*خداوند هر که را که خواهد حکمت بخشد و هر که را حکمت بخشد او را خیر و برکتی عظیم عطا کرده است و این حقیقت را جز صاحبان خرد در نمییابند*
*حکمت به دانشی اطلاع میشود که در دل شخص مینشیند و موجب عمل میشود، پس فرق حکیم با فیلسوف این است که حکیم میداند و به دانسته خود عمل میکند اما فیلسوفان بسیار بودهاند که دانش وسیع داشتهاند اما در عمل به راه درست نرفتهاند، اما حکیم، مانند فردوسی و نظامی و امثال ایشان، دانش را چراغ هدایت کرده و خود و دیگران را به راه حق و حقیقت دعوت میکند و در جریان نعمتی برتر از حکمت نیست زیرا خداوند همه نعمتهای عالم را «متاع قلیل» خوانده است و از حکمت با وصف «خیر کثیر» یاد کرده است.
حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
(حافظ)
*حکمت همچنین به معنای علت و سبب انجام کاری و وقوع حادثه ای به کار میرود چنانکه گویند حکمت آفرینش چیست یعنی خداوند برای کدام مقصود عالم را خلق کرده است یا حکمت فرستادن انبیا چیست؟ آنها را به چه مقصودی فرستادهاند؟ گاه ما این حکمتها را در مییابیم و دلخوش میشویم و گاه در نمییابیم و حیران میمانیم که این چون است و آن چون؛ و بخش مهم ادبیات و نیز کتب آسمانی از این گونه حکمت است که اسراری را از پشت پرده آفرینش بر آدمیان فاش میکنند.
در فرهنگ غرب و نیز نزد مسلمانان، سلیمان مظهر اینگونه حکمتها است:
بر حکمت سلیمان هر کس که شک نماید بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی
(حافظ)
اینک گوهرهایی از حکمت سلیمانی چنانکه در کتاب مقدس آمده است:
*یک جوان فقیر و حکیم بهتر از پادشاه نادانی است که نصیحت نمیپذیرد.
*نیکنامی از بهترین عطرها خوشبوتر است.
*چقدر زشت و ابلهانه است که انسان قبل از گوش دادن به سخنی آن را جواب دهد.
*نخستین قدم برای کسب دانش خداترسی است.
*راه درستکاری مانند سپیده صبح است که رفته رفته روشنتر میشود تا سرانجام به روشنایی کامل روز تبدیل میگردد.
حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین خاص کند بنده ای مصلحت عام را (سعدی)
*سخن سعدی این است که اگر بپرسند حکمت چیست که خداوند یکی از مردمان را به پیامبری بر میگزیند و او را واسطه فیض رحمت خود قرار میدهد. پاسخ این است که این خود عین حکمت است یعنی دلیل روشنی دارد و هیچ اشکالی در آن نیست که در میان بندگان کسانی فضیلتی و امتیازی یابند و آن فضیلت و امتیاز را به مردمان هدیه دهند چنانکه شاعران و آهنگ سازان؛ و مصلحت عامه مردم این است که به کارهای گوناگون معاش و زندگی خود بپردازند و از بزرگان و خاصانی هدیه های معنوی چون هنر و هدایت دریافت کنند و مصلحت نیست که آن هدیه را همگان مستقیم دریابند.
*حدیثی هست از پیامبر اکرم که : «من اَخلَص لِلهِ اربعینَ سَباحاً جرت یَنابیعَ الحکمةِ مِن قلبه الی لسانه» یعنی «هر کس چهل شبانه روز خود به خاطر خدا یعنی در راه حق و حقیقت خالص گرداند چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری میشود.»
دلی دادی ز حکمت گنج بر گنج زبانم را به حکمت کن
گهرسنج
(جامی)