به گزارش
باشگاه خبرنگاران؛ همزمان با مراسم تجليل از فردوسيپژوهان و نکوداشت ثبت جهاني نقالي در فهرست ميراث ناملموس يونسکو، سيد حسن موسوي معاون رئيسجمهور و رئيس سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري با صدور پيامي نقش نقالان و هنر نقالی را نقشی بی بدیل در انتقال پیام حماسه سرایان و ادیبان سخنور ایران زمین توصیف کرد.
در پيام سيد حسن موسوي معاون رييس جمهور آمده است:"ايران سرزمين اديبان و سخنوران است. ادواري که پيشينهي کهن اين سرزمين را ميسازند همه، با نام اديباني بزرگ مزين شدهاند: از رودکي، سعدي، حافظ، مولانا، نظامي، جامي، ناصرخسرو، خيام، صائب، هاتف و باباطاهر، ... تا بهار، ... نيما. در جمع همتاياني چنين بزرگ و ارزشمند فردوسي از قرن چهارم تاکنون به عنوان بزرگترين حماسهسراي تاريخ ايران و يکي از برجستهترين شاعران جهان جايگاهي شامخ و بلند داشته است؛ جايگاهي بيرقيب که هيچگاه متزلزل نشده است.اين حرفي است که جمله مستشرقين مثل ژول مول، ويليام جونز برآنند. هر يک از بزرگان ادب ايران را، با صفتي حاکي از قلم منحصر به فرد او ميخوانيم؛ يکي پدر شعر فارسي است و ديگري سلطان غزل؛ اين يکي خداوندگار آفرينش معاني بلند است و آن ديگري قلهي رفيع عرفان؛ يکي منظومه ميسرايد و يکي فيلسوف و يکي آفريننده استعارات پيچيده و تو در تو است و يکي ديگر سراينده ترانههاي دلنشين و لطيف و مردمي. اما در سبک قلم، فردوسي را با چه صفتي بشناسيم؟ حماسهسرايي؟ تاريخنگاري؟ اسطورهنگاري؟ پند و اندرز؟ فلسفه؟ پارسيسرايي؟ حديث دلداگان؟ حکايت ميهندوستي؟ روايت ايرانيت؟ ...گزافهگويي نيست، اگر فردوسي بزرگ را، سرايندهي همه اين گزينهها بخوانيم. اما آنچه در کلام او و در تمامي عرصههاي مورد اشاره موج ميزند «صلابت قلم»است. ديننگارهها،اندرزها و عاشقانههاي فردوسي به همان اندازه مستحکماند که حکايت او از جنگآوريها، حماسهها و رويدادهاي تاريخي. سخن بسيار موجز است، اما گزينشهاي لغتهاي به جا و چينشهاي منحصر به فرد، اين عرصه را به پهنهاي وسيع براي فردوسي بدل ميسازد، به طوري که با فراغ بال در موضوعاتي متنوع، با چيرهدستي، سخنپردازي ميکند."
موسوی در بخش دیگری از پیام خود در باره دینداری فردوسی آورده است : دينداري فردوسي، نيز، مانند بقيه مضمونهاي گنجانده در آثارش، رنگ و بويي کاملاً ايراني دارد: گويي يک ايراني در زمانه خود ما، از ارادتش به خاندان نبوت و امامت، با افتخار ياد کرده و اطاعت از اين بزرگان را تنها کليد رستگاري در هر دو جهان برشمرده است. همان قالب شعري، و همان صلابت و کوبندگي سخن، همان شاعر و همان واژگان، اما اين بار دفاعي جانانه از مواضع و مباني ديني و عقيدتي. مکاني نيز که حکيم براي بيان اين مباني اعتقادي برگزيده بسيار به جا است: در آغاز سخن و پيش از ورود به بحث رواييگويي آنکه حکيم توس ميخواهد پيش از هر کاري به مخاطب بفرمايد، آنچه در پي خواهد آمد با همه عظمت و جلالي که دارد، و با تمامي غرور و افتخاري که در آن موج ميزند، از زبان فردي ارائه شده، که خود را بنده ناچيز درگاه نبي گرامي اسلام و وصي بر حق او ميداند. فردوسي، کسي که رهبر فرازانه انقلاب، او را، خداي سخن و پدر زبان فارسي توصيف نمودند."
در بخش دیگری از پیام رييس سازمان ميراث فرهنگي ، صنایع دستی و گردشگری كشور با اشاره به ارتباط نقالی با شاهنامه آمده است : "جمع حاضر جمع فضلا، انديشمندان فردوسي شناس، جمع ادبا و خادمان به فرهنگ و ادب فارسي، جمع پاسداران ميراث کهن ايران زمين و جمع مجريان هنرهاي سنتي و نمايشي مرتبط با مضامين شاهنامه، يعني، نقالان و قصهگويان ايراني است. ماندگاري و پايداري تمدن کهن و تاريخساز ايرانزمين، به واسطه انتقال مطلوب آن در ميان نسلهاي متمادي حاصل شده است. در اين ارتباط هر چند انتقال سينه به سينه و شفاهي نقشي اساسي را داشته اما به تنهايي نميتوانسته تمامي جنبههاي تمدني» به آن عظمت را، در گسترهاي اينچنين وسيع در طول تاريخ طولاني اين سرزمين حفظ نمايد. فرهنگ ايران زمين، در واقع همراه با انتقال شفاهي، به مدتي بسيار طولاني از طريق خط و کتابت، پاسداري شده است ايرانيان جزو معدود مللي هستند که، از کهنترين دوران با نوشتار و ارزش و ماندگاري آن آشنا بودهاند. حضور و نقشآفريني سنت نگارش در بستر فعاليتهاي يک ملت، خود زمينهساز رشد و تعالي فعاليت در زمينهي اسناد مکتوب و حوزههاي مختلف را بوجود ميآورد. کشورمان جزو معدود کشورهايي است که در طول تاريخ خود کتابت متوني بيشمار را، در حوزههاي دين، اخلاق، ادبيات، هنر، اسطوره، حقوق و حکومتداري و به تمامي اشکال ادبي از نثر و نظم شاهد بوده است.با اين همه همان گونه که ذکر شد نقش تعيين کننده سنتهاي شفاهي در انتقال محتواي اين آثار انديشمندانه، به هيچ وجه نبايد ناديده گرفته شود. ترديدي نيست که عدم امکان نشر آثار در ابعاد گسترده،عدم برخورداري عموم مردم از امکانات عدم امکان ارتباط مکتوب در مسافتهاي طولاني، و امثال آنها،حتي تا همين اواخر ملت ما را به طرز چشمگيري به ناقلان محتواي اين آثار، وابسته ساخته بود. نقال، پردهخوان، شاهنامهخوان، منقبتخوان، حمزهخوان، نظاميخوان، بخشي و امثال او به حق وظيفهاي بس سترگ را در طول تاريخ اين سرزمين بر دوش داشته و تا به امروز به سلامت به سرمنزل مقصود رسانيدهاند. پرسش من اين است که، اگر فردوسي بزرگ «طي سي سال رنج و محنت، عجم را بدين پارسي زنده کرد» آيا اگر نبود عشق خالصانه و ميهندوستانه نقالان، اين محتواي غني مردم، اسطورهاي، تاريخي و البته فرهنگي و مذهبي به نسلهاي آتي ميرسيد ترديدي نيست که نقال يک هنرمند است و در ستايش هنر والاي او سخنها رفته است و متخصصان کتابها نوشتهاند.اما پرسش من پرسش «تضمين انتقال بيکم و کاست فرهنگ در ميان نسلها» است. اگر به جادوي هنر نقال، تنها در چارچوب هنروري و توانايي جذب مخاطب در يک نمايش، يک تنه نگريسته شود به گمان من حق مطلب در اين ارتباط ادا نخواهد شد."
موسوي همچنين در اين پيام آورده است: "مايلم کل جامعهي «قصه پردازان اجرايي ايران» را از گذشته و حال به عنوان پاسداران دلسوز و دلسوختهي ميراث ادبي، حماسي و مذهبي اين مرز و بوم بستايم: آنان که در کوران حوادث بيشمار و در طول تاريخ پر فراز و نشيب اين ديار، شاهنامه فردوسي، مجموعه آثار نظامي، مجموعهي ادبيات ديني، اندرزي، حماسي،اسطورهاي و تاريخي اين ملت را به سلامت تا اين زمان حفظ، و براي باليدن آن خدمت رسانيدهاند. اما امروز اين جامعهي جهان ديده،خسته، رنج ديده و البته اميد از کف نداده، دريافته که، اين امانت گرانبها را با گذر از «ششخوان» پر خطر به سلامت به عصر حاضر رسانيده است. ولي اکنون در مواجهه با «خوان هفتم» نيازمند همکاري، همياري و تلاش مجدانه و از سر تعصب ما است. مايلم توطئههاي زمانهي اخير در عرضهي محصولات فرهنگي فريبنده، پوچ و بيمحتواي بيگانه را، که به منظور مضمحل کردن بنيهي تاريخي، فرهنگي و تمدني ملل صاحب تمدن، در ديار مشرقزمين و از جمله در سرزمينمان، ايران،بيوقفه در جريانند، «ديو سپيد عرصهي تاثيرات فرهنگي» بنامم و مواجهه با آن را کسب اجازه از محضر استادان فن «خوان هفتم» اين برهه بخوانم. در همين ارتباط لازم ميدانم تاکيد نمايم که ديگر جايز نيست جامعهي انتقالدهندگان ميراث فرهنگي و در آن ميان «اجتماع نقالان» تنها بماند چرا که عرصه،عرصهي مواجههي تمامي قواي تبليغاتي سطحنگر زمانهي نو با فرهنگ کهن و ريشهدار اين سرزمين است. سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري از ابتداي دولت جناب آقاي دکتر احمدينژاد در اين ارتباط به ايفاي نقشي تعيين کننده مبادرت ورزيده و خوشبختانه به موفقيتهاي چشمگيري دست يافته است آنچه امروز به نکوداشت آن نشستهايم اقدامي شايسته است که در حوزهي ثبت جهاني رخ داده و طي آن پروندهاي موفق و درخشان به ثبت جهاني رسيده است. گزارش شده که اين پرونده به لحاظ استحکام شکلي و محتوايي و بيان شيوا و محکمه پسند به عنوان پروندهاي شاخص در مرکز ميراث ناملموس يونسکو، ستوده شده است. اينجانب نيز به نوبهي خود مراتب قدردانيام را، از تمامي دستاندارکاران اين عرصه به عمل ميآورم و ثبت جهاني نقالي را به رهبر فرزانه انقلاب،رياست محترم جمهور و ملت شريف ايران تبريک عرض مينمايم."/ه