شب که می شود حوصله ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم. داستانک فردا منتظر پیشنهادات شماست.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،

خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت. یک روز که می خواست دنبال کاری برود به شاگردش گفت:این کوزه پر از زهر است! مواظب باش به آن دست نزنی!.

شاگرد که می دانست استادش دروغ می گوید حرفی نزد. استادش رفت. شاگرد هم پیراهن یک مشتری را برداشت، به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت. برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید. ساعتی بعد خیاط بازگشت و با دیدن آن منظره، با حیرت از شاگردش پرسید: چرا خوابیده ای؟

شاگرد ناله کنان پاسخ داد: تو که رفتی من سرگرم کار بودم که دزدی آمد و یکی از پیراهن ها را دزدید و رفت. وقتی متوجه شدم، از ترس تو، زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم!

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
برچسب ها: داستانک ، شبانه ، کشکول
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار