1- ایران، دارنده 27 تریلیون متر مکعب گاز و دومین کشور جهان پس از روسیه است. در افق 2030 میلادی 40 درصد اتکای مصرف گاز جهان به 5 کشور شامل روسیه و چهار کشور خلیجفارس خواهد بود. چند سالی است که به همت ایران، انجمن صادرکنندگان گاز تشکیل و بحث استراتژی صادرات گاز ایران از 1362 که اینجانب اولین نماینده دولت در مذاکرات با ترکیه و رابطه با خط لوله نفت و گاز به اروپا از طریق ترکیه بودم آغاز و با بحث خط لوله صلح حدود بیست سال دنبال گردید.بنابراین به نظر می رسد ایران دیر یا زود نقش مهمی در امنیت روبه رشد مصرف گاز در جهان ایفا خواهد کرد. این یک سرنوشت محتوم و قطعی است و نه یک انتخاب و زمان آن فقط بستگی به شرایط سیاسی دارد که قطعاً در آینده حل خواهد شد و گاز برای ایران بایستی از دیدگاه امنیت ملی ابزار مهمی برای دیپلماسی انرژی تلقی گردد. زمانی که توجه کنیم نرخ رشد سالانه مصرف گاز در جهان 3 درصد در مقابل نرخ رشد سالانه مصرف نفت در جهان که 75/1 درصد است و نفت رو به پایان جهانی، گاز را در مرکز دکترین امنیت انرژی قرار خواهد داد.
2- بحث دوم گاز در مهمترین استراتژیک بخش بالادست نفت و جهت بهرهوری صیانتی از نفت و افزایش ضریب بازیافت نفت از طریق گاز است. پروژههای اجرا شده تزریق گاز در شرایط فعلی باعث شده تا مقدار تولید در بازیافت اولیه که حدود 35 میلیارد بشکه است را در بازیافت ثانویه و با تزریق گاز 17 میلیارد افزایش دهد و گسترش و ادامه آن علاوه بر تولید صیانتی موجبات افزایش ضریب بازیافت میگردد.
3- بحث سوم مصرف داخلی در سه جهت جایگزینی مصرف نفت و فرآوردهها و حرکت به سمت انرژی پاکتر، و در مرحله دوم تبدیل گاز به برق و سایر انرژیهاست و مرحله سوم حرکت از مصارف خانگی گاز به طرف مصرف صنعتی گاز و تبدیل بالانس مصرف داخلی گاز با تکیه بر مصارف صنعتی به جای خانگی است.
و به دلیل تعارض این سه برنامه مصرف گاز در صادرات؛ بهره وری صیانتی از طریق تزریق و مصرف داخلی و تضارب منافع این سه بخش، ساختارهای سازمانی آنان به درستی از هم تفکیک گردیدهاند.
الف: شرکت ملی نفت که مسئولیت تولید نفت و گاز را دارد متولی سهم خود برای تزریق و صیانت از مخازن است. یک استراتژی دوراندیشی
ب: شرکت ملی گاز با یک ساختار بازرگانی - توزیعی شکل یافت یا متولی کار بزرگ حرکت از مصرف نفت و فرآوردهها به طرف گاز و رشد تکنولوژی در بخش برق و نیروگاه و بخش صنعت و درواقع شرکت مشابه پالایش و پخش برای گاز بوده و کار عظیمی به عهده دارد که مرکز خدماتش شهرها، روستاها و صنایع است و یک ساختار مردمی است.
ج: شرکت ملی صادرات گازی (که تا قبل از تشکیل توسط معاونت امور بینالملل وزارت نفت مسئله صادرات دنبال میگردد و به لحاظ عدم وجود ساختارهایی چون دو بخش دیگر، نتوانست موفق باشد) برای این امر تشکیل گردید.
اهداف این سه بخش در ظاهر با هم در تضاد بوده، چراکه افزایش سهم هر بخش تأثیر منفی بر بخشهای دیگر گذاشته و لذا همواره متولیان این سه بخش در حال درگیری بودهاند و گاهی آثار منفی نیز از خود باقی گذاشته است. مثلاً در فصول سرما که مصرف گاز به حداکثر میرسد، عمداً بر میزان تزریق و صادرات اثر میگذاشت و لذا وجود سه متولی با سه فلسفه، هدف، ساختار تخصصی یک امر ضروری و حیاتی در ترسیم بالانس مصرف انرژی است.
شرکت ملی گاز درواقع کپیسازی شرکت پالایش و پخش در قسمت گاز است و صرفاً یک شرکت با ساختار بازرگانی داخلی است و عملاً به توقف صادرات و یا حداقل تأثیر منفی گذاشته و صادرات را به جای مستقل بودن در موازنه مصرف انرژی، تابعی از مصرف داخلی خواهد نمود و درواقع استراتژی کهنه و قدیمی «جایگزینی واردات» را به جای استراتژی «تشویق صادرات» قرار خواهد داد. ما با تشویق صادرات بایستی امنیت جهانی مصرف گاز را به امنیت ملی خود پیوند دهیم، این حرفی بود که در 1362 قورگوت اوزال نخستوزیر فقید ترکیه بارها در ملاقاتهایی که با ایشان داشتم گوشزد می کرد. نفت و گاز دیگر فقط یک بخش اقتصادی و مصرفی نیست و از محدوده تصمیمگیری در یک وزارت یا سازمان فراتر رفته و یک موضوع ملی و حتی فراملی است.
از زمانی که مصدق پایهگذار شرکت گاز بود و این فلسفه بازرگانی بودن را دنبال میکرد، کاملاً در طراحی ساختار آن شرکت پالایش و پخش را کپی نمود تا بعد از انقلاب هیچگاه کسی دنبال گسترش فعالیتهای این شرکت و تمامیتخواهی آن نبود.
تقریباً از بعد از انقلاب این امر آغاز شد و عدهای در شرکت ملی گاز به دنبال کپیسازی شرکت ملی نفت در شرکت گاز بودند و مسئله ادغام بخش بالادستی یا تولید گاز و انتزاع گاز از مناطق نفتخیز جنوب و انتقال نفت مرکزی و نفت و گاز پارس به شرکت گاز و ادغام آنها زمان زیادی برای بررسیها در وزارت نفت را به خود مشغول کرد، و بعدها این داعیه به بخش تأمین تزریق و صادرات توسط این شرکت دنبال که عملاً بخش تزریق انجام و این شرکت گاز بود که تحویل گاز برای تأمین را متأسفانه به عهده گرفت و اکنون موضوع حیاتی صادرات گاز که از زمان وزارت قبل آغاز گردید، در این زمان کلید خورد. قطعاً آثار منفی را باید در آینده شاهد باشیم. حتی متأسفانه به گزارشات شرکت خارجی «بین» که مدت دو سال با همکاری صدها کارشناس نفتی با سابقه ساختار صنعت نفت را بررسی و صدها هزار دلار پول گرفت و واقعاً یک بررسی علمی و منطقی انجام داد نیز کسی توجه نکرد. خب وزیر نفت فعلی که مطمئن هستم از وجود این مطالبات بیخبر بوده است لیکن بقیه بخشها از جمله امور اداری و امور سازمانی و مؤسسه مطالعات انرژی که بعدها در زمان قائممقامی اینجانب متولی ادامه فاز 2 این مطالعه شد چرا تذکر ندادند.
ادغام به یک استراتژی شکستخورده از قبل است حال چه شتابی و چه عجلهای برای این کار در شرایطی که صدها مشکل در صنعت نفت وجود دارد و باید به حل آنها بپردازیم، چرا باید این مسئله اینقدر سریع تصمیمگیری شود. مدیر شرکت نیسان ژاپن در 1361 در جلسهای به من میگفت فرق ما ژاپنیها با بقیه در این است که بقیه: «یک روز تصمیم میگیرند و صد سال راجع به تصمیم خود سؤال میکنند و لذا مدیریت شتابزده دارند.» و ما: صد سال سؤال میکنیم و یک روز تصمیم میگیریم و لذا مدیریت ما شتابان است.» امیدوارم هر چه سریعتر و تا دیر نشده وزیر نفت یک تصمیم ژاپنی بگیرد و از تصمیم خود در ادغام برگردد و اجازه ندهد تلاش بیش از دو دهه در صادرات گاز با مشکل مواجه شود و از اینکه قهرمان این استراتژی شکست خورده باشد، جلوگیری کند.