به گزارش
خبرنگار باشگاه خبرنگاران؛سالن شهید آوینی مجتمع فرهنگی هنری ارشاد خرم آباد پر از مشتاقان عرصه موسیقی انقلابی می شود تا تماشاگران بی صبرانه در انتظار نغمه هایی باشند که شور و حماسه را در دل هر ایرانی متجلی می کند.
محال است که کشور به دشمن دهیم...
گروه چهارمحال و بختیاری با زبان شیرین لری بختیاری روی صحنه می آید. نوای شورانگیز ساز و آواز بختیاری سالن را فرا می گیرد و صدای سرشار از عظمت مرد ایل که فریاد سر می دهد "اگر سر به سر تن به کشتن دهیم، محال است که کشور به دشمن دهیم..."
گروه موسیقی اعزامی از استان چهار محال و بختیاری با لباس های محلی و سازهای بومی این منطقه از ایران زمین سالن را به مرز شور و حماسه می برد؛ به آن روزها که مرد بختیاری از آن روایت می کند که بزرگان ایل و سرداران سوار بر اسب در ره میهن چه جانها دادند.
روایت امروز موسیقی بختیاری روایتی از مردان ایل است که مصداق این کلام خواننده گروهند: "خوشا آن که پاک آمد و پاک رفت..." و این چنین است که روایت جان دادن در راه وطن قصه ایل می شود و افتخار ایلیاتی های بختیاری.
گروه بعدی که برای اجرا به روی صحنه می آید گروهی از خوزستان و شهر اهواز است که به زبان عربی از جان فشانیهای اقوام عرب زبان در طول تاریخ ایران اسلامی روایت می کنند. آنها با صدای آهنگین ساز حماسی خود به زبان شیوای عربی از میهن می گویند و از ایثارگری های عرب زبانان در جنگ و انقلاب، آنها از روزهای حماسه سازی های عرب زبانان ایرانی اسلامی روایتی می سرایند که سالن را به وجد می آورد.
امروز روز دامادی پسر پهلوان من است...
نوبت به گروه استان مازندران می رسد تا مازنیها با لباس محلی خودشان و سازهای بومی این منطقه روی صحنه بیایند. سرپرست گروه قبل از آغاز اجرای خود بخش هایی از ترانه را ترجمه می کند. ترانه ای که غم انگیزی روایتی را در خود جای داده که سالن را به اشک مهمان می کند.
روایت مازنی ها از جانفشانی مردان آن دیار است. یلانی که در جنگ و انقلاب و تاریخ ایران زمین چه رشادت ها که نکردند و چه جان ها که تقدیم آرمانهای این دیار و این سرزمین پرگهر نشد.
روایت ترانه مازندرانی روایتی از آن روزهاست که مادران از رشادتهای فرزندانشان در نبرد برای اهالی شهر و روستا می گفتند. "مار"(مادر) روایت این ترانه حزن انگیز برای زنان منطقه از "پسر پهلوانش" می گوید که چه حماسه ها آفریده است.
مادر روایت حزن انگیز این ترانه به استقامت شهره است آنجا که می گوید: "پسرم داماد نشد ولی حنا بیاورید که امروز روز دامادی پسر پهلوان من است..."
دایه دایه وقت جنگه...
گروه موسیقی بعدی که سالن را مهمان حماسه سرایی دیگری می کند گروهی از استان لرستان و شهرستان الیگودرز است. در ترانه نخستین این گروه به زبان بختیاری خواننده گروه از "آتش یادی" می گوید که هنوز ایل از جوانمردان به خاطر دارد و هنوز افتخار ایل همین یاد و خاطره است.
ترانه بعدی که به زبان لری است با ضرباهنگ "میهن پرستِم" اجرا می شود و سالن را که عمده آن اهالی لرزبان لرستان هستند همراه و هم آوای همین کلام می کند تا اوج میهن پرستی و استقامت مردان این دیار سالن را پرشور سازد.
موسیقی شورانگیز لری که ساز و آوازش حماسی است سالن را به وجد می آورد تا تداعی روزهایی باشد که "دایه دایه وقت جنگه" رزمندگان را راهی جبهه ها می کرد و مدال افتخار را بر سینه لرستان و لرستانی آویخته بود.
پاییز کِز کِرده دِ کنج قفس...
کم کم نوبت به جوانترها و کم سن و سالها می رسد. نوجوانان و خردسالانی که نه جنگ و نه انقلاب را به خاطر می آورند ولی آمده اند تا تمام حسن میهن پرستی و استقامت خود را در ترانه و سرودهای خود فریاد بزنند.
گروه سرود آوای لرستان روی صحنه می آید تا دانش آموزان خرم آبادی سالن را مهمان سرودی لری کنند. سرودی با رنگ و بوی دهه فجر و ایام پیروزی انقلاب اسلامی و به واقع این روزها "پاییز کِز کِرده دِ کنج قفس..."
صدای رسای گروه سرود دانش آموزان خرم آباد که از نوجوانان راهنمایی و دبیرستانی تشکیل شده سالن را همراه می کند تا با مطلع سرود همه لرزبانان به همراهی و هم آوایی تشویق شوند.
یکی مثل خرازی، مرد خطر، مرد خدا...
گروه سرود بعدی کم سن و سال تر از گروه قبلی است. گروه سرود شاهد استان اصفهان که از کودکان خردسال هفت هشت ساله تشکیل شده است. شاید انتظار نداریم که پسربچه های خردسال اینگونه سالن را به شور بیاورند ولی صدای نازک و رسای آنها هیئت داوران را به تعظیم وامی دارد.
استرس را می توان در نگاه کودکان خردسال دید که با دیدن جمع 300 نفره در سالن شهید آوینی ارشاد دستهایشان را مچ کرده اند و گاهی "این پا و آن پا" می کنند. کم کم با راهنماییهای استادشان بر جو سالن چیره می شوند تا سرودی بخوانند انقلابی و نوایی سر دهند حماسی.
آنها در سرود ابتدایی خود از جنگ و دفاع مقدس می گویند و روزهایی که به خاطر ندارند ولی در باورشان بی نهایت آنها را می ستایند و آری "همیشه یاد شهیدا به دلا جلا میده/ اگه لایقش باشیم برات کربلا میده..."
آنها از مردان مرد جنگ می گویند، "یکی مثل خرازی، مرد خطر، مرد خدا" و یا آنها که مثل حسین(ع) سر از تنشان جدا شد و از شهید ابراهیم همت یاد می کنند که امروز "قبله دلا شده" ....
آنها در فریادهای کودکانه شان اشک را به چشمان حاضران می آورند وقتی روایت می کنند از آنانی که "از فداکاریاشون شلمچه کربلا شده..."
ای مهد آریایی....
گروه سرود شاهد اصفهان در پایان اجرای خود از وطن می سرایند، "سرافراز بادا خاک پاک تو/ ای کهن بوم و بر ایران من/ پرچم سربلندت نشان نور/ ای گهر بوم و بر ایران من"
خردسالانی که از اعماق وجودشان با تو ای "مهد آریایی/ این بیشه زار شیران/ این سرزمین آرش/ جولانگه دلیران" پیمان می بندند که "در راه عشق تو با خون خود پیمان نهیم/ با افتخار جان در ره ایران دهیم..."/س