به گزارش
سرويس بين الملل باشگاه
خبرنگاران به نقل از "گلوبال ريسرچ"؛ در اين مقاله كه گلوبال ريسرچ آن را به قلم "اريك درايستر" تحت عنوان "بلوچستان: ميعادگاه يك جنگ ديگر آمريكايي" منتشر كرده، به اهميت منطقه بلوچستان كه بخش هايي از خاك ايران، افغانستان و پاكستان را در بر گرفته اشاره كرده و از نقشه هاي آمريكا براي ناامن كردن اين منطقه و سه كشور فوق و نيز چين، خبر داده است؛ نقشه هاي شومي كه از طريق تامين و تجهيز گروه هاي تروريستي و به قيمت قرباني شدن صدها انسان بيگناه اجرا مي شود.
گلوبال ريسرچ مي نويسد؛ ناآرامي هاي فعلي بلوچستان، شامل آدم ربايي، كشتار هدفمند، سر به نيست شدن (افراد)، ترور و تروريسم است، اما اينها فقط شيوه هايي از يك جنگ وسيعتر و پيچيده تر ژئو پلتيكي است كه آمريكا و متحدان غربي اش در آن دست دانرد.
گرچه بلوچستان به ظاهر در مقايسه با ديگر بحران هاي منطقه اي و بين المللي كه جهان ما را متاثر كرده مهم به نظر نمي رسد اما در حقيقت بلوچستان نقطه اي است كه منافع راهبردي در اين نقطه بشدت همگرا مي شوند.
ايالات متحده؛ بلوچستان در غرب پاكستان، شرق ايران و قسمتي از جنوب افغانستان را در بر مي گيرد، به عنوان منطقه اي حياتي براي حفظ هژموني خود در خاورميانه و جنوب آسيا مي بيند.
برعكس، چين اين منطقه را برا تكامل اقتصادي و سياسي خود و تبديل شدن به يك ابرقدرت جهاني ضروري تلقي مي كند.
به اين ترتيب، بلوچستان براي توسعه قدرت ژئوپلتيك در قرن 21، عنصري محوري است.
"موقعيت راهبردي بلوچستان"بلوچستان در يكي از مهمترين نقاط جغرافيايي يا سياسي جهان واقع شده است. اين منطقه نه تنها در ميان سه كشوري كه براي قدرت نظامي و سياسي غرب مهم است، واقع شده؛ بلكه بلوچستان براي توسعه و صادرات انرژي از آسياي ميانه، دسترسي به اقيانوس هند اهميت دارد و ديگر ضرورتهاي ژئوپلتيكي هم براي غرب و هم براي كشورهاي عضو سازمان همكاري شانگهاي و كشورهاي عضو بريكس را نيز در خود جاي داده است.
به همين دليل، اين منطقه براي تمام قدرت هاي بزرگ جهان از اهميت فراواني برخوردار است.
با وجود آنكه زمين اين منطقه از نظر سطحي نامناسب و نامساعد به نظر مي رسد، اما اين منطقه در زير خاك ثروت عظيمي را در خود جاي داده است.
بجز مقادير فراوان گاز طبيعي يا نفت، زمين زير پاي بلوچ ها مقادير فراواني مواد معدني مورد نياز براي توسعه اقتصادي دارد. به اين دليل جنگ در اين منطقه بيشتر جنگ منابع است تا جنگ هاي ژئوپلتيكي و سياسي.
موقعيت بلوچستان از يك عنصر حياتي ديگر نيز برخوردار است كه آن را به لحاظ ژئوپلتيكي مهم مي سازد.
اين منطقه در چهارراه مهمترين مسيرهاي تجاري بين غرب و شرق قرار گرفته است. گرچه از نظر عموم مردم، چهارراه تجاري مربوط به گذشته باشد (مانند جاده ابريشم كه با شتر در آن تردد مي شد)، در حقيقت اين مسيرها براي توسعه ضروري است.
تجارت زميني _چيزي كه چيني ها براي تكامل سياسي و اقتصادي خود و تبديل شدن به ابرقدرت جهاني به اهميت آن پي برده اند_ بدون بلوچستان با ثبات و قابل اتكا غير ممكن است و اين دقيقا همان چيزي است كه ايالات متحده آمريكا و غرب قصد دارند از آن جلوگيري كنند.
اين ميزان تمركز روي تجارت زميني را همواره بايد در مسئله انرژي جستجو كرد. اشتهاي سيري ناپذير چين براي نفت و گاز توسعه خطوط لوله از آسياي ميانه، ايران و ديگر نقاط براي اين كشور ارزش فراواني دارد.
خطوط لوله ايران_ پاكستان، خط لوله تركمنستان_ افغانستان_ پاكستان_ هند و ديگر پروژه ها همگي بر اهميت بلوچستان در نزد چيني ها مي افزايد.
علاوه بر اين، بندر گوادار پاكستان كه با سرمايه چيني ها راه اندازي شده، نقطه دسترسي كشتيراني تجاري چين، اقيانوس هند و آفريقا است.
با توجه به اين مسائل، مي توان به اين نكته رسيد كه چرا بلوچستان براي چين اين چنين مهم است و برعكس چرا آمريكا و متحدان غربي اش به دنبال بي ثبات كردن آن هستند.
*** خرابكاري و بي ثبات سازي غربيقدرت هاي امپرياليستي غربي در جلوگيري از شكل گيري بلوچستان با ثبات منافع روشني دارند. اين منطقه نه تنها براي چيني ها مهم است، علاوه بر آن بلوچستان بخش مهمي از جنگ مخفيانه اي است كه عليه پاكستان و ايران راه اندازي مي شود.
گروه هاي تروريستي كه به طور مستقيم يا غير مستقيم با سرويس هاي اطلاعايت غرب مرتبط هستند، با مصونيت كامل در بلوچستان _منطقه وسيعي كه نظارت بر آن غير ممكن است_ به انجام عمليات مي پردازند.
دولت پاكستان بارها عنوان كرده، سرويس هاي اطلاعاتي خارجي در پشت سر بيشتر خشونتهاي بلوچستان هستند.
حتي پرويز مشرف رئيس جمهور سابق پاكستان به صراحت علنا اين مطلب را اظهار كرد.
در حقيقت، اسلام آباد مي داند كه حيات و بقاي آنها به توانايي اين دولت در مهار ناآرامي هاي بلوچستان بستگي دارد، به اين معني كه آنها بايد با جدايي طلبي تحت حمايت خارجيان بشدت مبارزه كند.
در مقاله اي كه روزنامه انگليسي زبان پنينسولا، چاپ قطر منتشر كرد، نويسنده به نقل از منابع موثق گفته بود؛ سازمان سيا افراد محلي را به عنوان عوامل خود استخدام مي كند( و ماهانه به هريك از آنها 500 دلار مي پردازد)".
علاوه بر اين، ما مي دانيم كه سيا تحت رياست ژنرال پترائوس از آوارگان افغاني براي بي ثبات كردن بلوچستان استفاده مي كرده است.
اين حقيقت كه سيا مشغول استخدام نيرو و جاسوس در سراسر بلوچستان است، نشان مي دهد كه "راهبرد خرابكاري" آمريكا چند منظوره است.
از يك طرف، شبكه نيروها و عوامل سيا به آمريكا امكان دستكاري در اطلاعات را مي دهد و از طرف ديگر، ايالات متحده از طريق گروه هاي تروريستي تحت كنترل خود در تروريسم مشاركت مي كنند و همانطور كه در مجله فارن پاليسي گزارش داده شده، سيا و موساد برسر كنترل گروه جندالشيطان با هم رقابت مي كنند كه حقيقت مهمي است؛ زيرا راه هاي استفاده امپرياليست هاي غربي از بلوچستان _پايگاه جندالشيطان_ براي راه اندازي جنگ مخفيانه عليه ايران شامل ترور دانشمندان، انفجارهاي تروريستي در زيرساختهاي حياتي و كشتار هدفمند اقليت هاي قومي، را نشان مي دهد.
بجز جندالشيطان، سيا و همتايانش (موساد و ام آي سيكس (MI6)) در اداره و سازمان دادن ديگر گروه هاي تروريستي فعال در بلوچستان سخت فعال هستند.
ارتش آزاديبخش بلوچ، به رياست براهام داغ بوگتي و ديگر گروه هاي تروريستي روابط طولاني مدتي با MI6 داشته اند كه سابقه آن به اولين روزهاي استقلال پاكستان بر مي گردد.
اين گروه مسئول عمليات هاي تروريستي بيشماري در منطقه است كه در همه آنها غيرنظاميان بيگناه هدف قرار گرفته اند.
اين گروه و ديگر گروه هاي مشابه آن نشان مي دهند كه آمريكا و متحدانش از تروريسم براي ايجاد هرج و مرج با هدف بي ثبات كردن بلوچستان و جلوگيري از توسعه اقتصادي هم براي مردم بلوچ و هم براي چين استفاده مي كنند.
"اختلال سياسي"تاكتيك هاي خرابكارانه به تروريسم و جاسوسي در بلوچستان محدود نمي شود. يكي از مهمترين ابعاد اين مسئله بي ثبات سازي سياسي از طريق كنگره آمريكا است.
قانونگذاراني مانند دانا رورباكر _كه خود اقدامات ضد پاكستاني را هدايت كرده است، بي شرمانه از "حق تعيين سرنوشت مردم بلوچستان" صحبت كرده است.
البته آنچه كه منظور او است اين است كه او و ديگراني كه به اين مسئله علاقمند هستند، از جدايي طلبي و تخريب پاكستان مدرن حمايت مي كنند.
براي اين كار، رورباكر و ديگر اعضاي كنگره مانند هميشه عمل مي كنند، يعني به عنوان تسهيل كننده راهبرد امپرياليستي آمريكا در تجزيه كشورها به منظور كنترل آنها عمل مي كنند.
رور باكر كه خود با جنگجويان القاعده (مجاهدين سابق) روابط طولاني دارد، طرفدار برنامه هاي ضد پاكستاني است كه با اين كشور مانند تهديدي براي آمريكا رفتار مي كند.
تنها تهديدي كه واقعا از سوي پاكستان احساس مي شود، اين است كه _در روند توسعه چين_ پاكستان تصميم گرفته به جاي آنكه مطيع اراده ايالات متحده باشد، طرفدار توسعه اقتصادي بشود.
لايحه اي كه از سوي رورباكر _رئيس كميته فرعي نظارت و تحقيق امور خارجه- ارائه شد، از ايالات متحده خواسته از جدايي طلبي بلوچ ها حمايت كند و به روابط خود با دولت منتخب اسلام آباد خاتمه دهد. او بارها تهديدات و تحريكاتي را صادر كرده كه دولت پاكستان به درستي آنها را دخالت در امور داخلي خود تعبير كرده است.
هدف ارائه اين لوايح و سخنان تحريك آميز اين بوده است كه هم به لحاظ سياسي و هم در دادگاه عمومي مردم پاكستان يك كشور تروريست معرفي شود،تا طبق منطق پيچيده مردم آمريكا، آمريكا بتواند هركاري كه مي تواند و مي خواهد با آنها (پاكستاني ها) انجام دهد.
اهداف امپرياليست هاي غربي در ارتباط با بلوچستان بسيار ساده بوده و ساده باقي مانده است: بي ثبات كردن منطقه به منظور جلوگيري از چين در بهره برداري از آن براي تقويت سلطه منطقه اي و تداوم مسير توسعه اقتصادي خود، ايالات متحده اميدوار است با استفاده از تاكتيك هاي تروريسم و خرابكاري سياسي به اين اهداف خود دست يابد.
اما برخلاف حاكمان امپرياليسم انگليس در قرن گذشته، اين بار آمريكا بايد با پاكستاني مبارزه كند كه احساسات ملي گرايانه قوي دارد، پاكستاني كه هژموني ايالات متحده در منطقه را نمي پذيرد و در صحنه بين المللي نيز دوستاني دارد.
آنچه براي مردم بلوچ مايه تاسف است، اين است كه حكام آمريكايي از تاريخ هيچ چيزي نياموخته اند و همچنان از بلوچ ها به عنوان گروگان هايي در مقابل دشمن خود (پكن) استفاده مي كنند.
بدون وجود يك دولت ملي گراي قدرتمند در پاكستان كه اقداماتي بيش از اعتراض صرف به آمريكا انجام دهد _هيچ صلحي در بلوچستان وجود نخواهد داشت. بلكه در عوض اوضاع حتي بدتر خواهد شد زيرا آمريكا به دنبال سلطه جويي در قرن 21 است و هزينه مالي و انساني آن نيز برايش مهم نيست.