به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران ،بي بي سي فارسي اخيرا با راه اندازي صفحات ويژه در سايت خود سعي مي كند تا چهره هايي كه از مقبوليت در بين افكار عمومي برخوردار نيستند را در اين بخش معرفي كند.احمد كسروي يكي از مهم ترين چهره های ضد شیعه و از عناصر برجسته بابيت ،در سايت بي بي سي فارسي با تحریفی بزرگ به عنوان شخصیت بزرگ علمی و دینی معرفی می شود و مقالات زیادی برخلاف واقعیت درباره این شخصیت منتشر مي شود.البته دفاع گسترده و به كار گيري تمام توان از سوي بي بي سي براي حمايت و جانبداري از كسروي را مي توان در تفكر ضد اسلامي او و دشمني و ضديت با مكتب اهل بيت (ع) جستجو كرد.از ديگر ويژگي هاي برجسته و بارز كسروي مي توان به عضويت او در لژهاي فراماسونري اشاره كرد كه تشكيلاتي كاملا سري و مخفي و در تقابل با دين هستند. اقدام اخير بي بي سي در جهت تطهير چهره هاي منفور در بين ايرانيان ما را بر آن داشت تا زندگی كسروي را دوباره کنیم تا واقعیت های زندگی احمد کسروی و اندیشه های وی بيش از پيش نمايان شود.
تولد
احمد کسروی، چهارشنبه هشتم مهرماه ۱۲۶۹ ه ـ ش، در محله هکمآوار تبریزمتولد شد و در بیست سالگی موفق به اخذ دیپلم از مدرسه طالبیه تبریز شد تا با اصرار مادرش كه فردي مذهبي بود به فعاليت هاي ديني بپردازد.
توهین به مراسم عزاداری محرم و محكوميت وی از سوی مجتهدین اعلای تبریزی
کسروی بعد از چهار سال منبر رفتن و به علت توهین به مراسم عزاداری سيد و سالار شهيدان كه احتمالا با تحريك عناصر خارجي و ميسيونري صورت گرفت ، از سوی مجتهدین اعلای تبریز محكوم شد. کسروی که منتظر چنین فرصتی بود، بلافاصله ترک منبر و محراب کرد و وارد مدرسه آمریکایی مموریال اسکول شد و در ۲۶ سالگی موفق به اخذ گواهینامه زبان انگلیسی شد. او برای ادامه تحصیلاتش بصورت آکادمیک به تفلیس رفت و معلوم نشد به چه دليل دوباره به ايران برگشت ،البته برخي گمانه زني ها حكايت از آن دارند كه كسروي با تحريك عناصر روس به ايران بازگشته است.
دشمنی آشکار کسروی با تشیع و ائمه معصومین
احمد کسروی از چهره های جنجالی تاریخ معاصر ایران موضوع مناقشات بسیاری بوده است. کسروی از دو جنبه در تاریخ معاصر اهمیت یافته است: نخست از منظر تاریخ نگاری به ویژه تاریخ مشروطیت و دیگری از منظر دشمنی هایی که با تشیع و ائمه معصومین(ع) داشته است.
عضویت در انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن وی را دچار خود بزرگ بینی کرد
كسروي به واسطه ضديت با دين به عضویت انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پطروگراد و انجمن علمی واشنگتن در آمد تا سخت مغرور شود و ظلم بزرگی را بر اسلام و تشیع رودارد.
نظر امام خمینی (ره)درباره کسروی:
امام خمینی که خود زمانهی کسروی را درک کرده است، در مورد وی قضاوت منصفانهای دارد.
یک دفعه آدم میبیند که کسروی آمد و کتابسوزی [کرد]. مفاتیحالجنان هم جزو کتابهایی بود که سوزاند. کتابهای عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسندهی زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز ـ بسیاری از شرقیها این طوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمهای یاد میگیرند، ادعایشان خیلی بالا میشود. کسروی آخری ادعای پیغمبری میکرد. نمیتوانست به آن بالا برسد، آنجا را میآورد پایین.»
اندیشه های انحرافی و ضد شیعی کسروی
عناصر و جريان هاي خط دهنده به كسروي او را به واسطه تفكرات ضد اسلامي و سكولار و عضويت در شبكه سري – جاسوسي فراماسونري هدف قرار دادند تا او هم به واسطه لجاجت و حافظه قوي اش به ابزار دست آنها تبديل شود.البته كسروي تعادل روحي و رواني هم نداشت و تا همين پتانسيل در او به انحراف كشيده شود و كسروي را به فردي منحرف و ضد اخلاق بدل سازد تا جايي كه انحرافات اخلاقي او شهره خاص و عام شد.
از منظر دوم، اندیشههای انحرافی ضدشیعی کسروی، از زمان طرح با عکسالعملهایی در سراسر ایران مواجه شد. مرحوم استاد غلامرضا سعیدی خراسانی از جمله کسانی است که با کسروی ارتباطاتی داشته است. حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی به نقل از ایشان مینویسد:
من در 1312 در روزنامهی شفقِ سرخ مقالاتی بر ضداروپاییگری به قلم احمد کسروی خواندم که بسیار برایم جالب بود. از بیرجند نامهای به وی نوشتم و تاکید نمودم که برای نشر این قبیل اندیشهها، باید نشریه یا مجلهای مستقل منتشر شود. کسروی در پاسخ ضمن ارسال یکی دو تا از کتابهایش نوشت که به زودی مجلهی پیمان را منتشر خواهد ساخت و از من هم دعوت به همکاری کرد. پیمان در سال 1313 منتشر شد و من هم مقالاتی در زمینههای اسلامی ترجمه و به آن میفرستادم که چاپ میشد. تا آنکه من به تهران آمدم و او عاشقانه از اسلام صحبت میکرد و یک بار هم مرا برای افطار دعوت کرد ... اما وقتی دو سال بعد، انحرافاتی درمجله پیمان و پرچم و نشریات وی دیدم، روزی به سراغ وی رفتم و پس از مباحثاتی که دیدم تاثیری ندارد، به او اخطار کردم که هذا فراق بینی و بینک. و از او جدا شد.
سماجت و لجاجت کسروی در طرح مباحث ضد شیعی جنبشی را علیه وی در کشور به راه انداخت
اندیشههای ضدشیعی کسروی، ضمن آنکه علما را به تکاپو جهت پاسخگویی به شبهات وی واداشت، در میان مردم مسلمان ایران هم هیجانی به پا کرد که متاسفانه تا کنون اسناد قابل توجهی از این موضوع منتشر نشده است. با این حال در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد محدودی ـ حدود سیبرگ ـ در مورد کسروی وجود دارد که بازنویسی و برای استفادهی محققان ارایه میشود. در این اسناد به موضوعات مهمی پرداخته شده است: شکایت مردم مراغه از کتاب شیعیگری، شکایت پیروان کسروی از مردم تبریز و مراغه و دیلم، شکایت اهالی میاندوآب از پیروان کسروی، شکایت کسروی به نخستوزیر، شکایت کسروی از کارکنان دولت، نامهی روشنگری کسروی با نام سرگذشت من مردان نیک داوری کنید، خط و ربطهایی میان بخش اداری-سیاسی وزارت کشور و کسروی، هیجان عمومی مردم رشت علیه جشن کتابسوزی کسروی و از همه مهمتر تشکیل جلساتی از طرف علمای تهران و تهدید دولت به اعتصاب و تظاهرات در شهر در صورت عدم قبول تقاضای آنها جهت آزادی قاتلان کسروی.
حاج سراج انصاری سردمدارمقابله با اندیشه های ضد شیعی کسروی
در این تقابل فکری به دو مشی مشخص میتوان اشاره کرد. مقابلهی فکری و فرهنگی با اندیشهی کسروی که حاج سراج انصاری سردمدار آن بود. فعالیتهایی که آیتالله سیدنورالدین شیرازی رییس حزب برادران یا محمدتقی شریعتی در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد انجام میدادند، نمونههایی از این تکاپوی فکری و فرهنگی برای حفظ هویت مذهبی است.
تولید حجم زیادی از منابع مکتوب فرهنگی علیه اندیشه های کسروی
در فضای نسبتاً باز بعد از شهریور 1320، سماجت و لجاجتی که کسروی در طرح مباحث ضدشیعی خرج میداد، علما را به تکاپو واداشت و اثرات منفی مقابله با علما در دورهی رضاشاه را تا حدودی خنثی کرد. جنبشی پرتحرک به راه افتاد. نهضتی که علیه اندیشههای کسروی در میان عالمان دینی شروع شده بود، به تولید حجم زیادی از منابع مکتوب فرهنگی منجر شد.
انتخاب افکار شیعه ستیز و ضد دینی کسروی توسط استکبار برای پیشبرد اهداف خود
دوران پنجاه ساله تاخت و تاز پهلوی بر ایران در به اوج رسیدن اراده بیگانگان در امورات داخلی بی نظیر بوده است؛ تا جایی که رضا سواد کوهی، به اذن انگلیس شاه ایران و به اراده روسیه تبعید شد.
در این دوران هرچه توانستند تیشه به ریشه و اعتقادات مردم زدند و با پتک ناسیونالیسم ملی بر سر ملل غیر فارس کوبیدند، افکار وهابیون را پیاده کردند و نام آن را خرافه زدایی گذاشتند! زبان ترکی را در مکاتب و مدارس آذربایجان تحریم کردند و نام آن را غرور ملی نهادند!!و هدف آنان از این اقدامات چیزی جز شیعه ستیزی و ترک ستیزی نبود.
استعمار جهانی از زینب پاشا این شیر زن آذربایجانی که چادر به کمر و جماق به دست در عرض یک هفته تمامی قلیان های تبریز را شکسته بود، زهرچشمی داشت و نمی خواست زینب پاشاهای دیگری بوجود آیند. آنجا که یفرم خان ارمنی (ضارب ستارخان) و بهادرخان بختیاری خود را به قونسول بیگانه فروختند، ستارخان این فرزند غیور آذربایجان بود که فریاد برائت از مشرکین و کفار سرداد.
لذا وقتی استکبار با رشادت های زنان و مردان آذربایجان رو به رو شد ،تصمیم گرفت، فرهنگ آذربایجان را چنان دستخوش تغییر کند که نه از غیرت ترکانه خبری باشد، نه از شور حسینی؛ بعد از آنکه مزدور انگلیس در ایران – شاپور ریپوتر، یک زرتشتی هندی – توانست فرد دیکتاتوری چون رضا خان را شاه ایران کند، همه مقدمات برای فرهنگ ستیزی آذربایجان مهیا شد و سید احمد کسروی تبریزی به عنوان تئورستین این نقشه شوم انتخاب شد.
اخراج کسروی از حزب دموکرات آذربایجان به علت داشتن انحرافات اخلاقی
در سال ۱۲۹۶ (۱۹۱۷م)، روسیه تزاریسم تحت یک سری قیامهای بلشویکی سقوط و کمونیستهای تازه به دوران رسیده موفق شدند تا سال ۱۹۲۰، تمامی قیام استقلال طلبانه مسلمین، من جمله محمد امین رسولزاده در آذربایجان شمالی سرکوب کرده و حکومت جماهیر شوروی را تاسیس کنند. در مدت این سه سال هرج و مرجی، مردم مسلمان آذربایجان توسط ارامنه و نیروهای متحد مسیحی قتل عام شدند.در سال ۱۲۹۷، در راستای حفاظت از جان و مال مردم دو سوی ارس، جمعی از بزرگان، عالمان، تفنگچیان و روشنفکران آذربایجان شمالی و جنوبی، شعبه نظامی حزب سیاسی دمکرات آذربایچان (دیموکرات چی لار) را تاسیس کردند که کسروی یکی از ایشان بود، اما پس از مدتی و به حکم رهبر دینی حزب (شیخ خیابانی)، کسروی را به علت داشتن انحرافات اخلاق اخراج کردند.
یک دهه مزدوری در عدلیه
پس از تمامی این ماجراها، کسروی در سال ۱۲۹۹ به سن ۳۰ سالگی رسما وارد عدلیه شدو به عنوان مزدور غرب به نقاط مختلف ایران اعزام شد تا از لحاظ قانونی، مخالفین رضا سوادکوهی را از بین ببرد.
تعطیل شدن تمامی عدلیه های آذربایجان توسط کسروی در اقدامی ضد ایرانی
کسروی در اولین سال حضورش، به سمت ریاست عدلیه آذربایجان منصوب گشت و در یک اقدام ضد ایرانی، در راستای کودتای ۲۹ اسفند ۱۲۹۹، تمامی عدلیه های آذربایجان را تعطیل کرد. از ننگین ترین نقاط حضور کسروی در عدلیه، وکالت پزشک احمدی یکی از جلادان رضا سوادکوهی است که عده زیادی از جمله سرداراسعد را با آمپول هوا به کام مرگ فرستاده بود.
سرانجام بعد از ده سال فساد و بی بند و باری، در سنه ۱۳۰۹ بر اثر مسائلی که بخاطر ازدواج با یکی از شاکیان زن و شکایت شوهر سابقش رخ داده بود از عدلیه اخراج شد. و پس از آن تا مدتهای زیادی به شغل وکالت آزاد ادامه داد.
الحاد و ارتداد کسروی
کسروی بعد ازاخراج ازعدلیه به ملاقات مستقیم رضا پالانی رفت و در پی آن، خانه ای در تهران، مقری ماهانه، امتیاز نشریه پیمان و مخارج مربوطه برای وی تعیین شد تا او با خیال راحت، افکار مسموم خود را در نشریه مذکور انتشار دهد و در راستای بیگانه پرستی، کتب فاسد تحریف کند. که مصداق بارز آن کتاب در راه سیاست ص ۱۰۷ میباشد: ‹‹اینکه روس و انگلیس، استقلال ایران را به راست میدارند و پیاپی میگویند ما با ایران دعوی خاکی نداریم، از روی راستی است.›› این سخنان کسروی آیا مفهومی جز وطن فروشی دارد؟
مورد هجمه قرار دادن اعتقادات شیعی از جمله روضه خوانی
کسروی ابتدا اعتقادات شیعه از قبیل روضه خوانی وعزاداری محرم را مورد هجمه قرار داد و در توهمي آشكار به علايق مردم يعني اهل بيت (ع) توهين كرد. برای مثال میتوان به کتاب شیعیگری ص۳۸ اشاره کرد: ‹‹آن بارگاه ها که در مشهد و قم و سامرا و کربلا و نجف و دیگر شهرهاست و شیعیان به زیارت میروند . . .›› کسروی به امامان معصوم را که نمونه طهارت هستند توهين مي كرد و این درحالی بود که خود کسروی از پیشگامان پابوسی و سجده بر قبر (؟) کوروش است.
اتش زدن کتب باارزش شعرای بزرگ ایرانی چون حافظ و مولوی
ضمن اینکه کسروی در یک مراسم وحشی بنام کتاب سوزان، هر ساله کتب با ارزش شیعه چون مفاتیح و دوانین شاعرانی چون مولانا و حافظ را آتش میزد. کسروی در اظهارات ضد شیعه خود، بطور غیر مستقیم از نظرات وهابیون استفاده میکرد و این نقطه ظریف را امام خمینی (ره) سالها پیش از رهبریت، با ذکاوت کامل درک کرده بودند. کتاب کشف الاسرار که امام آن را در جوانی نوشته اند، یکی از فصیح ترین و کامل ترین جوابیه های شیعه در برابر وهابیت است. امام راحل از آنجایی که به جهالت کسروی پی برده بودند، زیاد به نقد او نمی پرداختند، لکن در همین کتاب کشف الاسرار ص۴، حجت را بر کسروی تمام کرده اند: ‹‹اینک برخی از نویسندگان برای خودنمایی و اظهار روشنفکری، از افکار جاهلانه ابن تیمیه پیروی میکنند. اینها به ادعای خود منورالفکرند و چنین پنداشته اند که منورالفکری از زیر فرمان قرآن و اسلام سرپیچیدن و به بزرگان دین ناسزا گفتن است؛ غافل از آنکه ما میدانیم اینها از وحشیان نجد و شترچرانهای ریاض که از رسواترین ملل جهان و وحشی ترین عائله بشری هستند، پیروی میکنند.››
کسروی و ادعای پیامبری
دولت بریتانیا که در تفرقه اندازی ، پرونده سیاهی دارد و فرقه بهایی دست نشانده آن استعمار پیر است، این بار کسروی را مامور این کار کرد. کسروی زمانی که خوزستان بود با بهادرخان آشنا شده و از آن طریق به عضویت لژ فراماسونر درآمده بود و بدستور این لژ، ابتدا خاتمیت را بدون ذکر نام حضرت محمد (ص) و با زیرکی هرچه تمام نفی کرد، سپس تعریف دیگری از بعثت یعنی برانگیخته شدن را ایراد کرد. و بعد از آن خود را یک برانگیخته (پیغمبر) و مرام (دین) خود را پاکدین معرفی کرد.
در این زمان بود که خون پاک فرزند اسلام، شهید نواب صفوی بجوش آمد. نواب در آن دوران که طلبه ای جوان بود و در نجف اشرف اقامت داشت، چون اخبار اندیشه های مسموم کسروی را دریافت، خود را شتابان به تهران رساند و چند هفته در کلوب کسروی به مناظره پرداخت و چون از راه منطقی قطع امید کرد، در صدد ترور کسروی برآمد که متاسفانه نافرجام ماند، اما به یاری خداوند متعال موفق شد در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴، کسروی را در دادگستری تهران محاکمه کند و به جرم اسلام ستیزی، او را بپای چوبه دار کشاند .
بانگ الله اکبر در سراسر ایران با اعدام کسروی پیچید
بعد از اعدام کسروی، بانگ الله اکبر در سراسر آسمان ایران اسلامی پیچید و هیچ یک از گورستان های اسلامی حاضر نشدند جنازه وی را بپذیرند، طرفداران کسروی مجبور شدند جنازه وی را به طور مخفیانه در ارتفاعات شمیران دفن کنند .
کسروی همچنان در جامه استکبار می تازد
همانطور که بیان شد، استعمار جهانی در پی تغییر فرهنگ آذربایجان بود. از یک طرف دولت مزدور پهلوی در برنامه های پوشالی تلویزیون و کتب جعلی مدارس، و از طرف دیگر آذربایجانیهایی چون کسروی تبریزی نقش های شوم بدخواهان این مرز و بوم را اجرا می کردند.،کسروی پس از آن که جزوه ۵۶ صفحه ای (به اصطلاح کتاب) آذری یا زیان باستان آذربایجان را چاپ کرد، بهادرخان آن را بصورت مقاله چند قسمتی در روزنامه بصره چاپ کرد و پس از آن کتاب مذکور در انگلستان و سرتاسر جهان ترجمه و به چاپ انبوه رسید.
البته بعد از کسروی، مرحوم رحیم رئیس نیا در کتاب ۳ جلدی آذربایجان در سیر تاریخ ایران و مرحوم پروفسور محمد تقی زهتابی در کتاب ۲ جلدی تاریخ دیرین ترکان ایران، وجود هفت هزارساله عنصر ترک در آذربایجان را ثابت کرده اند. و از آنجایی که مجموع این ۵ جلد قریب به دوهزار صفحه است، جای بسی نادانی است اگر کسی به جزوه ۵۶ صفحه ای کسروی اکتفا کند.