به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، نشريه تايمز در يکي از شماره هاي گذشته خود مطلبي را با عنوان "صداي گريه بايد در اروپا بلند شود، لطفا بيشتر بچهبه دنيا بياوريد”آورده بود كه در آن به اثرات كنترل جمعيت در اين قاره اشاره کرده و به نگراني ناشي از نرخ رشد پايين پرداخته است.
در اين زمينه به سياستهاي دولتهاي اروپايي اشاره كرده كه تسهيلات رفاهي را براي زوجهايي كه بيش از 2فرزند به دنيا بياورند در نظر خواهد گرفت. سياست كنترل جميعت در دهههاي گذشته در كشورهاي صنعتي امري طبيعي و مثبت به شمار ميرفت. اروپاي قرن هجدهم و نوزدهم با بهبود روزافزون شاخصهاي رفاهي و بهداشتي روبهرو بود و نرخ رشد جمعيت به صورت تصاعدي در حال افزايش بود.
از اين رو ميبايست چارهاي براي اين رشد انديشيده ميشد، در اين راستا موفقيت كشورهاي اروپايي باتوجه به سطح پيشرفت و استفاده از روشهاي جديد پيشگيري غيرقابل انكار بود. امروزه نتيجه اين كنترل موفق را ميتوانيم در نرخ رشد صد در صدي و نزديك به آن را در بسياري از كشورها و نرخ رشد منفي را در برخي از كشورهاي اروپايي مشاهده نماييم.
شايد بتوان يكي از دلايل اوليه اين نوع نرخ رشد را در سياستهاي جمعيتي اتخاذ شده به چند دهه اخير در اروپا نسبت داد اما اين تنها يكي از دلايل نرخ رشد پايين است و بيشتر مربوط به گذشته است و امروزه وضع كمي فرق نموده و دلايل ديگري را ميتوان به آن اضافه کرد . از نگاه صاحبنظران اجتماعي دليل عمده ديگر كاهش نرخ زاد و ولد در اروپا مربوط به كاهش نرخ ازدواجهاي رسمي و قانوني ميباشد.
كاهش نرخ ازدواج تحت تاثير نوع نگرش افراد اين جوامع به نهاد خانواده است كه امروزه از سيطره كليسا و به طور كلي نهاد دين خارج شده و هر روز ارتباطش را با دين كمتر كرده و اصطلاحا عرفيتر شده است. از قرون وسطي تاكنون ماهيت و شكل خانواده در حال تغيير بوده است، يك خانواده قرون وسطايي به عنوان يك واحد توليدي به شمار ميآمد و افراد خانواده روابط محكم و منسجم و همبستهاي با يكديگر داشتند كه از اين خانوادهها اصطلاحا به عنوان "خانواده گسترده” ياد ميشود.
اين نوع خانواده عموما كاركرد توليد مثل، كاركرد اقتصادي و حتي كاركرد آموزشي را دارا بود و به آموزش و تربيت فرزندان ميپرداخت، با وقوع انقلاب صنعتي تحولاتي در خانواده سنتي رخ داد و اين نوع خانواده كاركردهاي اقتصادي و آموزشي خود را كه عمدتا تحت تعليمات كليسا بود از دست داد اين تغييرات معلول تغييراتي بود كه در آيين پروتستان در اين زمان رخ ميدهد.
آيين پروتستان با شكستن برخي سنتها نگرش تازهاي از دين را ارائه داد كه افراد را به كار و تلاش مضاعف ترغيب ميكرد آنچنان كه زندگي معنوي افراد و ثواب اخرويشان را درگرو تلاش بيشتر ميدانست. اشتغال افراد خانواده در بيرون از محيط خانواده خود عاملي شد تا اعضاي خانواده ديگر به لحاظ مالي وابسته به سرپرست خانواده نباشند و مستقل از اعضاي خانواده بتوانند ساعتها در بيرون از خانه مشغول كار شوند.
زنان ساعتهاي زيادي در بيرون از خانه كار ميكردند و بسياري از اشتغالات ذهني آنان محيط كار و شغلشان بود و توجه ناچيزي به خانواده و اعضاي آن داشتند تا جايي كه براي اينكه بتوانند در شغل پايدار بمانند از باروري براي ساليان زيادي دوري ميجستند به طوري كه اين امر را امروزه نيز در اين كشورها شاهد ميباشيم. در اين بين آنچه كه از همه امور با اهميتتر به نظر ميرسيد كسب درآمد بيشتر بود.
با اين توصيف امروزه شاهد زوال خانواده هستهاي (خانواده متشكل از والدين و فرزندان) ميباشيم. همچنين به گزارش اين نشريه انگليسي 40درصد از فارغالتحصيلان دختر انگليسي در سن 35 سالگي يك فرزند هم ندارند.
عدم تمايل به ازدواج رسمي و قانوني از سوي جواناني كه در سن ازدواج قرار دارند معلول نگرشي است كه از طريق نهادهاي آموزشي جوامع اروپايي به آنان انتقال يافته است كه دين را به گوشهاي راندهاند و خانواده نهادي ضروري به شمار نميآيد و افراد ميتوانند نيازهاي خود را از طريق روابط آزاد برطرف نمايند و عمق فاجعه جايي است كه عمدهترين و مهترين كاركرد خانواده كه همان توليد مثل است نيز از طريق آزاد گذاشتن روابط همجنسبازي در اين جوامع زير سئوال رفته و كليسارا با چالشهاي جدي مواجه كرده است.
عينيترين نتيجه چنين سياستي نرخ رشد جمعيت پايين در اين جوامع است كه برخي از اين كشورها با اتخاذ سياست مهاجرپذيري سعي در جبران اين معضل دارند كه شايد در كوتاه مدت به عنوان راه حلي مثبت تلقي شود اما كشورهاي غربي به خوبي ميدانند كه براي داشتن جمعيت "بهينه” و متعادل بايد تغييراتي را در نگرش خود نسبت به نهاد خانواده ايجاد کنند كه اين نگرشها بايد همسو با نهاد دين و در نهايت نهاد اقتصاديشان باشد.