باشگاه خبرنگاران- حمید امجد را پیشتر با نمایشنامه هایش و یکی دو تئاتری که روی صحنه برده بود، فعالیت در انتشارات نیلا و همچنین بازی در دو نقش کوتاه اما تأثیرگذار در مسافران بیضایی و گاهی به آسمان نگاه کن کمال تبریزی به یاد می آوریم.
مدت زمان قابل توجهی از آخرین کارگردانی تئاتر امجد می گذرد و این وقفه ی قابل تأمل که البته از تمرکز وی بر متون نمایشی و ادبی خبر می دهد نوید ساخت اثری متفاوت را به مخاطب خاص سینما می داد. آزمایشگاه اولین ساخته ی بلند این نویسنده-کارگردان است که با متنی استوار برآموزه های سینمای کلاسیک به نمایش درآمده است. گرچه نمایش این اثر در جشنواره فیلم فجر نظر تماشاگران و منتقدان را به خود جلب نکرد و در اکران نیز از درخشش خاصی برخوردار نبود اما برخی منتقدین سینما رویکرد خاصی به این فیلم داشتند که نمی توان بی توجه از آن گذشت.
آزمایشگاه با بهره مندی از کستینگی استثنایی و قابل تأمل و مملو از ستاره ها و بازیگران مطرح سینما و تئاتر ایران ،داستانی تکراری و ساده دارد. آزمایشگاه داستانی تکراری دارد زیرا برای داستانگویی طراحی و نوشته نشده است. قهرمان پسر شهرستانی، ساده اما نابغه ای است که با وعده های نیلوفر، هم دانشگاهی اش قرار است در آزمایشگاه پدر او به کار مشول شود. اما به رغم تمام تلاش های نیلوفر، یک دانشجوی کم سواد با سرمایه گذاری پدر تازه به دوران رسیده اش در آزمایشگاه و بدجنسی های همکاران دیگر آن شغل را به دست می آورد.
دست آخر با فروخته شدن آزمایشگاه توسط پدر نیلوفر و مهاجرتش به خارج از کشور، نیلوفر و قهرمان طرحی دیگر می افکنند و با همدلی با یکدیگر آینده ای دیگر را رقم می زنند.
داستان آزمایشگاه به تنهایی ظرفیت های لازم را برای یک درام ندارد، شوخی های طراحی شده، تاکید بر تیپ سازی های خودخواسته ی کارگردان ، پردازش شخصیت های دراماتیک مثل پدر نیلوفر، همکار بدجنس و قهرمان، تکرار مسلسل وار دیالوگ هایی که برای یک بار شنیده شدن خلق شده اند و لوکیشن آزمایشگاه از جمله عوامل دراماتیکی است که فیلم را به اثری تفکربرانگیز تبدیل می کند.
لوکیشن آزمایشگاه شاید محوری ترین و مهم ترین کاراکتر فیلم باشد. حذف و یا تغییر لوکیشن لطمه ی شدیدی به فیلم وارد می کند و از این رو امجد با دقت و وسواس لوکیشن را در سوله ای خارج از شهر بازسازی می کند. آزمایشگاه گویی نمادی از جامعه کنونی کشور است و مناسبات داخل آن، مدیریت و مراجعات آن، نیز نماینده مناسبات ، مدیریت و مردمان واقعی کشور هستند. حضور افراد مختلف در آزمایشگاه نمایندگان اقشار و طبقات جامعه را یادآور می شوند و قهرمان نیز برآیند نسل نوظهورِ نخبه ی جامعه که در زد و بند و راه های ناهموار این جامعه دور می خورند، اغفال می شوند و با برچسب بیماری از صفحه ی روزگار محو شده و به پست های غیرمعتبر و مشاغل ناهمگون پرتاب می شوند. گویی امجد با پایان بندی فیلم آرزو می کند اسلاف این قشر نخبه از فراسوهای مرکزیت با تاکید برقومیت آنان باید به همکاری و همیاری قهرمان که خود را "فرهاد"! می نامد بیایند تا بلکه اوضاع به سامان شود.کارگردان به تحول می اندیشد وعشق و آرامش را در سایه ی کوچ مدیریت قبلی و یک شروع نو برای مخاطب رقم میزند!
فیلم در پوسته ی سطحی خود نیز پر از پیام های ظریف وطراحی شده است. گرچه فیلم در ژانر کمدی است و ذائقه ی به قهقرا رفته ی مخاطب امروزی را ارضاء نمی کند اما با شرافت گفتاری و پاکیزگی در لحن و ساختار به اهالی سینما پیشنهاد فرهیختگی می دهد و برای مخاطب سلیقه ای سالم و تفکر برانگیز می سازد.
آنچه که در جمع بندی، ضعف اولین ساخته ی امجد محسوب می شود، عدم جذابیت نهایی فیلم و ارتباط آن با مخاطب عامه پسند است.
وجه سرگرم کنندگی آزمایشگاه رضایت بخش نیست، شوخی ها در حد یک لبخند است و با آنکه پیشینه بازیگران انتخابی فیلمساز خود نوید اثری فرحبخش را به مخاطب می دهد اما حتی ریتم تند و دیالوگ های نفس گیر فیلم نیز نمی تواند بی مزگی فیلم را جبران کند. عدم طراحیِ تعلیقِ لذت بخش برای فیلم، آنچنان که مخاطب را غافلگیر کند و بخشی از دلزدگی او را برای تحمل سکانس های طولانی آزمایشگاه جبران نماید نیز از جمله مشکلات آزمایشگاه است.
برای حمید امجد با دکترای مرتبط با سینما و تئاتر، آزمایشگاه کار کوچکی است و انتظار مخاطب خاص را نیز برآورده نمی کند، گرچه که از کنار آن هم نمی توان بی تفاوت گذشت .با شناختی که از فیلمساز وجود دارد،فیلم دنباله هایی محکم تر را به دنبال خواهد داشت. حضور امجد در نشست های مختلف در زمان اکران فیلمش بر خلاف رفتار سایر کمدی سازان امروزی، نشانگر عدم بی تفاوتی فیملساز به فیلم و تجاری نبودن ساخته اش را دارد.
کاش فیلمساز با رها کردن نمادگرایی که از بیضایی به ارث برده است به ضرورت های جامعه اندیشیده و متونی منطبق با نیازهای امروزی را نوشته و به تصویر بکشد./ي2
يادداشت از:روشنک عباسی.