خبرنگار
تجسمي باشگاه خبرنگاران،ماجراي برملا شدن دست يكسري از افراد سودجو از آنجا آغاز شد كه حدود يك ماه پيش در يك مهماني كاملاً خصوصي كه افراد آن از قبل تعيين و دعوت شده بودند در يك به اصطلاح نمايشگاه كه نه،بلكه چوب حراج زدن به هنر مملكت عزيزمان تعداد زيادي آثار هنري از هنرمندان برجسته ايران با قيمتهاي نه چندان باور كردني،گويا فروخته شده است.
اينكه آيا اين ارقام صحت دارد يا نه و يا اينكه چطور يك دفعه مجوز نمايشگاهي تبديل به حراجي ميشود و يا اينكه چطور هيچكس از مديران هنري در حوزه معاونت و مركز تجسمي هيچ اقدامي نميكند و ترجيح ميدهند كه سكوت كنند و يا اينكه چه كساني اين آثار را خريدهاند!؟ و بازهم اينكه كساني كه مديران و برگزار كنندگان حراجهاي بزرگ جهاني هستند چطور يك شبه به ايران ميآيند و هيچكس خبردار نميشود؟!اينكه چطور مجري چكش زدن در به اصطلاح حراج به سهولت چندين بار به كشورهايي كه حراج هنري در آنجا برگزار ميشود سفر ميكند و هيچ كس خبردار نميشود كه فلان آقاي بازيگر چرا مرتبا در فواصل كوتاه به آن كشورها ميرود و يا اينكه...
اينكهها براي اين اتفاق كه معلوم نيست چطور برگزار شده است؛ادامه دارد.بنابراين به همين چند اينكه بسنده ميكنيم و البته به موضوع آن حراج كه برگزاري آن اصلا در كشورمان اصولي بوده و يا نه و همچنين از اين مسئله كه اصلا در كشورمان قانون برگزاري حراج وجود ندارد و چطور با نبود اين قانون آن اتفاق به راحتي آب خوردن صورت گرفته و هيچكس خم به ابرويش هم نياورده؛ميگذريم.
البته ناگفته نماند كه هيچ يك از متوليان امور هنري از آنها نپرسيد كه چرا وقتي قانوني براي يك اتفاقي در كشور وجود ندارد آن اتفاق را برگزار ميكنيد و بعد در توجيه سهلانگاري خود اعلام ميكنند كه قانون حراج وجود ندارد تا آن را بررسي كنيم كه درست بوده يا نه؛بنابراين بايد اين قانون تعيين و مشخص شود و بعد آن اقدام "حراج هنري" را بررسي كنيم كه آيا درست بوده يا غلط تخلف بوده يا خير.
از اينكه در آن حراج كه نميخواهيم اسمش را ببريم چه كساني براي كجاها اثر خريدند، اصلاً ايراني بودند يا نه و يا دست نشاندههاي خارج نشين بودند ميگذريم،ولي پيش وجدان خود حداقل با طرح اين موضوع كه چرا چنين اتفاقاتي با حضور برخي افراد به سهولت انجام ميشود؛احساس شرمندگي نميكنيم؟
برخي افراد ديگر با برگزاري آن حراج كه از آن گذشتيم در لابهلاي اين ماجرا شناخته شدند و در حقيقت چهره آنها كه به نوعي دلال هنري با نقاب مجموعهدار هستند،نمايان شد.
اين دلالان متاسفانه تعدادشان در سالهاي اخير از تعداد انگشتان دست خارج شده و به انبوهي مبدل شده و همچون موريانه به جان هنر كشورمان افتادند و همچنان درحال جلو رفتن هستند.
بسياري از اين دلالان مجموعهدارنما مامور خريد همان خارج نشينان هستند و به دستور آنها كه در كشورهاي اروپايي زندگي ميكنند و منبع درآمدشان براي ميهمانيهاي شبانهشان فروش آثار هنري ايراني است كه از سوي مجموعه دار نماها يا همان دلالان كه بيشتر برازنده شان است؛ براي آنها خريداري و فرستاده ميشود و در اين بين از هم هيچكس از آنها سوال نميكند كه اين همه اثر هنري از هنرمندان برجسته ايراني را براي چه كسي يا چه كساني ارسال ميكنيد و اصلاً چگونه خريداري شده است خوشبختانه اين سوالات اصلي و اساسي اصلاً از آنها نميشود و آنها هم مانند آب خوردن! گويي رايجترين كالاي ممكن را به خارج از مرزها انتقال ميدهند؛كار خود را انجام ميدهند و باز برميگردند و روز از نو روزي از نو...
اين دلالان هنري هر روز به نگارخانهها و گالريها ميروند و قدم ميزنند و در حقيقت شغلشان قدم زدن در اين فضاهاي هنري و انتخاب آثار هنري و خريد آنها به نازلترين قيمت و ارسال آنها براي اربابان خود است.
نكته تاسفبار در اينجا آن است كه برخي از هنرمندان هم با آنها همكاري ميكنند و خودشان اثرشان را با قيمت نه چندان بالا تقديم ميكنند،با اين اميد كه شايد كسي در آن سوي مرزها اثر وي را خريد و شايد به امضاي پايين اثر نگاهي انداخت و نام آن هنرمند را از سرگذراند.
دلالان هنري اين روزها در كمين هنرمند جوان جوياي نام هم هستند و اثر آنها را با تنها چند صدهزارتومان خريداري ميكنند و اثري كه با مبلغي اندك خريداري كردهاند به خارج ميفرستند و در حراجيهاي بينالمللي با قيمتهاي چندين برابر به فروش ميرسانند و به خيال خود به آن هنرمند جوان خدمت كردهاند.
اين سوداگران آثار هنري هر روز به شكار بهترينهاي هنر ايران ميروند و هر روز هم دست پر برميگردند و انبوهي از آثار هنري را از ايران خارج ميكنند؛بدون هيچ دغدغهاي،اين در حالي است كه در هر كشوري از جمله "كوبا" كه جزء كشورهاي درجه سوم در پرداختن و خلق آثار هنري است،امكان ندارد اجازه خروج يك اثر هنري از هنرمند درجه سه يا چهار خود را بدهد براي خروج هر اثر هنري بايد مجوزي دريافت شود اما در كشورمان دلالان به راحتي فعاليت ميكنند و به هنر ايران و ايراني خيانت ميكنند.
هنر ايران زمين به دليل داشتن المانهاي اصيل ايراني و شناسنامهدار بودن و نيز وجود نگاه ويژه شرقي و همچنين خلاقيت بالاي هنرمندان ايراني براي علاقمندان به هنر در ديگر كشورها بسيار مورد توجه است.
دلالان به راحتي اين آثار ارزشمند ايراني را از كشور خارج ميكنندو هيچ اعتراضي به آنها نميشود.
اين آثار هنري سرمايههاي هنري ايران است كه به يك چشم برهم زدن هر ماه و در برخي مواقع به صورت هفتگي به آن سوي مرزها فرستاده ميشود.
زماني كه ميخواهي براي پاسخ دادن حداقل به چند سوال خود و براي راحتي وجدانت از برخي از اين دلالان بپرسي و بگويي اين خيانت به هنر مملكت است نه خدمت،اصلا حاضر به صحبت نميشوند؛چرا كه هيچ دليلي براي اين خيانت ندارند و وقتي اصرار ميكني و ميگويي كه ميخواهي فقط يك دليل براي توجيه كار آنها داشته باشي و آنها اين يك دليل را برايت بگويند؛باز هم حاضر به حرف زدن نميشوند و اعلام ميكنند نه با تو كاردارند نه با هيچكس ديگر در ايران فقط موظف به خريد اثر هنري و دريافت پول هاي كلان از اربابان خود به عنوان حقالزحمه و فرستادن اثر به خارج هستند.
اي كاش هنر و هنرمند در كشورمان مهجور نبود و به اندازهاي از هنرمندان حمايت ميشد كه حداقل حاضر به فروش آثارشان به اين افراد نميشدند و اين سرمايههاي كلان هنري از كشورمان خارج نميشد.
به هر حال اين دلالان و سوداگران هنري به راحتي در كشورمان طي طريق ميكنند و صبح تا شب در نگارخانهها و فضاهاي هنري ميچرخند و اثر هنري ميخرند و به خارج ميفرستند و هيچكس به آنها خرده نميگيرد و آنها به راحتي به اين كار خود مشغول هستند و ادعا دارند كه به هنر و هنرمند ايراني خدمت ميكنند؛چرا كه كسي نيست كه آثار آنها را در ايران خريداري كند و هيچگاه وجدانشان آزارشان نميدهد و اين داستان واقعي تلخ همچنان ادامه دارد؛شايد برسد روزي كه كسي از آنها سوال كند و جلوي خروج سرمايههاي هنري به خارج از كشور را بگيرد؛شايد هم اين داستان تلخ ادامه داشته باشد و هيچكس خبردار نشود.../ه
يادداشت از:فاطمه اصلاني