پاسخش خيلي برايم جالب بود. گفت: «اولين احساس من اين بود كه از يك جاي رنگي وارد يك جاي سياه و سفيد شدهام. يعني آن قدر تنوع رنگ خودروها و مغازهها و لباس افراد در آنجا زياد است كه همين تنوع رنگ خودش ايجاد يك شادابي و پويايي و حركت ميكند. شما الان به رنگ ماشينها دقت كنيد، عمدتاً در يك طيف خاكستري هستند و رنگها مرده است. مشكي، نوكمدادي، طوسي، زيتوني، يشمي، سفيد، بژ و ... همگي در طيف رنگهاي بيروح و مرده است كه غالب رنگ خودروها را در ايران تشكيل ميدهد»
اين موضوع را با چند نفر ديگر از دوستان و اساتيدم كه در خارج تحصيل يا زندگي كرده بودند در ميان گذاشتم و همگي اين تنوع رنگ و مدل را تأييد كردند. دو سال از اين موضوع ميگذرد و ذهن من در تمام اين مدت شواهد و قراين فراواني يافته است كه «ما سياه و سفيديم و غربيها رنگي». اين كه چرا ما از طيف رنگهاي متنوع و به ويژه شاد استقبال نميكنيم دلايل متعددي دارد كه ذيلاً اشاره خواهم كرد:
كارخانجات خودروسازي ايران در ابتداي امر محصولات متنوعي از لحاظ رنگ توليد كردهاند، اما به تجربه و از روي سلايق مشتريان به اين نتيجه رسيدهاند كه رنگهاي شاد مشتري ندارد و روي دست كارخانه ميماند. يعني به واقع مشكل، كمبود عرضه اين گونه خودروها در بازار نيست بلكه نبود تقاضا براي خودروهاي رنگي است.
به عنوان مثال رنگ مورد علاقهي من پرتقالي يا همان نارنجي است. تصور كنيد كه من با يك خودروي پرتقالي قصد دارم در سطح شهر، محل كار، محلهي سكونت و در بين اقوام و آشنايان و دوستان تردد نمايم. حتي اگر من به اين رنگ صد در صد علاقه داشته باشم و آن را كاملاً در شأن خودم بدانم، رفتار ديگران با من به گونهاي خواهد بود كه پس از اندك زماني اين خودرو را ميفروشم و يكي از همان خودروهاي طيف خاكستري ميخرم. اجازه دهيد اين واكنشها را قدري شفافتر ببينيم:
راننده موتورسيكلت [پشت چراغ قرمز]: «داداش! آقاي پرتقالي! يه خورده برو جلو ما رد شيم! آب هويج با توام ها!!!!»
يكي از دوستان [بعد از ديدن ماشين جديد بنده]: «محمد! اين چيه رفتي خريدي؟ بابا اين خيلي ضايعس، آخه مرد مگه ماشين نارنجي سوار ميشه»
يكي از همكاران [با طعنه]: «خوب به سلامتي بعد از اداره هم مشغوليد ديگه!! توي كدوم خط كار ميكنيد؟! [با نيشخند] تاكسي بانوان كه نيست، هست؟!!»
يكي از بستگان دور [در يك مهماني فاميلي]: «آقا تنگه واشي خوش گذشت؟ گفتن يه ماشين پرتقالي زياد اون طرفها ديده ميشه. ايشالا هميشه به سفر!»
يعني به واقع مشكل عدم تنوع رنگ نه در فقدان آن و نه در تقاضاي آن است بلكه فرهنگ جامعهي ايراني از رنگهاي شاد با عناويني مثل «جلف»، «ضايع»، «جيغ»، «تابلو»، «بچگانه»، «زنانه» و امثال اينها ياد ميكند و افرادي كه از چنين رنگهايي استفاده ميكنند را تقبيح خواهد كرد و در مقابل رنگهاي مرده و بيروح را ميستايد و آنها را «سنگين»، «متين»، «باكلاس» و «زيبا» تلقي ميكند.
ضمناً رنگي كه همرنگ جماعت نباشد زود شناخته ميشود و راحتتر ردگيري ميشود. شهروند ايراني تمايل دارد با چراغ خاموش، آسته برود و آسته بيايد تا گربه شاخش نزند. اين مورد به نظرم بيشتر در فقدان احساس امنيت رواني جامعه ريشه دارد كه فرد نميخواهد اتومبيلش مورد توجه واقع شود. خواه مورد توجه مردم، پليس، سارق يا هر موجودي كه عقلاً احتمال آسيب ديدن از وي وجود دارد.
ريشهي اين كه رنگ ديوار اكثر خانهها در ايران «استخواني» است و كمتر رنگهاي روشن شاد در آنها ديده ميشود را ميبايست در روح و روان خمودهي ايرانيان جستجو كرد. كدام روانشناس و كارشناس تبليغات است كه تأثير رنگ را بر طراوت روح و روان آدمي انكار كند؟ در معروفترين مطالعات علم مديريت موسوم به مطالعات هاثورن كه منتهي به ظهور مكتب نئوكلاسيك شد، التون مايو پس از پنج سال تحقيق بر روي كاركنان شركت وسترن الكتريك دريافت كه افزايش نور اتاق رابطهي مستقيم با افزايش كارايي دارد. بعد از وي نيز برخي كارشناسان مديريت با تغيير رنگ اتاق و مبلمان آن به بازدهيهاي بالايي دست يافتند.
چندي پيش ايميلي از وضعيت داخلي ساختمان اصلي شركت گوگل به دستم رسيد كه محل كاري بسيار شگفتانگيز و مفرّح و متنوع را به تصوير كشيده بود. معني ديگر آن همه تنوع رنگ و مبلمان متفاوت اداري، بروز خلاقيت است. يعني از دل يك محل كار ساده با رنگهاي مرده، اين همه خلاقيتي كه ارزش هر سهم شركت گوگل را به 610 دلار برساند درنميآيد. گوگل سالها پس از ياهو وارد دنياي ارائهي خدمات ايميل شد، اما به خاطر خلاقيتها و امكانات بهتري كه در اختيار كاربران خود قرار داد، توانست به راحتي اين شركت قديمي و صاحب نام را پشت سر بگذارد به گونهاي كه ارزش هر سهم از شركت ياهو در حال حاضر معادل 16 دلار ميباشد.
اين كه ما در انتخاب رنگ ديوارهاي خانه و اتومبيلمان به دنبال رنگهاي مرده هستيم، نه ربطي به دولت و حكومت جمهوري اسلامي دارد و نه ربطي به استكبار جهاني. ما خودمان هستيم كه در نظام ارزشگذاري ذهني خود، رنگ شاد را جلف و سبك و رنگهاي خاكستري را سنگين و رنگين! ميناميم.
بنده اعتقاد دارم، يكي از مواردي كه قطعاً تأثير مستقيم در بهبود روحيه و مهربانتر شدن شهروندان ايراني با يكديگر خواهد داشت، ايجاد تنوع در رنگ اتاق، خودرو، لباس، مبلمان و هر آن چيزي است كه محيط پيرامون ما را پوشانده است. اما منظور بنده از تنوع رنگ به هم آميختن بيتركيب و ناموزون رنگها نيست و حتماً تناسب و كاربرد صحيح هر رنگ در جاي خود منظور نظر است.