نویسنده در آخرین یادداشت قسمت سوم از مجموعه سوالهایی درباره نماز را منتشر کرده است.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ به سوی نماز در آخرین یادداشت خود نوشته است:

بخش سوم

سئوال دهم
فلسفه وضو و غسل چیست؟
فلسفه وضو
پاسخ اول:
در کتاب علل الشرایع و عیون اخبار الرضا از امام رضا ـ علیهالسلام ـ نقل شده است که حضرت در آن، فلسفه وضو را چهار امر دانسته است:
۱ـ «لأن یکون العبدُ طاهراً اذا قام بین یدى الجبّار عند مناجاته.» ; «پاک بودن بنده هنگام ایستادن در مقابل خدا.» ;
۲ـ «نقیّاً من الأدناس و النجاسه.» ; «پاکیزه شدن از آلودگیها و نجاسات.» ;
۳ـ «مع مافیه من ذهاب الکسل و طرد النعاس.» ; «در وضو، از بین رفتن کسالت و جلوگیرى از حالت خواب آلودگى است.» ;
۴ـ «و تزکیه الفؤاد للقیام بین یدى الجبار.» ; «و پاک کردن قلب براى حضور در محضر خداى جبّار.» [۴۴]
پاسخ دوم:
خدا به وضو امر کرده است; زیرا اعضاء وضو، مباشرت با امور دنیایى دارد و بر اثر مباشرت، کدورتهاى دنیوى به خود مىگیرند; پس لازم است وقتى انسان به امر اخروىاى مثل نماز رو مىآورد آن کدورتها را پاک کند. اما امر به شستن «صورت» شده، زیرا اکثر حواس ظاهر که امور دنیایى با آنها انجام مىشود، در «صورت» است (چشم ـ دهان ...) و امر به شستن «دستها» شده; زیرا انسان در اکثر احوال، با این دو، به امور دنیایى مشغول مىشود و امر به مسحِ «سر» شده; زیرا در آن، قوه مفکرهاى است که با آن، قصد امور دنیوى مىشود و در نهایت امر به مسح «پاها» شده; زیرا انسان با آنها در پى امور دنیوى مىرود. [۴۵]
پاسخ سوم:
رسول خدا ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ در روایتى مفصل فرمود:
«شستن صورت در وضو; یعنى خدایا هر گناهى که با این صورت انجام دادم آن را شست و شو مىکنم که با صورت پاک به جانب تو عبادت کنم و پیشانى پاک بر خاک بگذارم. شستن دستها در وضو; یعنى خدایا از گناه، دست شستم و گناهانى را که با دستم مرتکب شدهام، دستم را از آنها تطهیر مىکنم. مسح سر در وضو; یعنى خدایا از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پروراندهام سرم را تطهیر مىکنم و آن خیالهاى باطل را از سر برون مىرانم. مسح پا; یعنى خدایا من از رفتن به مکانهاى ناروا پا مىکشم و این پا را از هر گناهى که با آن انجام دادهام تطهیر مىکنم.»
«اگر کسى بخواهد نام مبارک حق تعالى را بر زبان جارى کند، باید دهان را تطهیر کند. مگر مىشود با دهان ناشسته انسان، نام خدا را ببرد؟ باید دهان را با آب مضمضه کند و بشوید. این گوشهاى از اسرار وضو گرفتن است. اگر ما مىبینیم که از نماز و از عبادت لذت نمىبریم براى آن است که به این اسرار آشنا نیستیم. آنها که از عبادت لذت مىبرند چیزى را به این عبادت تبدیل و تعویض نمىکنند.» [۴۶]
پاسخ چهارم:
در روایتى از امام رضا ـ علیهالسلام ـ نقل شده است:
«علت وضو، این است که انسان در نماز، مىخواهد با اعضاى ظاهرش که همان اعضاى وضوست در مقابل خداوند بایستد و فرشتگان را ملاقات کند، پس شستن صورت براى سجده و خضوع در آن است; شستن دو دست به سبب آن است که آنها را به درگاه خدا بالا مىبرد و پایین مىآورد و با آن دو کف، رغبت و رهبت و تبتّل (حرکت دست، که نشانه خوف و امید و طلب و عبودیت است) انجام مىدهد و مسح سر و روى دو پا براى این است که ظاهر و آشکار و برهنه است و در جمیع حالات نماز، با این سه استقبال کند و رو به حق بایستد.» [۴۷]
پاسخ پنجم:
در روایتى نقل شده که یکى از یهودیان از پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ سؤال کرد به چه دلیل در وضو باید این چهار عضو را شست و حال اینکه این مواضع، تمیزترین اعضاى بدن است؟ حضرت فرمود:
«وقتى شیطان حضرت آدم را وسوسه کرد، حضرت آدم به آن درخت نزدیک شد و به آن نگاه کرد، و با این کار آبرویش رفت، سپس ایستاد و به طرف آن درخت رفت و این اولین خطاى او بود; سپس با دست از میوه آن درخت خورد که با این کار لباسهایش از بدنش افتاد، پس دستش را بالاى سرش گذاشت و گریست و آنگاه توبه کرد، از این رو خداوند بر او و نسل او واجب کرد که این چهار عضو را تطهیر کنند.» [۴۸]
فلسفه غسل
پاسخ اول:
در غسل به شستن تمام بدن امر شده است; زیرا پستترین حالات انسان و شدیدترین حالتِ تعلق دنیوىِ انسان، حالت جماع کردن است و از آنجا که بر تمام قسمتهاى بدن، جنابت پخش مىشود، لازم است براى پاک شدن از این جنابتِ فراگیر، همه بدن شسته شود; از این رو پیامبر اکرم ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ فرمود: «ان تحت کل شعره جنابه.» ; «همانا زیر هر مویى جنابتى است.» [۴۹]
پاسخ دوم:
در روایتى از امام رضا ـ علیهالسلام ـ نقل شده است:
علت غسل جنابت، پاکیزگى و نظافت، و پاک کردن انسان خود را از منى و تطهیر کردن سایر قسمتهاى بدن است; زیرا جنابت از تمام اعضا خارج مىشود، پس تطهیر تمام بدن بر او واجب شده است. [۵۰]
علت غسل عیدین و جمعه و دیگر غسلها آن است که انسان با آنها، پروردگار خود را تعظیم کرده بزرگ مىدارد و نیز به سبب آنها متوجه به خداوند کریم و بزرگوار خود مىشود و از خداوند درخواست آمرزش مىکند و نیز به سبب اینکه روز عید براى مردم شناخته شده، خداوند غسل این روزها را بزرگداشت و تفضیل آنها بر دیگر روزها قرار داد و علت غسل جمعه، طهارت و پاکى بنده تا جمعه دیگر است.
علت غسل میت این است که میت را غسل دهند تا از آلودگیها و امراضى که داشته، پاک شود; زیرا میت با فرشتگان ملاقات مىکند و با اهل آخرت همنشین مىگردد. پس چه نیکوست وقتى بر خدا وارد مىشود و پاکان را ملاقات مىکند، با طهارت و نظیف باشد تا مورد درخواست رحمت و شفاعت واقع شود. و دیگر اینکه، براى پاک شدن از آن منىاى که از آن آفریده شده، و در هنگام مرگ از بدن او خارج مىشود و جنب مىگردد، غسل لازم است.
علت غسل مس میت، طاهر شدن شخص است از چرک و پلیدیهایى که به جهت مس کردن میت به او رسیده; زیرا شخصى که از دنیا رفته، روحش از او مفارقت کرده و بیشتر میکربها در پیکر او باقى مىماند، پس باید پس از تماس با او، تطهیر انجام شود. [۵۱]
پاسخ سوم:
علت اینکه در جنابت باید همه بدن را شست این است که «حالت جنابت یک حالت موضعى نیست; چرا که اثر آن در تمام بدن بروز مىکند و همه سلولهاى بدن در این وضعیت سست مىشوند و این نشانه تأثیر فراگیر آن بر تمام بدن است. براساس تحقیقات دانشمندان دو رشته اعصاب نباتى به نام سمپاتیک و پاراسمپاتیک در سراسر بدن گسترده شدهاند; وظیفه اعصاب «سمپاتیک»، تند کردن و پاراسمپاتیک، کند کردن فعالیتهاى بدن است. از تعادل فعالیتهاى این دو رشته عصبى، بدن به صورت یکنواخت کار مىکند. گاهى فعالیتهایى در بدن رخ مىدهد که این تعادل را به هم مىزند، از جمله این فعالیتها، لذت جسمى است که تعادل طبیعى و سلسله اعصاب را مختل مىکند و در این صورت یکى از اقداماتى که مىتواند اعصاب سمپاتیک را به کار وادارد و تعادل را برقرار سازد، تماس آب با بدن است. از این رو شارع، حکم فرموده است که در حین جنابت همه اعضاى بدن، با دستور ویژه شسته شود و در پرتو اثر حیاتى آب، تعادل کامل بین سلسله اعصاب ایجاد گردد». [۵۲]
سئوال یازدهم
فلسفه اذان و اقامه چیست؟
پاسخ اول:
«اذان، اعلام قواى مادى و ملکوتى در انسان براى حضور در پیشگاه خداوند و اقامه حاضر نمودن آن قوا در محضر حضرت دوست است. با تکبیرات اولیه، اعلام مىکند که موجودات عاجزند از ثناگویى خداوند و با نفى هر الهى غیر از او، استحقاق داشتن ثنا را از غیر او نفى مىکند و با شهادت به رسالت پیامبر ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ به مقام شامخ آن حضرت توسل مىجوید. سپس اعلان مهیا شدن براى نماز مىکند: «حىّ على الصلاه» ، سپس سرّ نماز را اجمالاً اعلان مىکند: «حىّ على الفلاح; حىّ على خیر العمل» و آن گاه که فطرت را بیدار و قوا را مهیا کرد، تکبیر و تهلیل را تکرار مىکند تا اعتراف به عجز، در قلب مستقر شود. آن گاه با اقامه، حقایق سابقه را تصدیق و تعمیق مىکند و فطرت را باز متنبه مىسازد و آن گاه که بنده به این جا رسید اعلان حضور مىکند که «قد قامت الصلاه» . [۵۳]
پاسخ دوم:
اذان، ندا کردن مردم و فرا خواندن آنها به سوى خداست و متذکر کردن آنها به حضرت حق است. [۵۴]
سئوال دوازدهم
با این که خداوند مکان و جهت خاصى ندارد، چرا باید به سمت قبله نماز خواند؟
پاسخ اول:
«به سبب آن که رو به سمت خانه خدا کردنِ ظواهرِ بدن انسان، مقدمه و وسیله و محرکى است براى روى کردن بواطن انسان به سوى جهت واحدى که همان خانه خدا باشد; همین امر باعث مىشود که قلب انسان از حالت التفات به جهات مختلف خارج شود و تنها به یک سمت که خانه خداست ملتفت شود و این، خود مقدمهاى است براى توجه به صاحب خانه، که خداوند متعال مىباشد.» [۵۵]
پاسخ دوم:
حکمت امر به روى نمودن به سمت خاصى (سمت کعبه)، امتحان کردن بندگان بوده است به این که آیا به هر سمتى که خدا بگوید و به هر نحوى که او بگوید عبادت مىکنند یا نه؟ از این رو خداوند بندگانش را تشویق و تحریک کرد تا کعبه را زیارت کنند و آن را بزرگ بشمرند و به وسیله آن خدا را عبادت کنند تا ببیند که چه کسى مطیع و چه کسى نافرمان است. [۵۶]
سئوال سیزدهم
نشانه قبولى نماز چیست؟
بهترین سخن، سخن خداست. خداوند متعال درباره قبولى نماز، معیارى را در قرآن بیان کرده است که با کمى دقت قابل فهم است. در آیه ۴۵ سوره عنکبوت مىفرماید: ( ان الصّلاه تَنْهى عن الفحشاء و المنکر ) .
نشانه قبولى نماز، این است که انسان از گناه دورى کند; زیرا نماز باعث مىشود که انسان به یاد خداوند باشد و این، باعث خوفِ از نافرمانى مىشود. [۵۷]
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در روایتى فرموده است: «هر کس دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى باز مىدارد یا نه؟ پس به هر اندازه که نمازش او را از گناه باز بدارد به همان مقدار نمازش قبول واقع شده است.» [۵۸]
سئوال چهاردهم
فلسفه و حکمت نماز آیات چیست؟
پاسخ اول:
از آنجا که علت واجب شدن نماز آیات امورى است که شباهت زیادى به وقایع زمان قیامت دارد، نماز آیات واجب شده است تا عاملى باشد براى اینکه انسان به یاد خدا و قیامت و وضعیت هولناک آن بیفتد و در نتیجه متذکر مرگ شده، به تقوا و عمل صالح بپردازد. [۵۹]
پاسخ دوم:
در حدیثى از امام صادق ـ علیهالسلام ـ چنین آمده است: «وقتى خداوند، اراده ترساندن و عذاب بندگانش را بکند خسوف و کسوف را ایجاد مىکند. پس وقتى آن را دیدید به درگاه خداوند تضرع کنید و نماز بخوانید (تا از عذاب در امان باشید).» [۶۰]
پاسخ سوم:
در وسائل الشیعه آمده است: «براى کسوف نمازى قرار داده شده; زیرا کسوف از نشانهها و آیات خداوند است، ولى معلوم نیست که آیا براى رحمت نازل شده یا براى دفع عذاب ... پیامبر ـ صلىالله علیه وآله وسلم ـ دوست مىداشت که امت او در هنگام کسوف به درگاه خداوندِ خالق و راحم، تضرع کنند تا خداوند شر و ضرر کسوف را از آنها دفع کند; چنان که وقتى قوم یونس در هنگام کسوف به درگاه خداوند تضرع کردند خداوند عذاب را از آنها برداشت.» [۶۱]
سئوال پانزدهم
نمازگزاران واقعى چه خصوصیاتى دارند؟
یکى از بزرگان معاصر به این پرسش چنین پاسخ داده است:
( الذین هم على صلواتهم دائمون ) ; [۶۲] «آنان که همواره نمازشان را مىخوانند و هرگز نماز را ترک نمىکنند و به برکت نماز این چنین خواهند بود.» ( والذین فى أموالهم حقٌّ معلومٌ، للسائل و المحروم ) ; [۶۳] نمازگزار کسى است که همه آنچه در اختیار اوست به خود اختصاص نمىدهد ـ سخن از مال حلال است نه مال حرام; اگر کسى از مال حرام بخشش کرد که طَرْفى نمىبندد; آن کس که از راه حلال به دست آورد مالک مال مىشود. فرمود نمازگزار کسى است که مال او حساب شده است، دیگران در مال او سهمى دارند.
دیگران دو قسماند: عدهاى سائلاند که روى سؤال دارند; و عدهاى روى سؤال هم ندارند، یا دسترسى ندارند. نمازگزار کسى است که اموال او مورد تعلق حق دیگران قرار مىگیرد. ( والذین یُصَدِّقون بیوم الدین ) ; [۶۴] نمازگزاران آن کسانى هستند که قیامت را باور دارند; چون یاد معاد است که انسان را طاهر مىکند، و همه مشکلات بر اثر فراموشى قیامت است.
وقتى قرآن کریم علت تبهکارى تبهکاران را مىشمارد مىفرماید: ( لهم عذابٌ شدیدٌ بما نَسُوا یوم الحساب ) ; [۶۵] یعنى براى آنها عذاب شدید است چون روز قیامت را فراموش کردند. به خاطر همین فراموشى تن به گناه دادند. نمازگزار قیامت را فراموش نمىکند، آن را باور دارد. ( والذین هم من عذاب ربّهم مشفقون ) ; [۶۶] یعنى اینها از عذاب خداى سبحان هراسناکند. نماز آن است که انسان را از قیامت هراسناک کند; نماز آن است که انسان را به یاد معاد تذکر دهد. ( ان عذاب ربّهم غیر مأمون ) ; [۶۷] چه کسى در امان است که گرفتار عذاب خدا نشود؟ مگر انسان برگه ایمنى دریافت کرده است؟!
آنگاه قرآن در تتمه بیان خواص نماز مىفرماید:
( والذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون ) ; [۶۸] آنان که امانتهاى خود را ـ چه مالى و چه غیر مالى ـ رعایت مىکنند و تعهداتى را که دارند ـ چه بین خود و خدا و چه بین خود و دیگران ـ عمل مىکنند. خدا آن قدر به ما نزدیک است که به ما مىفرماید با من عهد ببندید، مرا طرف معامله خود قرار بدهید.
( والذین هم بشهاداتهم قائمون ) [۶۹] کسانى که در شهادتهاى خود ایستادگى کنند; اگر به وحدانیت حق شهادت مىدهند، مىایستند; اگر به رسالت حق شهادت مىدهند مىایستند; اگر در دیگر مسائل حقوقى به حق شهادت مىدهند، ایستادگى مىکنند; اهل ایستادگى و اهل قیاماند.
( والذین هم على صلاتهم یحافظون ) [۷۰] نمازگزاران کسانى هستند که مواظب نماز خویشتناند، همه اوقات نماز را حفظ مىکنند.
( اولئک فى جنات مُکرمون ) ; [۷۱] «اینان در بهشت از کرامت الهى برخوردارند.» [۷۲]
____________________________
[۱] - الصلاه ، محمد محمدى رىشهرى، ص ۱۳۹.
[۲] - سوره هود (۱۱) آیه ۱۱۴.
[۳] - سنن ابن ماجه ، ج ۱، ص ۴۴۷.
[۴] - امالى مفید ، ص ۱۸۹.
[۵] - الفردوس ، ج ۲، ص ۴۰۵.
[۶] - سوره عنکبوت (۲۹) آیه ۴۵.
[۷] - سوره بقره (۲) آیه ۱۵۳.
[۸] - مجمع البیان ، ج ۱، ص ۲۱۷.
[۹] - خصال ، ص ۶۳۲.
[۱۰] - تنبیه الخواطر ، ج ۲، ص ۷۶.
[۱۱] - الجامع الصغیر ، ج ۱، ص ۳۱۴.
[۱۲] - عوالى اللآلى ، ج ۱، ص ۳۲۲.
[۱۳] - الاثنا عشریه ، ص ۳۲۷.
[۱۴] - تفسیر نمونه ، ج ۱۶، ص ۲۹۱ ـ ۲۹۴.
[۱۵] - علل الشرایع ، ص ۳۱۷.
[۱۶] - نهجالبلاغه ، حکمت ۲۵۲.
[۱۷] - الصلاه ، رى شهرى، ص ۲۴.
[۱۸] - ظاهراً منظور از حلقه، همان خط یا دائره فرضى نصف النهار است و اگر چنین باشد زوال شمس نسبت به شهرها و بلاد مختلف که طول جغرافیایى آنها روى کره زمین اختلاف دارد متفاوت است. از این رو زوال به وقت معین ـ چنان که از ظاهر عبارت استفاده مىشود ـ اختصاص ندارد و با توجه به همین اختلاف است که اوقات نماز در بلاد مختلف با هم تفاوت دارد.
[۱۹] - یعنى نماز را از وقت زوال خورشید تا نیمه شب بپادار.
[۲۰] - من لایحضره الفقیه ، کتاب الصلاه، ص ۳۱۷ ـ ۳۲۰.
[۲۱] - همان، ص ۳۲۰ الى ۳۲۱.
[۲۲] - عیون اخبار الرضا ـ علیهالسلام ـ ، ج ۲، ص ۲۳۰ ـ ۲۷۷.
[۲۳] - همان، ص ۲۳۱.
[۲۴] - ( و استعینوا بِالصَّبر و الصلاه ... ).
[۲۵] - تفسیر تسنیم ، ج ۴، ص ۱۷۳.
[۲۶] - فریادگر توحید ، ص ۲۳۳.
[۲۷] - سوره مؤمنون (۲۳) آیه ۱ و ۲ و ۳.
[۲۸] - میزان الحکمه ، ج ۳، ص ۱۴۰۷.
[۲۹] - اسرار الصلاه ، میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۹. لازم به یادآورى است که این مطلب از دیدگاه عرفانى صحیح است وگرنه هرگاه نماز با شرایطى که در رسالههاى عملیه آمده، خوانده شود به لحاظ فقهى مجزى و کافى خواهد بود.
[۳۰] - نمازشناسى ، حسن راشدى، ج ۲، ص ۱۵۵.
[۳۱] - تفسیر نمونه ، ج ۱۶، ص ۲۸۵.
[۳۲] - مجمع البیان ، ج ۸، ص ۴۴۷.
[۳۳] - تفسیر منهج الصادقین ، ملا فتح الله کاشانى، ج ۷، ص ۱۶۳.
[۳۴] - وسائل الشیعه ، ج ۶، ص ۳۸، ح ۷۲۸۲.
[۳۵] - همان، ح ۷۲۸۴.
[۳۶] - همان، ح ۷۲۸۵.
[۳۷] - تفسیر نمونه ، ج ۴، ص ۴۲۸.
[۳۸] - شبهاى پیشاور ، ص ۴۵۳.
[۳۹] - ترجمه المیزان ، ج ۱۶، ص ۱۹۸.
[۴۰] - همان، ص ۱۶۳.
[۴۱] - وسائل الشیعه ، ج ۸، ص ۵۲۰، ح ۱۱۳۳۷; من لا یحضره الفقیه ، ج ۲، ح ۱۳۱۸; علل الشرایع ، ص ۳۲۳.
[۴۲] - وسائل الشیعه ، ج ۶، ص ۸۲، ح ۷۷۴۰۶.
[۴۳] - وسائل الشیعه ، ج ۶، ص ۸۳، ح ۷۴۰۷.
[۴۴] - وسائل الشیعه ، ج ۱، ص ۳۶۸، باب اول.
[۴۵] - اسرار الصلوه ، شهید ثانى، ص ۵۹; اسرار الحکم ، ملاهادى سبزوارى، ص ۴۷۶.
[۴۶] - اسرار عبادات ، جوادى آملى، ص ۲۰.
[۴۷] - عیون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۱۷۲، باب ۳۳، ح ۱.
[۴۸] - من لا یحضره الفقیه ، ج ۱، ص ۳۴، ح ۱۲۷; وسائل الشیعه ، ج ۱، ح ۱۰۳۵.
[۴۹] - اسرار الصلوه ، شهید ثانى، ص ۶۱; من لا یحضره الفقیه ، ج ۱، ص ۴۳، ح ۱۷۰.
[۵۰] - من لا یحضره الفقیه ، ج ۱، ص ۴۳، ح ۱۷۱.
[۵۱] - عیون اخبار الرضا ، ج ۲، ص ۱۷۱، باب ۳۳، ح ۱.
[۵۲] - مجله قرآنى بشارت ، شماره ۲۰، ص ۵۳.
[۵۳] - سر الصلاه ، امام خمینى(ره)، ص ۶۷; آداب نماز، حضرت امام (ره) ، ص ۱۲۲.
[۵۴] - اسرار الحکم ، ص ۵۱۰.
[۵۵] - اسرار الصلاه ، شهید ثانى، ص ۷۹; ترجمه اسرار الصلاه ، میرزا جواد ملکى، ص ۱۹۸.
[۵۶] - وسائل الشیعه ، ج ۴، ص ۳۰۲، ح ۵۲۱۲ و ص ۲۹۸، ح ۵۲۰۳.
[۵۷] - تفسیر شبّر ، ص ۶۰۵.
[۵۸] - ترجمه المیزان ، ج ۱۶، ص ۲۱۱.
[۵۹] - اسرار الصلوه ، شهید ثانى، ص ۲۰۸.
[۶۰] - المقنعه ، شیخ مفید، ص ۲۰۸.
[۶۱] - وسائل الشیعه ، ج ۷، ص ۴۸۳.
[۶۲] - سوره معارج (۷۰) آیه ۲۳.
[۶۳] - همان.
[۶۴] - همان، آیه ۲۶.
[۶۵] - سوره ص (۳۸) آیه ۲۶.
[۶۶] - سوره معارج (۷۰) آیه ۲۷.
[۶۷] - همان، آیه ۲۸.
[۶۸] - همان، آیه ۳۲ ـ ۳۵.
[۶۹] - همان، آیه ۳۳.
[۷۰] - همان، آیه ۳۴.
[۷۱] - همان، آیه ۳۵.
[۷۲] - اسرار عبادات ، عبدالله جوادى آملى، ص ۴۱.


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.