يوري آونري نماينده سابق پارلمان رژيم صهيونيستي، در گزارشي از زندگي سايسي اسحاق شامير نخست وزير معدوم اين رژيم، وي را به "موفق ترين تروريست قرن بيستم" توصيف كرد.

به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از "اوراسيا ريويو"؛ يوري آونري، نويسنده و نماينده سابق كنست، به بهانه مرگ اسحاق شامير (كه دو هفته قبل اتفاق افتاد) به جنبه سياسي زندگي وي پرداخت.
 
در اين گزارش كه تحت عنوان "موفق ترين تروريست قرن بيستم" منتشر شده، آمده است؛
 
وقتي من در يك برنامه تلويزيوني، شامير را به عنوان "موفق ترين تروريست قرن بيستم" توصيف كردن ابروهاي مصاحبه كننده درهم كشيده شد، اما آن توصيفي كاملا درست بود.
 
شامير متفكر بزرگي نبود. او در نوجواني به سازمان جوانان صهيونيست ولاديمير جابوتنيسكي در لهستان پيوست و از آن زمان به بعد، هرگز جهانبيني خود را تغيير نداد، از اين لحاظ او كاملا لامتغير بود. او خواستار تاسيس كشوري يهودي در تمام فلسطين بود.
 
ما هردو در يك زمان به تشكيلات زيرزميني ايرگون (يك گروه شبه نظامي صهيونيستي) پيوستيم. من براي انجام ترورهاي واقعي خيلي كوچك (كم سن) بودم. او (شامير) كه هشت سال مقام مافوق من بود، اين ترورها را انجام مي داد. اريگون در حمله به بازارهاي اعراب، ده ها نفر از مردان و زنان و كودكان عرب را كشت.
 
ما سياست "حفاظت از خود" را كه دستور آن از سوي رهبري صهيونيست صادر شده بود، اتخاذ كرديم.
 
در تابستان سال 1940 ايرگون از هم پاشيد. يكي از فرماندهان به نام اوراهام استرن، سازماني تحت عنوان "استرن گنگ" (اوباش استرن) تاسيس كرد كه در نهايت LEHI نام گرفت (مخفف جنگجويان آزادي اسرائيل) هدف استرن، تاسيس دولت اسرائيل در تمام فلسطين بود (آن زمان) امپراطوري بريتانيا دشمن بود و طبق اصل "دشمن دشمن من دوست من است"، بنابراين ما بايد با نازي ها همكاري كنيم.
 
استرن چندين نماينده را براي تماس با آلمانها فرستاد. بعضي از آنها را بريتانيا بازداشت كرد و برخي ديگر نيز از سوي نازي ها مورد استقبال قرار نگرفتند.
 
استرن خود دستگير و كشته شد، اما شامير بازداشت و زنداني شد. در مدت كوتاهي تمام اعضاي سازمان، كشته يا دستگير شدند و گروه منحل شد، تا اينكه اسحاق شامير و يكي از همكارانش به نام "ايلياهو گيلاري" روي كار آمدند. اين دو با هم كار كردند و LEHI را دوباره احيا كردند. يك روز شامير گيلاري را بازنشسته كرد و كشت.
 
اتهام گيلاري خيانت نبود، بلكه برعكس تعصب افراطي بود. او نقشه هاي براي اقدامات انقلابي مانند ترور ديويد بن گورريون و تمام رهبران صهيونيست داشت. شامير معتقد بود طبيعت ماجراجوي گيلاري سازمان را به خطر مي اندازد و بايد حذف شود.
 
چندين سال بعد، من از او پرسيدم؛ كدام شخصيت تاريخي را بيش از همه مي پسندد و تمجيد مي كند، او بدون هيچ درنگي گفت؛ "لنين من متوجه شدم او لنين را مي پسندد چون لنين از اصل "هدف وسيله را توجيه مي كند" تبعيت مي كرد. شامير يكي از سه فرمانده جنگجويان آزادي اسرائيل (LEHI) بود. او مسئول عمليات ها و سازمان بود و به طور دقيق يك گروه كوچك از افراد منتخب را تشكيل داده بود كه اقدامات متهورانه باورنكردني انجام مي داد.
 
او خود شخصا هر عملياتي را با جزئيات تمام طراحي مي كرد. مشهورترين آن ترور "لرد موين" مامور ارشد بريتانيا در خاورميانه، در قاهره بود.
 
وقتي بريتانيا در تل آويو به جستجوي خانه به خانه پرداخت، شامير دوباره دستگير شد.
 
اين بار او به اردوگاهي در آفريقا فرستاده شد كه شامير از آنجا فرار كرد و به جيبوتي رفت و از آنجا با يك ناو فرانسوي به پاريس برده شد كه تا زمان تشكيل دولت (جعلي) اسرائيل در آنجا ماند.
 
شامير در اسرائيل (سرزمين هاي اشغالي) از نظرها پنهان شد. او سالها براي موساد كار كرد، شايعه شده بود كه تخصص او فرستادن "بمب هاي نامه اي" است.
 
وقتي شامير، بار ديگر در ملاء عام نمايان شد، به حزب رقيب خود يعني مناخم بگين (نخست وزير اسبق اسرائيل) پيوست. سپس او به عنوان رئيس كنست منصوب شد.
 
وقتي "بگين" با مصر صلح كرد و حتي من به آن راي مثبت دادم. شامير راي ممتنع داد. پس از جنگ لبنان، وقتي بگين استعفا داد، شامير جاي او را گرفت.
 
به عنوان نخست وزير، برجسته ترين موفقيت او چيزي نبود جز شهرك سازي _به آرامي و بدون هياهو_ تحت فشار آمريكا او در كنفرانس صلح مادريد حضور يافت، همانطور كه شامير بعدها اظهار داشت؛ او براي مذاكره با اعراب براي هر طول زماني آماده بود.
 
او هرگز به فكر برقراري صلحي نبود كه بر سر راه تشكيل "اسرائيل بزرگ" مانعي ايجاد كند. ايدئولوژي او در گفته معروفش خلاصه مي شد كه به يك مثل قديمي بر مي گشت كه اعراب مي خواهند يهوديان را به دريا بيندازند. او مي گفت؛ اعراب همان اعراب هستند و دريا همان دريا.
 
ديگر موفقيت بزرگ شامير ممانعت از ورود يهوديان به ايالات متحده آمريكا بود. وقتي شوروي به يهوديان اجازه مهاجرت داد، تقريبا تمام آنها مستقيما راه آمريكا را در پيش گرفتند.
 
اسحاق شامير كاخ سفيد را متقاعد كرد، دروازه ها را به روي آنها ببندد و بنابراين بيش از يك ميليون يهودي شوروي را مجبور كرد به اسرائيل بروند (جايي كه اكنون آنها جبهه راست افراطي را تشكيل مي دهند).
 
وقتي صدام در جنگ خليج فارس اسرائيل را موشكباران كرد، اسحاق شامير سياست "حفاظت از خود" را كه _زماني با آن مخالف بود_ اتخاذ كرد، ولي آمريكا را متقاعد كرد كه كاخ سفيد اين كار را براي اسرائيل انجام دهد.
 
اسحاق شامير براي مدت كوتاهي خود ناصح و مرشد بنيامين نتانياهوي جوان بود، اما پس از آن از نتانياهو منتفر شد.
 
پس از آنكه نتانياهو با اعراب سازش تاكتيكي كوچك انجام داد، شامير او را "فرشته نابودي" ناميد.
 
*** "عملگراي فاسد
 
يوري آونري در ادامه گزارش خود، به ايهود اولمرت جانشين اسحاق شامير اشاره كرده و از او به عنوان "عملگراي فاسد" نام برده است.
 
نماينده سابق كنست مي نويسد؛ اولمرت در طول دوران نخست وزيري خود، بارها مورد اتهام قرار گرفتته و بارها تبرئه شده است.
 
اخيرا هم او به اتهام پنج مورد فساد مختلف مورد محاكمه طولاني قرار گرفت و از 4 مورد تبرئه شد. دادگاه به دليل فقدان اسناد و مدارك كافي، اولمرت را از همه موارد اتهامي بجز يك مورد تبرئه كرد و او همچنان منتظر نتيجه يك محاكمه بزرگتر است. اتهام او اين بار، دريافت رشوه براي احداث يك ساختمان عظيم چند ميلياردي در مركز شهر قدس در زماني كه شهردار اين شهر بوده است. همه انتظار دارند، او طبق معمول تبرئه شود.
 
در زمان اولمرت، دادستان كل متهم بود كه يك نخست وزير را از قدرت سرنگون كرده بود، آن هم درست در زماني كه اولمرت قصد داشت با فلسطينيان صلح كند كه البته اين مسئله مزخرف است.
 
اولمرت در دوران سالهاي نخست وزيري اش كه دو جنگ كثيف (جنگ لبنان و عمليات زمين سوخته) را به راه انداخت، فرصت هاي زيادي براي صلح داشت. او طرح صلح را ارائه كرد _اما فقط وقتي كه در آستانه مرگ سياسي قرار داشت. با چنين صلح طلباني چه كسي به جنگ طلب نياز دارد.
 
اولمرت گفته است؛ پس از تبرئه بعدي اش به زندگي سياسي برخواهد گشت.
 
بنيامين نتانياهو جانشين اين دو (شامير و اولمرت) خباثت هردو را دارد و خاصيت هيچ يك را ندارد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار