به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، مهوش وقاري يكي از بازيگران خوش برخورد و توانمند عرصه بازيگري است كه با توجه به علاقه و استعداد خاصش در موسيقي در سال 1351 عضو سينماي جوان شد و بعدها با بازي در فيلم سينمايي (ناروني)، با همكاري سعيد ابراهيميفر به صورت حرفهاي كار خود را آغاز كرد و اكنون پاي صحبت و درد و دل او در گپ شبانه مينشينيم.
خانم وقاري كمي از خودتان بگوييد متولد 1333 در تهران هستم، در 20 شهريور 1359 در سن 26 سالگي با "محسن قاضی مرادی" ازدواج كردم و فارغ التحصيل رشته علوم سياسي و بازنشسته آموزش و پرورش هستم . دو خواهر و دوبرادر دارم كه با وجود علاقه برادرم به كار بازيگري، او مهندس شد و من تنها در خانوادهام بازيگري را به صورت حرفهاي ادامه دادم.
خانم وقاري چه مناطقي از ايران را براي مسافرت دوست داريد؟ من هم سفر به شمال و هم جنوب كشور را دوست دارم، شمال و به دليل نشست كنار ساحل و تماشا كردن به آب را خيلي دوست دارم. شنيدن صداي آب،براي من آرامش را به ارمغان ميآورد. البته ناگفته نماند كه حول و حوش 15 سالي ميشود كه شايد مثل هميشه به ديدن و تماشاي ساحل و درياهاي شمال كشورمان نرفتم، باور كنيد وقتي در كنار دريا به خصوص در شب ميايستيد احساس ميكنيد كه ستارهها و زمين به هم نزديك شدهاند.
اخيراً در مقابل ده "چشمان" نزديك روستاي "نور" رفتم، چون من مزرعه و دريا را با هم دوست دارم و عاشق گل كاري و طبيعت هستم و باورتان نميشود كه پنجره آشپزخانه من رو به يك بركه زيبا باز ميشود و دائماً به بهانه ظرفشويي دوست دارم در آشپرخانه بايستم و به صداي زيباي قورباغههاي توي بركه گوش دهم و صداي تمام حيوانات را بشنوم.
شما زماني با آقاي قاضي مرادي به فيروزكوه رفتيد و آنجا يا دقيقتر بگويم جايي كه شما رفته بوديد صداي زوزه گرگها به گوش ميرسيد، نترسيديد؟بله، به خوبي به ياد دارم كه با "محسن " به فيروزكوه رفته بودم و دائماً صداي زوزه گرگها به گوش من ميخورد و من به جاي ترس، احساس آرامش ميكردم، البته سگ و اسب را هم خيلي دوست دارم ولي از گربه خيلي خوشم نميآيد ، چون احساس ميكنم خيلي موزي و.... .
خانم وقاري از شمال و ذغدغههاي خودتان براي ما گفتيد، شما از جنوب هم ياد كرديد، براي ما بيشتر توضيح ميدهيد؟ البته به غير از شمال به شيراز سفر كرده و تبريز را هم خيلي دوست دارم و در سال 1351 با اردوي دانشجويي بود كه به شيراز رفتم و آرزو دارم يك روز و دوباره به خوزستان و آبادان سفر كنم، چون پس از جنگ، به آنجا لطمات زيادي وارد شد و دلم ميخواهد اگر قسمت باشد دوباره آنجا را ببينم مثل گذشتهها، آباد شده باشد در غير اين صورت خيلي دلگير ميشودم.
خانم وقاري چه خاطره جالبي از كودكي خود داريد كه فكر ميكنيد تعريف كردن آن خالي از لطف نباشد؟
روز اول مدرسه بهترين خاطره من را شكل ميدهد به ياد دارم در آن زمان بچهها را به كودكستان نميفرستادند و خانوادهها ترجيح ميدادند خودشان از بچههايشان نگهداري كنند و وقتي روز اول مهرماه شد من بايد براي اولين بار، مدت طولاني را در بيرون ميگذراندم و وقتي وارد كلاس شدم، روي ميز نشستم نه روي نيمكت. و هنوز هم كه اين همه سال ميگذرد وقتي روز اول مهرماه ميشود به شدت دلتنگ آن روزها ميشوم و اين بهترين خاطره زندگي من است و به سادگي خودم ميخندم.
چه تصورات اشتباهي از برخي از موضوعات داشتهايد كه با افزايش سن و تجربهها، آنها را تصحيح كرديد؟من فكر نميكنم اشتباهي داشته باشم (با خنده...) راستش را بخواهيد بدانيد من آدم عاطفي و با احساسي هستم و هميشه تصميماتم بر اساس احساسات گرفته شده و هنوز هم همينطوري هستم، چون آدم در اين صورت خيلي دچار اشتباه ميشود.
خانم وقاري چرا فكر ميكنید تصميمهاي شما بر اساس احساس اشتباه بوده و هنوز هم آنها را انجام ميدهيد؟اصولاً تصميمي كه از روي عاطفه باشد كمتر منطق در آن حكم فرماست و من هميشه به دنبال آن بودم كه دل كسي را نشكنم و همه از من راضي باشند، الان هم باگذشت سالها از دوران جواني و نوجوانيام ،هنوز رضايت ديگران برايم مهمتر از خودم است.
آیا در زندگی با همسرتان (محسن قاضی مرادی) هم همین احساس رضایت او از خودتان را داشتید یا نه ؟ من در زندگی خودم با محسن نیز همین طور هستم و گاهی به شدت عصبانی می شوم از اینکه نمی توانم تغییر رویه دهم و باور کنید که دائماً فکر می کنم و از خودم می پرسم که نوبت من کی می شود و چه کسی به دنبال جلب رضایت من است و معتقدم که خودم را فراموش کرده ام.
در اوقات فراغت خود چه کارهایی می کنید؟ چه میزان از این کارها به کسب اطلاعات و افزایش آگاهی ها می انجامد؟شاید نزدیک به 2 یا 3 سالی است که احساس می کنم دیگر اوقات فراغتی ندارم و بیشترین دلیل آن به شرایط بیماری شوهرم برمی گردد و اگر فرصتی پیش آید آن هم به دنبال کسب اطلاعات درباره مسائل و مشکلات پزشکی هستم.
تا جایی که من می دانم شما علاقه خاصی به ورزش کردن داشتید بله درست. من دوران نوجوانی ام، عضو تیم فوتبال دخترها بودم و در کنار آن عضو تیم پینگ پنگ مدرسه هم بودم و در کنار همه آنها عاشق پیاده روی بوده و همیشه قدم زدن را دوست داشتم و هنوز هم دارم.
آیا اهل موسیقی هم هستید؟ بله من عاشق موسیقی سنتی هستم و باید بگویم من از طریق یکی از دوستان خود با عرصه موسیقی آشنا شدم، و موسیقی یکی از چیزهایی است با شنیدن آن بسیار به آرامش می رسم و به این دلیل دوره کامل را گذرانده ام ولی مدتهاست که به سراغ آن نرفته ام، چون مشغله کاری همه وقت مرا پر کرده است.
پس باید دغدغه خاص هم به بزرگان موسیقی ایران زمین داشته باشید که در صورت تمایل، خوشحال می شویم نام آنها را بدانیم مرحوم پرویز یاحقی بی نظیر بودند و آدم و یاد و روز ها و لحظه های به یاد ماندنی می اندازند و میان کسانی که امیدوارم عمر آن ها سال ها به دنیا باشد، نوازندگی کامکار و حسین علیزاده را خیلی خیلی دوست دارم.
از میان بازیگران بزرگ ایران و دنیا شما از چه کسانی آموختید یا بازی آنها همیشه شما را شگفت زده می کرد؟بیشتر گرایش من به سمت آدم هایی است که هنرمند هستند و نسل گذشته هنر بازیگری کشورم را خیلی دوست داشته و احترام خاصی به پیشکسوتان این حرفه می گذارم و از میان بازیگران خارجی، بازی آل پاچینو ، آلن دلون، رابرت دینرو و مریل استریپ را دوست دارم و اگر فرصت داشته باشم فیلم های آنان را می بینم.
خانم وقاری به همه چیز اشاره کردید اما نگفتید که کتاب در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟ عاشق اشعار مولانا هستم و در کنار آن رمان های تاریخی و آثار ذبیح الله منصوری را دوست دارم و جز ملزومات زندگی من هستند اما الان بیشتر مطالعات من در حد خواندن اخبار اینترنت است.
خانم وقاری هنوز چه آرزوهای جالبی دارید که برای آن تلاش می کنید؟ انسان در یک مقطعی احساس می کند که دیگر برای آرزو کردن دیر است من در این مقطع سنی بیشتر به سلامتی و آرامش فکر می کنم و داشتن یک زندگی آرام را برای خودم و مردم عزیزم آرزوی من است و باز هم آرزو می کنم صنف من بیشتر با یکدیگر مهربان باشند و دوست دارم در این گپ شبانه به آن ها بگویم که از بعضی از آنان دلخور هستم چرا که گاهی من هنرمند احساس نادیده شدن می کنم و بیشترین گله را از فعالان عرصه بازیگری دارم و امیدوارم که افرادی که در این عرصه فقط به فکر خودشان هستند به خود آیند و دست از تبعیض ها در این حرفه بردارند.
با توجه به این که محل انتشار این مصاحبه در باشگاه شبانه است، چه سوالات و یا صحبتی دارید که می خواهید با مردم کشورتان بگویید و یا با آن ها در میان بگذارید؟ آرامش در شب را به همه عزیزانم پیشنهاد می کنم، من هیچ جدایی بین شب و روز نمی بینم، از زمانی که خودم را شناختم همیشه تمرکزم در شب بوده و با وجود موبایل و بسیاری از این تکنولوژی ها، من همچنان آرامش خودم را دارم و باور کنید گاهی احساس می کنم که گاهی با خوابیدن، وقت خود را تلف می کنم و به مردم خودم هم توصیه می کنم در شبها با گوش دادن به موسیقی و خواندن چند بیت شعر و پیاده روی در مکانی خوش آب و هوا را حتماً انجام بدهند و کمتر به گرفتاریها و بیماری های خود فکر کنند.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید