتادم كولر را درست كنم.من به سراغ كولر كه در داخل حياط خانه و پشت
پنجره اتاق قرار داشت رفتم و مشغول تميز آن بودم كه ناگهان دچار برق گرفتگي
شدم .
عسل در كنارم ايستاده بود و با ديدن اين صحنه جلو آمد و گفت: باباجون اوف شدي؟ من با لبخندي او را در آغوش گرفتم و چند دقيقه همانجا نشستم . سپس به داخل اتاق رفتم تا وسيله اي بياورم. اما
در اين لحظه دختر نازنينم كه در حياط مشغول بازي بود با ديدن دريچه باز
كولر و آب داخل آن جلو رفت و دستهايش را داخل آب کولري كه اتصال به برق
داشت کرد. مرد جوان اشك هايش را پاك كرد و گفت:
دخترم دچار برق گرفتگي شديد شد و لحظه اي كه من به داخل حياط برگشتم و اين
صحنه را ديدم،شوکه شدم.
بلافاصله بچه را از كولر دور كردم و با ماشين او را
به مركز درماني رسانديم. عسل از سرخس به بيمارستان
امام رضا(ع) مشهد انتقال يافت و تحت مراقبت هاي ويژه قرار گرفت.
اما پس از
گذشت 12 روز پزشكان مرگ مغزي او را اعلام كردند. من
و همسرم پس از آن كه به يقين رسيديم اميدي به حيات دوباره تنها دخترمان
نيست تصميم گرفتيم اعضاي بدن عسل عزيزمان كه همه هستي مان بود را به بچه
هاي بيمار و نيازمند اهدا كنيم تا به اين ترتيب چند خانواده ديگر را خوشحال
كرده باشيم.
مي دانيم كه عسل هم از اين تصميم
خوشحال است چون او را در روياي صادقه ديدم كه با چند تن از بچه هاي هم سن و
سالش نشسته و مشغول بازي با عروسکهايشان هستند. پدر
عسل گفت: اميدوارم خدا براي هيچ پدر و مادري چنين حوادثي را پيش نياورد.
من به عنوان يك پدر داغديده از همه شهروندان خواهش مي كنم در صورت خرابي
وسايل خانه به خصوص وسايل برقي ،تعمير آن را به افراد متخصص واگذار كنند و
به نكات ايمني توجه لازم داشته باشند تا از وقوع چنين حوادث غير قابل جبران
و تاسف باري پشيگيري شود./ف