به گزارش باشگاه خبرنگاران، مشغول خريد از سوپرماركت محله بودم و به پوستر مجموعه‌ي قهوه تلخ كه تقريباً در دستان فروشنده مچاله شده بود زل زده و تمام فكرم به قول و قرار عوامل فيلم معطوف بود كه صداي پسربچه اي 10، 12 ساله مرا به خود آورد گويا فروشنده هم به بهانه صداي پاي بهار قصد خانه تكاني بزرگي را داشت.
پسربچه با اصرار از فروشنده سوال مي‌كرد كه شما مي‌دونيد چرا ديگه قهوه تلخ نمياد؟
فروشنده كه انگار از دست سوال هاي پشت سر هم و بي جواب او خسته شده بود به من نگاهي انداخت گويا با آن نگاه قصد داشت پاسخگويي به پسرك را به من واگذار كند. اما چطور مي توان به اين پسر 10 - 12 ساله كه از رابطه‌ها و ضابطه ها خبري ندارد گفت كه شير فرهاد شب هاي برره، كيانوش و نظام و.. سر قول قرار خود نمانده اند.
شايد قهوه تلخ از آن زماني كه تلخ شد كه سرناسازگاري با تلوزيون جمهوري اسلامي ايران رسانه ملي را بنا گذاشت و براي پخش اثر خود قهوه تلخ به نمايش خانگي يا بهتر بگويم سوپر ماركت ها، بقالي ها و داروخانه ها متوسل شد.
نياز به گفتن حرف هايي چون نقاب طنز دردهاي جامعه را به تصوير مي‌كشاند، طنزپرداران همواره در اين مسير علاوه بر توجه به قوانين موجود بايد نياز مخاطبان را هم در نظر بگيرند و كسب سود و منفعت شخصي را در اين مسير كنار بگذارند نبوده ولي آ‌نچه كه از اهم واجبات به شمار مي رود توجه به اين نكته است كه درست تا مجموعه 25 قهوه تلخ گذشته از قيمت هر مجموعه و درآمدي كه از قبل آن به جيب دست اندركاران سرازير شده در حالي كه به قول معروف همه چيز آن بود ناگهان به طرز مبهم و غيرمنتظره اي مهران مديري مخاطبان خود را به خواب خرگوشي فرو برد و با وعده هايي غير قابل باور بازگشت دوباره قهوه تلخ را به يك ماه ديگر موكول كرد.
درگير و دار روزهايي كه طرفداران پرو پا قرص قهوه تلخ با شورو شعف فراواني به تماشاي هفته اي آن مي‌نشستند بوديم كه مهران مديري با سخنان خود در پايان مجموعه 25 كه خبر از تغيير و اصلاح و ايجاد فضاي جديدي مي داد كار را در مرحله‌ي 25 تمام و قول بازگشتي نو و جديد را دارد.
اما انتظارها 5 ماه و خورده اي كه فكر كنم حساب خورده اي از دستمان در رفته به طول انجاميد و تا الان هيچ خبري از قهوه تلخ كه قرار بود با شكل و شمايل جديد به استقبال مخاطبانش بيايد نيست.
قهوه تلخ طنزي تاريخي بود كه مسائل گذشته حال و آينده را در قالب طنز به تصوير مي‌كشاند كه شايد با اين وضع پيش آمده ناتمامي ان را به گردن بي اطلاعي يا كم اطلاعي از تاريخ ايران بيندازيم.
از اوضاع مبهم و نامعلوم قرعه كشي ها و جايزه هاي قهوه تلخ كه انگار راه خود را با ضرب المثل معروف كي داده كي گرفته بگذريم و سرپوشي بزرگ بر آن بنهيم تا داغ دل دوستان تازه نشود.
مشغول قدم زن در ميان حاضراني بودم كه براي تماشاي فيلم هاي سي امين جشنواره فيلم فجر به برج ميلاد آمده بودند انگار يك جورايي چشم دنبال ردپايي از مهران مديري ميگشت تا شايد به اين بهانه علت تاخير و بدقولي او را جويا شوم.
اما انگار هيچ اثري از اين طنزپرداز با سابقه نه تنها اين جا حتي در دنياي هنر هم نبود و يا شايد مخاطب و علاقه اي كه با گفتن جملات من شمار رو دوست دارم و خواهش مي‌كنم قهوه تلخ را كپي نكنيد به راحتي از ياد رفت و مخاطبان را در ناباوري با دريايي از سوال هاي بي جواب رها كرد./ي2
یادداشت از مصطفی انصافی
