به گزارش خبرنگار وبگردی باشگاه خبرنگاران، بولتن نیوز نوشت؛ در بخش نخست نقد رفتار و عملکرد عبدالکریم سروش، به بخشی از این دلایل و عوامل انحراف وی نظیر فاصله گرفتن از تفکر امام خمینی و همچنین بی توجهی به اصول و مبانی دینی و اسلامی، گرایش به مباحث تکثر گرایی و نسبی گرایی و تفکر غرب و... پرداختیم که با تیتر" غرور، تکبر، خودنمایی،و کینه توزی عوامل انحراف عبدالکریم سروش" منتشر شد.
در بخش حاضر که بخش دوم و پایانی است نیز خصلت هایی مانند دروغ گویی، کینه توزی، خساست، خودنمایی و.... بررسی می شود.
دروغ گویی، غرور و تکبر و خودنمایی و کینه توزی های سروش که از خصیصه های اساسی و ریشه انحراف وی است باعث شده که وی هر چند وقت یکبار با نامه پراکنی، دروغ گویی و طرح مسائل نادرست برعلیه نظام جمهوری اسلامی، دقیقا راهی را طی کند که آمریکا از افراد کم سن وسال انتظار دارد نه از متفکران و اندیشمندان یک جامعه...
پس از انتشار بخش نخست نقد عبدالکریم سروش، یکی از مخاطبان سایت بولتن نیوز، این دو عکس را برای ما ارسال کرده است. در این عکس عبدالکریم سروش در کنار علی افشاری، فریبا داوودی مهاجر، کوروش صحتی و دو نفر دیگر دیده می شود. ...
*دروغ گویی
دروغ گویی یکی از رفتارهای زشتی است که اگر افراد سرشناس به آن مبتلا شوند نه تنها جامعه را دچار مشکل می کنند بلکه ممکن است که باعث انحراف گروه ها و جریان های فکری شوند.
متاسفانه انسانی در سطح دانش و مطالعه سروش، به این رفتار زشت مبتلاست.
نمونه دروغ های وی هم در زمان حیات امام خمینی اثبات شده و هم در جریان جنبش سبز در دوسال اخیر به اثبات رسیده است.
در زمان حیات حضرت امام، سروش در یک برنامه تلویزیونی در تلویزیون با عنوان در محضر حضرت مولانا، به خواندن اشعار و مولوی شناسی و مباحث اندیشه و دین می پرداخت و با تسلط خود بر سخن وری تلاش می کرد که با خواندن اشعاری از مولانا که به بحث های لیبرالیزم، نسبی گرایی، کثرت گرایی و نسبیت مفاهیم دینی نزدیک است، مباحث مورد علاقه خود را به خورد مردم و جوانان و علاقه مندان به بحث های حوزه اندیشه بدهد،
و در نتیجه بحث های کثرت گرایی، نسبی گرایی و نسبیت و لیبرالیزم، به تدریج با انتقاد برخی علما و روحانیون و افراد مومن به اصول دین مواجه شد و عده ای نسبت به این گونه مفاهیم هشدار دادند که نباید از هر بحثی حتی مولوی شناسی، پایه ها و زمینه های انحراف و شناخت غیر صحیح از دین اسلام سوء استفاده شود.
سرانجام، با دستور امام خمینی، برنامه درحضور حضرت مولانا یعنی برنامه عبدلکریم سروش متوقف شد.
اما بعدها، سروش با دروغ گویی خود قصد داشت که این مشکل را برطرف کند و در برنامه سخنرانی خود در مسجد امام صادق گفته بود که امام به من گفته که من به تو علاقه دارم.
رفقای قدیمی وی نیز در مورد دروغ گویی های سروش، موارد متعددی را مطرح کرده اند.
در جریان جنبش سبز و در دوسال گذشته نیز موارد متعددی از دروغ گویی وی به اثبات رسیده است.
به گزارش جهان، چندی پیش عبدالکریم سروش در نامهای سراسر خشم و فحاشی، مدعی شده بود که دامادش حامد معصومی(همسر کیمیا سروش) توسط نیروهای امنیتی کشورمان به شدت! مورد ضرب و شتم واقع شده است.
وی در نامه ی پرطمطراق خود مدعی شده است که داماد وی را مجبور کرده اند که در صدا و سیما بگوید همسرش هرزه است و لذا شایسته طلاق. دیگر اینکه پدر همسرش (عبدالکریم سروش) "مردکی " است به اصناف رذایل آراسته که در غیر این صورت وی کشته می شود!
دروغ بافی سروش به حدی بود که مدعی شده است دامادش را یکشب تا صبح، برهنه در سردخانه ای ترسانده اند! سروش پس از آن به شعرخوانی و فلسفه بافی مشغول شده و از حافظ و حلاج و سعدی مدد جسته تا شاید بتواند به نوعی مشکلات خانوادگی خود را حل کند.
پس از نگارش این نامه توسط سروش، رسانههای ضدانقلاب نیز که فارغ از صدق یا کذب بودن هر خبری علیه جمهوری اسلامی، به سرعت آن را در ابعاد وسیع منتشر میکنند، این بار نیز به انتشار گسترده خبر پرداخته و همچون گذشته نوای وامصیبتا سر دادند.
اما پیرو این ادعاها و دروغپردازیهای سراسیمه سروش و رسانههای غربی، یکی از دوستان نزدیک حامد(داماد سروش) که برای وی کاملاً شناخته شده است، نامهای خطاب به عبدالکریم سروش نوشته و پشت پرده این ماجرا را افشا کرده است.
این دوست حامد معصومی در بخشی از نامه خود به سروش نوشته است که "من می دانم که حامد تمام این داستان را از خود بافته است و تمام آنچه حامد به شما گفته دروغ محض است. "
در بخشی از این نامه آمده است: "آقای سروش من یکی از دوستان نزدیک حامد می باشم. شنیدم حامد به خارج از کشور گریخته و بعد مقاله ای از شما خواندم تحت عنوان "دریدن آدمیان را تکلیف خود میدانند " و در این مقاله به نقل از حامد سخن از بیرحمانه حامد گفته بودید که بسیار مورد تعجب بنده شد و موجب گردید که این نامه را خطاب به شما بنویسم. "
اولا بنده اهل جنبش و خیزش هم نیستم همچنانکه حامد هم نبود اما به دلایلی اکنون به این ورطه افتاده است که بنده از آنها آگاهم و میخواهم سربسته به شما بگویم تمام آنچه حامد به شما گفته دروغ محض است و او به خاطر ندانم کاریهایش وارد یک بازی کثیف شد که فعلا و شاید هم برای همیشه از گفتن آن پرهیز کنم من میدانم حامد تمام این داستان را بافته است برای دو هدف ۱) جدا شدن از کیمیا ۲) سرکوب وجدان خود. البته برای حامد اتفاقاتی افتاده که من هم از آن مطلعم. به دست یک باند کثیف و خطرناک که اهل هر برنامهای هستند دچار مشکل شده و آنها وقتی در مجالس شبانه خود قرص اکس مصرف میکنند دیگر غافل از اعمال خود میشوند و ..."
"آقای سروش آگاهانه زندگی کنید. "
زیر سوال بردن مفاهیم و اصول اساسی دین اسلام
سروش از اعضای اتاق فکر 5 نفر فرقه سبز که به دلیل نقش ویژه اش در پاکسازی گروه های چپ گرا در سال های اولیه پیروزی انقلاب ، به رغم تغییرات مبنایی در تفکراتش ، هنوز هم مورد غضب اپوزیسیون قرار دارد؛ برای عقب نماندن از قافله ، طی نامه ای که منحصرا" در اختیار تلویزیون دولتی انگلیس(بی بی سی) قرار داد ، ادعا کرد که ماموران امنیتی ایران ، دامادش را بازداشت و تحت فشار قرار داده اند و دامادش که اکنون در یکی از کشورهای اروپایی به سر می برد، به دلیل همین فشارها به این باور رسیده که خدایی وجود ندارد!
سروش در نامه خود به بی بی سی ، بدون آن که مشخصات درست و دقیقی از داماد خود ارائه داده و یا مشخص کند که چطور بعد از مدت ها این موضوع به یاد او افتاده تا در بی بی سی افشا کند ، مدعی شده که ماموران داماد وی را تحت فشار قرار داده اند تا اعتراف کند که زن او - دختر سروش - فردی هرزه است! سروش در عین حال تاکید کرده که دامادش اکنون در یکی از شهرهای اروپایی است و در تماس تلفنی با او تصریح نموده که «خدا نیست»!
با توجه به سوابق دکتر سروش که ابتدا دیدگاه های خود را از زبان دیگران مطرح و پس از چندسال معلوم می شود ، نظرات خود وی بوده است ؛ باید احتمال داد که داستان سرایی جدید سروش صرفا" برای طرح گزاره «خدا نیست» مطرح شده است. سروش که در یک سراشیبی انحطاط امروز به نقطه ای رسیده که قرآن مجید - کلام الله- را ساخته و پرداخته پیامبر (ص) می داند، احتمالا" اکنون در مسیر انحطاطی خود به انکار خداوند رسیده است اما مطابق معمول درصدد برآمده تا ابتدا عقیده جدید خود را به صورت آزمایشی از زبان فرد دیگری بیان کند و سپس خود به صراحت آن را بیان نماید.
این احتمال از آنجایی تقویت می شود که داستان آقای سروش درباره دامادش ، ماه ها پس از وقوع زمان آن، از زبان او بیان می گردد.در شرایطی که رسانه های فتنه سبز و حامیان خارجی آن برای هجمه تبلیغاتی به جمهوری اسلامی ایران ، حتی کشته های خیالی خلق می کنند و برای آن ها مجلس ترحیم می گیرند و در شرایطی که رسانه های آمریکا و انگلیس حتی بازداشت یک زن خائن به همسر و قاتل را در دورترین نقاط ایران رصد کرده و تبدیل به یک پروژه سیاسی- تبلیغاتی سنگین می کنند ، کدام عقل سلیم می پذیرد که بازداشت و شکنجه داماد سروش - با در نظر گرفتن شهرت و وابستگی عمیق سروش به سرویس های امنیتی آمریکا و انگلیس -از چشم تیزبین(!) رسانه های ضدانقلاب و غربی پنهان مانده باشد و پس از ماه ها توسط شخص سروش افشا شود؟!
مضافا" این که به رغم فرار دکتر سروش به خارج کشور ، خانواده و فرزندان وی مدت ها در ایران ساکن بوده و تاکنون هیچ حرف و حدیثی مبنی بر تحت فشار قرار گرفتن آن ها از سوی هیچ رسانه ای در داخل و خارج منتشر نشده است . پسر دکتر سروش- با نام سروش دباغ- نیز در دانشگاه های تهران فعالیت نموده و پای ثابت مصاحبه های نشریات روشنفکری از جمله مهرنامه است.
اما اکنون که آقای سروش این قدر اهل دلسوزی برای خانواده شده، به نحوی که از شدت ناراحتی از فشارخیالی بر داماد خود ، به این نتیجه رسیده اند که «تاکنون حتی یزید را هم لعنت نکرده اما الان بر جمهوری اسلامی لعنت می فرستم!» خوب است از ظلم و ستم فراموش ناشدنی خود بر نزدیک ترین عضو خانواده اش - یعنی همسر نخست و مادر فرزندانش- هم یادی بکند .
کینه توزی
برای این که موضوع روشن تر شود ، مسئله انحراف فکری- سیاسی دکتر سروش را از زبان سرکارخانم مرضیه حدیدچی(دباغ) از اعضای دفتر امام خمینی(ره) و انقلابیون قدیمی، پی بگیریم که آن شخص مقبول مباحث دینی، به جایی رسید که با منشی خود ارتباط برقرار کرد و همسر خود را طلاق داد.
این کینه توزی و تکبر سروش باعث شده که با همسر اول خود اختلاف داشته باشد و سرانجام او را طلاق دهد.
همچنین شنیده شده که سروش حتی علیه خواهر زن خودش هم گزارش داده بود و وی را متهم به عضویت در گروهک ها کرده بود و اعلام کرد که وی اسلحه دارد و این گزارش کینه توزانه باعث ایجاد دردسر برای خواهر زن وی شد.
سروش به دنبال انتقام گیری است و با این که در ظاهر استاد سخن، مولوی شناس و متفکر واندیشمند است اما کینه توزی و انتقام گیری از افراد حتی افراد ضعیف و... از مشخصه های اخلاقی و رفتاری اوست.
خساست مالی
خسیس بودن در مسائل مالی یکی از ویژگی های دیگر سروش است و در پرداخت حقوق دیگران، هزینه کردن در امورمالی و... خسیس است.
ریشه برخی گرفتاری ها و اختلافات خانوادگی و اختلاف وی با دوستان و آشنایان، همین خصیصه ذاتی اوست که باعث شده با همسر اول خود دچار مشکل شود و در ارتباط با دیگران نیز با مشکل مواجه شود.
بسیاری معتقدند که ریشه طلاق وی با همسر اول، در خودخواهی، تکبر و خسیس بودن اوست.
دوستان و آشنایان وی بارها مطرح کرده اند که وی دنیاپرست و اهل مال دنیاست و بارها شاهد بوده اند که بر سر حقوق و مزایا و مسائل مالی، دعوا می کرده است.
دوستان وی بارها شنیده اند که وی با گلایه از همسر خود اعلام کرده که همسر من اهل تجمل گرایی و ولخرجی است.
یکی از نمونه های خسیس بودن سروش، مربوط به زمانی است که پسر او ازدواج می کند. وقتی به سروش می گویند که هدیه عروسی را باید چگونه تهیه کنیم؟ سروش پاسخ می دهد که آن 5 سکه طلا که هنگام عقد به پسرم دادیم پس بگیریم و روز عروسی دوباره به او برگردانید!
جالب این است که وی حتی حاضر نشده که مهریه همسر اول را به طور کامل پرداخت کند و تلاش می کرده که به جای 100 هزار تومان، 90 هزار تومان پرداخت کند اما دوستان وی پافشاری کردند که باید مهریه را کامل پرداخت کنید.
این موضوع نشان می دهد که وی اهل مال دنیا، پول دوست و مال اندوز بوده و حاضر نبوده که خسیس بودن خود را کنار بگذارد.
چنین رفتاری طبیعی است که بر سایر ابعاد فکری و رفتاری و نوشته های وی نیز اثر بگذارد و از او شخصیتی دیگر تحویل جامعه بدهد و به تدریج شخصیت و میزان نفوذ و اثر پذیری و اثر گذاری وی بر جامعه را تغییر دهد.
خودنمایی
ریشه های نفسانی و خودنمایی در مباحث اندیشه و تئوری پردازی سروش به خوبی احساس می شود و یکی از خصلت های سروش خودنمایی اوست.
او در تئوری پردازی و درس اخلاق نیز به گونه ای عمل می کند که خودنمایی را می توان در آثار و تفکر و سخنان او احساس کرد. حتی سروش دباغ فرزند عبدالکریم سروش نیز به چنین خصلتی دچار است و در آثار و تفکر خود، به خودنمایی وغرور دچار است.
این روحیه خودنمایی و تسلط وی بر مجلس گردانی و سخنرانی باعث شده که تناقض در گفتار و عمل وی به خوبی احساس شود. او ظاهرا مخالف خشونت است و در سخنان خود سعی می کند که لحنی ملایم داشته باشد و از کلمات و سخنان زیبا و عمیق استفاده کند واز اشعار مختلف شعرا بهره ببرد، اما در زندگی شخصی، ارتباط با همفکران، اهل اندیشه، دانشجویان، استادان و سیاست مداران، به شدت به خودنمایی، غرور، هتاکی و خشونت شهرت دارد و در بسیاری از نامه ها و نوشته های وی، بوی خشونت و هتاکی و دروغ گویی و جریان سازی علیه رقیب سیاسی به خوبی دیده می شود.
او به ظاهر صبور است ولی به وقتش، هتاک و بی ادب است. اگر چه در کلاس درس و سالن سخنرانی، فرهیخته و مخالف خشونت نمایش می دهد اما در برخوردهای خصوصی، ارتباط شخصی و خانوادگی، گفت وگو با اندیشمندان و... به شدت خودنمایی می کند و باهتاکی و خشونت، کار خود را به پیش می برد و کسی را قبول ندارد.
برای بسیاری از دوستان و نزدیکان سروش که از دوره دبیرستان و دانشگاه، او را می شناسند، این سوال و ابهام وجود دارد که چگونه ممکن است، کسی که روزگاری دفترچه ای در جیب خود داشت و واجبات و مستحبات را می نوشت و گناهان و خطاها را ثبت می کرد که آنها را جبران کند و تلاش می کرد که دچار لغزش نشود و... حال چه شده که به انحراف کشیده شده و ظلم به خانواده و همسر می کند، در مقابل اندیشمندان و متفکران بزرگ، با بی ادبی وهتاکی حاضر می شود و در مسائل سیاسی، به مزدوری انگلیس و آمریکا راضی شده و در رقابت سیاسی، با خشونت در مقابل رقیب سیاسی رفتار می کند و بی توجه به منافع کشور و ملت ایران است؟
انتهای پیام/ص
سوال من خدمت خبرنگاران جوان این است که ما از کجا مطمئن باشیم و ایمان داشته باشیم که ادعاهای بنیان گذاران ادیان ابراهیمی و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی این ادیان ، مبنی بر منتخب و برگزیده بودن و اعزام و ارسال و فرستاده شدن از طرف خداوند متعال و به امر وی برای تربیت و هدایت بشر، حقیت دارند و دروغ های باستانی محسوب نمی شوند و از کجا مطمئن باشیم و ایمان داشته باشیم که آنان با گوش های سر خویش کلام خداوند متعال را در قالب وحی دریافت داشته اند؟ آیا اگر پیشوایان و مراجع تقلید این ادیان تصادفی و یا سرنوشت وار در بین اسکی موها متولد می شدند و رشد می یافتند، بازهم به چنین ادعاهایی باور می آوردند ؟ دوستان عزیز تقاضای این حقیر خدمت شما جوانان روشنفکر این است که در قدم اول ثابت نمائید که حکیمان قوم یهود و عرب در اعصار و شرایط مختلف باستانی و در سطوح زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام دروغ نگفته اند و حقیقتا از طرف خداوند متعال برای هدایت و تربیت بشر تحت عنواین نبی و پسر و رسول انتخاب و اعزام و ارسال گردیده اند. تا آنگاه آیندگان پیرو گفتار شما عزیزان گردند و به سخنان دکتر عبدالکریم سروش گوش ندهند. آیا خود شما عزیزان تاکنون از خود پرسیده اید که پدیده وحی حقیقت دارد یا نه ؟ یک عارف و حکیم فارسی زبان عصر جدید را به دروغ گویی متهم نمودن ، هنر خارق العاده ای نیست. هنر حقیقی آن است که هر فرد انسانی بدون تقلید طوطی وار از دیگران بتواند خود به باور برسد و نه دین دیگران را نگهداری کند و یوغ شریعت دیگران را حمل و حفظ نماید و از آن راه امرار معاش نماید. دین داران حقیقی و واقعی در طول تاریخ بشریت عبارت اند از موسا و ایسا و محمد و زرتشت و بودا و نه انسان های دیگر.