الجزیره انگلیسی در میزگردی به بررسی این پرسش اساسی پرداخت که آیا نظام سرمایه داری در حال ورشکسته شدن است.

به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از الجزیره انگلیسی، قریب به پنجاه درصد کل سرمایه های مالی آمريکا در کنترل یک درصد است و باقیمانده ان نیز در اختیار 99 درصد دیگر است!

پس از بحران جهانی اقتصاد، بحران مالی و فعالیت جنبش تسخیر وال استریت این سوال مطرح است که آیا نظام سرمایه داری شکست خورده است؟آیا غرب همچنان در خوش خیالی خود به نظام بانکی امید بسته است؟ آیا بازارهای نوظهور اقتصادی می توانند مسیری متفاوتی را نشان بدهند؟ به هرحال، نظام کنونی جهان ، نظامی سرمایه داری است.

حتی چین هم با شور و اشتیاق بسیار به این نظام بازار آزاد پیوسته است.

اما با بحران مالی جهانی و بدهی های فزاینده دولتها و خشم شدید نود و نه درصدی ها به نظر می رسد نظام سرمایه داری در وضعی متفاوت قرار گرفته است.

شاید بازار آزاد به اندازه کافی آزاد نیست.

نگاهی به آمار و ارقام گویای این واقعیت است.

بدهی های آمریکا به رقم تکان دهنده پانزده تریلیون و دویست میلیارد دلار رسیده است.

فعالان جنبش تسخیر وال استریت تاکید دارند نظام سرمایه داری سبب شده است عده معدودی به شدت ثروتمند شوند.

بررسی ها نشان می دهد یک درصد مردم آمریکا، حدود چهل و هفت درصد کل سرمایه های مالی را در کنترل خودشان دارندو بقیه ثروتهای مالی آمریکا در اختیار نود و نه درصد دیگر است! باید به نقش پول در فضای سیاسی آمریکا نیز توجه داشت.

بیش از بیست و چهار درصد کل کمکهای مالی به نامزدهای انتخابات آمریکا در سال دو هزار و ده از جانب فقط یک صدم درصد از مردم این کشور بوده است.

در توزیع ثروت جهانی نیز همین وضع حاکم است بطوریکه به وضع کشورهای در حال توسعه توجه نمی شود.

براساس آمار و ارقام یونیسف، بیست درصد ثروتمندان جهان در کشورهای توسعه یافته حدود هشتادو سه درصد کل درآمدهای جهانی را در اختیار دارند.

بیست درصد فقیران جهان نیز فقط یک درصد درامد جهانی را به خودشان اختصاص داده اند.

با این اوصاف، کاملا روشن است که تبعیض در این زمینه وجود دارد.

متوسط مصرف روزانه آمریکایی ها حدود چهار و نیم برابر مجموع کل مصرف دیگر مردم جهان است.

به گفته جوزف استیگلیتز، برنده جایزه نوبل اقتصاد، ایده آدام اسمیت پدر اقتصاد سرمایه داری مبنی بر اینکه فعالیت آزاد اقتصادی شرکتهای خصوصی در قالب دست پنهان بازار آزاد به رفاه جامعه منجر می شود ، دیگر ارزش و اعتباری ندارد البته مشخص نیست که اصلا این سخن درست بوده است یا خیر.

مارک وایزبروت، رئیس موسسه تحقیقاتی سیاستهای اقتصادی در واشنگتن در این خصوص گفت:« سخن جوزف استیگلیتز کاملا درست است و از مدتها قبل چنین وضعی برای نظام اقتصاد سرمایه داری وجود داشته است.

همه اقتصادهای جهانی ترکیبی از بخش دولتی و خصوصی است و همواره این سوال مطرح بوده است که دولت باید در عرصه اقتصادی چه نقشی داشته باشد.

بحران اقتصادی چهار سال پیش که بزرگترین بحران اقتصادی آمریکا از زمان بحران اقتصادی دهه هزار و نهصدو سی بود نشان داد نظام نظارتی بر فعالیت شبکه اقتصادی بخش خصوصی ناکارآمد بوده و همین مساله علت اصلی بحران مالی سال دو هزار و هشت بود.

اینکه فعالیت شرکتهای بخش خصوصی سبب رفاه جامعه می شود درست نیست. دولتها باید همواره در عرصه اقتصادی نقش مهمی ایفا کنند.

لورتا ناپولیونی ، اقتصاددان و نویسنده انگلیسی در این خصوص گفت:«غرب از نظام اقتصادی حاکم سوء استفاده کرده است. وجود نظارتها بر فعالیت اقتصادی بخش خصوصی ضروری و لازم است. این نظارتها در همه نظامهای اقتصادی اعم از نظامهای اقتصادی ترکیبی یا بازار آزاد ضروری است.

مارک وایزبورگ در ادامه افزود: نظام سرمایه داری لیبرالیسم در مقایسه با دیگر شکلهای سرمایه داری به شدت بیشتر ناکارآمد بوده و به شکست رسیده است. این نظام شکست خورده است.

چین عامل نجات اقتصاد سرمایه داری لیبرالیستی در چند سال اخیر بوده است و باید توجه داشت که در چین نظام سرمایه داری لیبرالیستی حاکم نیست.

چین که رشد اقتصادی زیادی دارد از اصول نظام بازار آزاد و اقتصاد لیبرالیستی تبعیت نمی کند.

بنابراین همین شاخصها هم نشان می دهد که نظام سرمایه داری مبتنی بر تفکر بازار آزاد و اقتصاد لیبرالی به شکست رسیده است.» لورتا ناپولیونی در ادامه افزود: نظام سرمایه داری به شدت به رشد صنعتی متکی بوده است.

وقتی نظام سرمایه داری به حدی از رشد برسد ، به سمت نظام سرمایه گذاری مالی می رود و پول کلانی که به دست می آید از بخش تولید به بخش مالی سرازیر می شود.

همین اتفاق در اواخر قرن نوزدهم اتفاق افتاد و نتیجه آن در نهایت به بروز جنگ جهانی اول منجر شد و سپس بار دیگر بحران اقتصادی دهه هزار و نهصدو سی بروز کرد و در ادامه نیز جنگ جهانی دوم بروز کرد.

بنابراین می بینیم که این چرخه ادامه داشته است.

کانون تولید از غرب و بویژه آمریکا به کشورهای شرق و به صورت خاص به چین انتقال پیدا کرده است.

در کشورهای خاورمیانه و چین الگوی اقتصادی دولت محور اجرا می شود.

اما نمی توان الگوی اقتصادی چین یا کشورهای منطقه خاورمیانه را در غرب پیاده کرد .

الگوی مذکور فقط برای کشورهای در حال توسعه است و نه اینکه درباره کشورهای توسعه یافته کارایی داشته باشد.

غرب با جوامع پساصنعتی خود مواجه است.

طبیعی است که دراین شرایط ، شبکه مالی بیش از پیش در نظام اقتصادی کشورهای مبتنی بر نظام سرمایه داری مطرح باشد.

مارک وایزبورگ در ادامه افزود: در چنین شرایطی شاهد رشد جنبش تسخیر وال استریت هستیم.

این جنبش بسیار موفق بوده است.

این جنبش بر نابرابری های اقتصادی و اجتماعی وتوزیع نابرابر ثروت و درآمدها در آمریکا در سی سال گذشته تاکید دارد.

مردم آمریکا می گویند بخش اعظم ثروت نصیب بخش بسیار اندکی از جامعه شده است.

مردم آمریکا به نقش پول در فضای سیاسی کشورشان در قالب انتخابات اعتراض دارند.

آنها می خواهند نقش پول در تعیین سرنوشت سیاسی کشورشان حذف شود.

برایان کاپلان در ادامه افزود: جنبش تسخیر وال استریت در اعتراض به نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بر آمریکا است. فعالان این جنبش می خواهند نابرابری ها در کشورشان پایان پیدا کند./ا

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار